نوگرای خودشیفته

آیا واقعاً می‌توان کوشش‌های تندر‌کیا  را گام‌هایی برای نوگرایی در شعر دانست؟
«ای جوانی، ‌ای جمال/ نی ملالی، نی زوال/ خنده کن، رو را به آینده کن، خشنود و شنگول و شاد/ روزگاری خرم است/ عشق و عشق و عشقم است/ زیر و بم، دیم و دوم و دوم و دم، زندگانی زنده باد و مرده غم!/ چه کنم؟/ دیر شد و سیر شدم/ ز انتظاری پیر شدم/ آخر به ما نظری نشد/ و ز آنچه می‌خواستیم خبری نشد و نشد که بشود!/ چشم به راهم چه شد‌ای روزگار؟!/ انتظار! / خسته شدم خسته، ستوه هم ستوه! / اندوه!».