درد امروز، راه فردا
بهمناسبت روز ملی ادبیات کودک و نوجوان
مناف یحییپور-روزنامه نگار
اگر «رومینا» و «پدر رومینا» از کودکی کتابخوان بودند و بخشی از روزهای کودکی و نوجوانیشان را مثلا در نزدیکترین کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گذرانده بودند؛ بازهم آن حادثه تلخ و آن جنایت وحشتناک رخ میداد؟ اگر پدر «حدیث 10ساله» کتاب خواندن برای کودکش را تجربه کرده بود، بازهم دست به آن جنایت هولناک میزد؟ گمان نمیکنم هیچکس پاسخی قطعی برای این پرسشها داشته باشد؛ اما باور یا امیدواری عمومی ما برپایه تجربهها و مشاهدات به ما میگوید کسی که از کودکی با کتاب انس گرفته، سفر به جهانهای خیالی و متفاوت شعر و داستان را به اندازه کافی تجربه کرده و با راز و رمز تخیل هنری آشنا شده است معمولا جور دیگری به زندگی و جهان پیرامون خود مینگرد. این راز بزرگ ادبیات و ازجمله ادبیات کودک و نوجوان است که به ما لذت میبخشد و سرگرممان میکند، دستمان را میگیرد و با خود به جهانهایی تازه و دیگرگون میبرد، فرصت زندگی کردن و تجربه لحظههایی فراتر از مکان و زمان واقعی پیرامونی را به ما میدهد و شاید بیآن که متوجه باشیم چگونه، ما را دلبسته و مروج زیبایی و دوستی و مهربانی میکند. و اینگونه، کودکانی که در دامن ادبیات و هنر بزرگ میشوند و لذت میبرند و میبالند در بزرگسالی هر تخصص و حرفهای که داشته باشند، معمولا نمیتوانند از زیبایی و دوستی و مهربانی دل بکنند. حکایت دوست دندانپزشکی میشود که نوجوانیاش با خواندن و نوشتن و سرودن گذشته و همان سالها آثارش در نشریه دوچرخه (ضمیمه همشهری برای نوجوانان) چاپ میشده و این سالها با بیماران کودکش دوست میشود و طوری با آنها ارتباط میگیرد که برخلاف کلیشه رایج که کودکان از پزشک و دندانپزشک میترسند او را دوست دارند و برایش نقاشی میکشند.
حدود 2 دهه پیش از دوستی شنیدهام که شادروان دکتر حسین عظیمی، در دیداری دوستانه با چند تن از مدیران و کارشناسان آموزش و پرورش گفته بود برای توسعه کشور باید از کودکان دبستانی و پیشدبستانی شروع کنیم. درست نمیدانم در این زمینه از دست آن مدیران و کارشناسان چه کاری برمیآمد و چه کار کردند؛ اما بهنظر میرسد نتیجه کلی را دیدهایم، یا درواقع ندیدهایم چون تحولی در این زمینه رخ نداده است. گویی هم در آن سالها و هم در دورههای بعد، کمتر مدیری در میان مدیران بلندپایه به کارهای سخت و طرحهای بلندمدت میاندیشید. سخن گفتن از توسعه و پیشرفت و تمدن، آسانتر از شکافتن سقف فلک و درانداختن طرحی نو برای دست یافتن به توسعه و تحقق پیشرفت است.گرچه کسی که ادعای مدیریت جهان را داشت و بهدنبال طرحهای زودبازده بود، 8 سال بیشتر در رأس کار نبود؛ اما روحش پیش و پس از آن 8 سال درون همه یا بسیاری از ما جا خوش کرده که جز به کارها، طرحها و حرفهای زودبازده نمیاندیشیم. دیروز روز ملی ادبیات کودک بود؛ اما این روزها بیش از هر وقت و سال دیگری تن و جان کتاب و ادبیات کودک و نوجوان رنجور است و پدیدآورندگان کتاب و مطبوعات کودک و نوجوان دارند سختترین سالهای تاریخ این رشته را تجربه میکنند. تورم، رشد نرخ ارز و افزایش بهای کاغذ و دیگر نهادههای صنعت چاپ و نشر، به همراه شیوع ویروس کووید-19 کتاب و مطبوعات کودک و نوجوان کشور را به نفستنگی انداختهاند. تیراژ کتابهای کودک و نوجوان هم دارد آب میرود و در جهت معکوس، بهای هرجلدش ناگزیر پابهپای تورم بالا میرود تا شمار خریداران و خوانندههای کتابها روزبهروز کم و کمتر شود. نشریات کودک و نوجوان هم حال و روزشان سختتر است؛ برخی تعطیل شدهاند و آنها هم که ماندهاند لاغر، کمحجم، کمتیراژ و گران برای ماندن تقلا میکنند.
