حاشیههای یک شهر
محمد کاموس؛ دبیر گروه ایرانشهر
حاشیهنشینی تعریف واحدی ندارد و بنا بر جغرافیا و فرهنگ، در هر شهر یا کشور با نوع خاصی از این پدیده شهری و اجتماعی روبهرو هستیم.
اما در عمومیترین تعریف، حاشیهنشینی همراه با «رشد جمعیت» مطرح میشود که در نهایت منجر به افزایش تعداد شهرها در هر کشور خواهد شد. افزایش روستاها، شهرها و حتی استانها، گواهی بر این مدعاست؛ همانطور که در گذشته در کشورهای توسعهیافته حاشیهشهرها تبدیل به محل زندگی اقشار کارگری شد و همین موضوع به گسترش مساحت شهر و در نهایت توسعه در بسیاری از آنها انجامید.
اما کارشناسان یکی از مهمترین عوامل حاشیهنشینی در ایران را «اصلاحات ارضی» میدانند که در نتیجه تمرکزگرایی سرمایه در شهرها و گسترش حکومت مرکزی اتفاق افتاد و در نهایت منجر به مهاجرت روستاییان به شهرها برای کسب رفاه و اشتغال شد.
جمعیت شهرنشین که در دهه40 حدود 33درصد از جمعیت کل ایران را تشکیل میداد، پس از اصلاحات ارضی و اجرای برنامههای توسعهای به 64درصد در اواخر دهه50 رسید و امروز بیش از 70درصد جمعیت کشور در شهرها سکونت دارند.
جدا از توسعه نامتوازن تراکم شهری در شهرهای کشور، آمار حاشیهنشینان نیز بنابر اعلام مسئولان رقمی بیش از 11میلیون نفر را نشان میدهد و امروزه در اغلب استانهای کشور و بهویژه در کلانشهرها با پدیده حاشیهنشینی مواجهیم. در این بین استانهایی مانند خراسانرضوی با بیش از یک میلیون نفر حاشیهنشین در رتبه اول و خوزستان با 850هزار حاشیهنشین (آمار غیررسمی بیش از اینهاست) در رتبه دوم از این نظر قرار گرفتهاند.
البته همیشه جمعیت، نکته قابل تامل حاشیهنشینی نیست و برای مثال در شهری مانند کرج، وجود زندانها، خانواده زندانیان را به حاشیهنشینان این شهر تبدیل کرده یا در یزد، هجوم اتباع بیگانه حاشیه را به جای زمینهای اطراف به قلب شهر کشانده است. شهرهای دیگر هم به دلایل مختلفی میزبان حاشیهنشینان هستند، اما وجه مشترک انواع حاشیهنشینی، جای خالی مولفههایی چون «عدالت اجتماعی» زیر سایه فقر و نبود امکانات رفاهی، بهداشتی و امنیت در این مناطق است.
از سوی دیگر، با توسعه حاشیهنشینی در ایران شاهد تقابل فرهنگها هستیم. هرچند این اتفاق منجر به پیدایش «خردهفرهنگها» شده که خود تأثیر مستقیم در چندپارهشدن فرهنگ اصلی یک جامعه دارد، اما همچنان میتوان معضل اصلی حاشیهها را مشکلات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی دانست که زمینه را برای بروز آسیبهای اجتماعی مانند نزاع، اعتیاد، سرقت، فقر و فحشا ایجاد کرده است.
بهنظر میرسد فرار از حاشیهنشینی غیرممکن است، زیرا با افزایش جمعیت چارهای جز این نیست، اما چرایی پیدایش حاشیهنشینی در هر شهر را باید مختص همان منطقه بررسی و کارشناسی کرد.
چاره حاشیهنشینی در ایران، حذف حاشیهها نیست، بلکه ترجمهای صحیح از مفهوم عدالت و کارشناسی براساس تفاوتهای اقلیمی هر منطقه است. یکجا ممکن است ساماندهی حاشیهها با مشکل کمبود زمین روبهرو باشد و یکجا بهدلیل غیربومیبودن ساکنان، مسائل فرهنگی دستوپاگیر شده باشد اما به هر حال، حاشیهنشینان مانند دیگر افراد، سرمایه جامعهای به شمار میآیند که باید از حقوق شهروندی مناسب برخوردار باشند؛ سرمایهای که سود آن در نهایت عاید فرهنگ و اقتصاد همان جامعه خواهد شد.