در آغاز نوشته آمد که اگر «رومینا» و «پدر رومینا» یا «پدر حدیث 10ساله» بخشی از روزهای کودکی و نوجوانیشان را به کتابخوانی، ارتباط با نشریات کودک و نوجوان و یا در یکی از کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گذرانده بودند باز همچنان زخمهایی بر جان جامعه ما مینشست؟
کتابخانههای کانون فقط کتاب امانت نمیدهند و فقط سالنهایی برای خواندن کتاب فراهم نمیکنند. هرکدام از این کتابخانهها که رسما مرکز فرهنگی، هنری خوانده میشوند، خانه دوم بچهها و مربیان و کارشناسانی است که در حال و هوای کودکی نفس میکشند و دلبسته دنیای کودکیاند. کودکان و نوجوانان در این کتابخانهها با انواع آثار و فعالیتهای ادبی و هنری آشنا میشوند، از زندگی در این خانههای دوم خود لذت میبرند، آفرینش آثار ادبی و هنری را تجربه میکنند، مینویسند، میسرایند، سخنوری میکنند، نقد میکنند، نقاشی میکشند، مشغول ساختن سفال میشوند، انیمیشن میسازند، قصه میگویند، ستارههای آسمان را رصد میکنند، برای خودشان رویا دارند و... و بار همه این فعالیتها و بسیاری کارهای هنری و ادبی دیگر بر دوش مربیان این کتابخانههاست؛ مربیانی که بسیاری از آنان سالهاست همکاران حقالتدریسی یا به تعبیر دیگر همکاران
پاره وقت کانون به شمار میآیند. این روزها فشار تورم و گرانی بر زندگی این عزیزان بسیار بیشتر از خیلیهای دیگر سایه انداخته است. استخدام رسمی و درنظر گرفتن بیمه کامل برای آنان گامی ضروری برای سامان دادن به بخشی از فرهنگ امروز و فردای جامعه، برای بهبود وضعیت فرهنگی کودکان کشور و کاستن از احتمال ناهنجاریهای فردای جامعه است. تجربه و مقررات میگوید که حل این مسئله فراتر از اراده و توان مدیریت کانون است و همراهی و همدلی «مجلس شورای اسلامی»، «سازمان اداری و استخدامی کشور» و «سازمان برنامه و بودجه» را میطلبد.
گام لازم دیگر باز کردن درِ مدرسهها، بدون تنگ نظری و سختگیری به روی کتابها و نشریات ویژه کودکان و نوجوانان است. این کتابها و نشریات همه در چارچوب مقررات رسمی کشور منتشر میشوند و به گواه تجربه چند دهه گذشته، هم خود این آثار و هم پدیدآورندگانشان از سالمترین بخشها و آثار پدیدآمده در کشور به شمار میآیند. اگر فردای کشور را سالم و با اتفاقهای دلخراش کمتری میخواهیم، ناگزیریم امروز و بهرغم همه سختیها سهمی درخور به کتاب و مطبوعات کودک و نوجوان بدهیم.
شادروان دکتر محمدامین قانعیراد، استاد جامعهشناسی سال 96در میزگرد فصلنامه نقد کتاب علوم اجتماعی، نقش کتاب را در زندگی نسل جوان چنین توصیف کرد: «کتاب افق زمانی و مکانی زندگی را گسترش میدهد که همراه با گسترش افق زمانی و مکانی، امکان داوری بهتر و عقلانیتر در رخدادها فراهم میشود. جامعهای که دستخوش مطالعه نباشد، جوانان آن اهل مطالعه و درگیر آن نباشند و مطالعه برای آنان یک امر جدی نباشد، بهمعنای این است که خودشان را از تجربه بشری در مقاطع مختلف زمانی و مکانی محروم کردهاند و فقط درون تجربه کوتاهمدت خودشان فرو رفتهاند...پایین بودن سطح مطالعه باعث این میشود که ما در زندگی و تصمیماتمان بهنحوی دچار ابتذال شویم و افقهای وسیعتر را نتوانیم ببینیم.»
چه به شکل سنتی فرهنگ و صنعت نشر دل بسته باشیم و چه بخواهیم رسما ورود کودکان و نوجوانان را به روزگار فناوریهای نوین و محصولان دیجیتال بپذیریم، ناگزیر باید به ادبیات و پدیدآورندگان کتاب و مطبوعات کودک و نوجوان بیشتر بها بدهیم که پیشرفت صنعتی و اقتصادی، هرچند مطلوب و لازم است اما سلامت و شادابی روان جامعه و شهروندانش را تأمین نمیکند و به تعبیری، تحقق برنامههای توسعه هم در گرو توجه به زمینههای فرهنگی است. در یکی از مدلهای ارائه شده در گزارشهای یونسکو در زمینه جایگاه صنایع خلاق در اقتصاد، «ادبیات و هنر»، نمودهای فرهنگی اصلی بهشمار میآیند و در مرکز دایرههای هممرکز صنایع خلاق اصلی، صنایع فرهنگی گستردهتر و صنایع مرتبط جای دارند.
یونسکو در گزارش سال2013 خود از وضعیت اقتصاد خلاق، فرهنگ را پیشران توسعه میداند و به نقل از دبیرکل وقت سازمان ملل متحد آورده است: «بسیاری از برنامههای توسعه بهخاطر درنظر نگرفتن شرایط فرهنگی شکست خوردهاند...» میبینیم که تجربه کشورهای پیشرفته با نگاه رو به آینده، نشان میدهد اگر دنبال دستیابی به توسعه و پیشرفت اقتصادی هستیم هم، باید به صنایع و محصولات فرهنگی بیشتر بها بدهیم و به هزینههای این حوزه به چشم سرمایهگذاری نگاه کنیم. در این بخش ادبیات و صنعت نشر و رسانهها هم بهطور مستقیم سهم دارند و هم ادبیات بهطور ویژه، پایه بخشهایی دیگر از صنایع و کالاهای فرهنگی مانند فیلم، بازیهای رایانهای و... است و امروزه به شکلی و در آینده نزدیک به شکلی دیگر، بخشی از رشد اقتصادی و صنعتی، با خلق آثار و شخصیتهای ادبی و هنری و ساختن رویا برای جامعه، تحقق مییابد.