نوگرای خودشیفته
آیا واقعاً میتوان کوششهای تندرکیا را گامهایی برای نوگرایی در شعر دانست؟
مرتضی کاردر
«ای جوانی، ای جمال/ نی ملالی، نی زوال/ خنده کن، رو را به آینده کن، خشنود و شنگول و شاد/ روزگاری خرم است/ عشق و عشق و عشقم است/ زیر و بم، دیم و دوم و دوم و دم، زندگانی زنده باد و مرده غم!/ چه کنم؟/ دیر شد و سیر شدم/ ز انتظاری پیر شدم/ آخر به ما نظری نشد/ و ز آنچه میخواستیم خبری نشد و نشد که بشود!/ چشم به راهم چه شدای روزگار؟!/ انتظار! / خسته شدم خسته، ستوه هم ستوه! / اندوه!».
عباس نوری ملقب به شمسالدین کیا مشهور به تندر در آبان سال ۱۳۱۸ پس از اخذ مدرک دکتری حقوق از پاریس به ایران بازمیگردد و جزوهای را به نام «شاهین؛ نهیب جنبش ادبی» در 24صفحه منتشر میکند. او اثر خود را شاهین مینامد، چیزی غیراز نظم و نثر!
«همه دو گونه سخن را خوب میشناسند: نظم و نثر. ولی میانه این دو کیفیتی است که نه این است و نه آن. این کیفیت برزخ را چه بنامیم؟ چرا «نَثم» ننامیم؟ نثم بازی ویژه خود را دارد و شایسته آن است که مورد توجه شاهینساز باشد». بعد دکتر تندر کیا در تبیین شاهین میگوید:«شاهین نه نظم است و نه نثم و نه نثر زیرا که هم نظم است و هم نثم و هم نثر. پس شاهین چیست؟ شاهین آهنگین است و شاهینساز آهنگینگویی که از خشکترین نظمها رهسپار، از نثم گذشته، به نرمترین نثرها میرسد و سخن را در قالب معنی میسازد؛ سخن زبان زنده».
مقدمه تندر کیا و جزئیات تقسیمبندیهای او مفصلتر از اینهاست. اصلاً آنچه سبب شده تا امروز درباره شاهین و تندر کیا بنویسند ادعاهایی است که او در نوشتههای خود کرده و متنهای خود را اتفاقی در ادبیات ایران دانسته است؛ «شاهین نیرویی است که به سبک گذشته ادبیات فارسی خاتمه دادهاست. شاهین پیکی است که شیوه تازهای در سخن درآورده است. شاهین دفتریست که قرنها محور ادبیات ایران خواهد بود. این نهیب جنبش ادبی را حتماً بخوانید. از خواندن «تیسفون» که نگارش دکتر تندرکیا و یکی از شاهکارهای ادبیات زبان فارسی است نیز غفلت نکنید».
در سالهای اخیر تحلیلهایی درباره تندر کیا نوشتهاند که فراتر از متنها/ شعرهای او هستند و بازیهای زبانی ابتدایی او را تا وصفهایی مثل نخستین کوششها برای خلق شعرهای آوایی ارتقا دادهاند. اما فارغ از حواشی و مقدمه و ادعاها وقتی به متن شاهین میرسیم، میبینیم که آنها نه ارزش ادبی دارند، نه واجد خلاقیتهای نوگرایانه و نوآورانهاند، نه پیشنهاد تازهای به شعر فارسی محسوب میشوند. تندر کیا اگر در تاریخ ادبیات امروز جایگاهی داشته باشد، از جهت تقدم در تغییر شکل ظاهری شعر است و دیگر هیچ.
کوشش تندر کیا، مثل کوششهای محمد مقدم، بدون آگاهی و اشراف به تاریخ ادبیات فارسی و حرکت آگاهانه به سوی شعر نو و حتی بدون آشنایی ابتدایی با عروض فارسی، سطرهایی است که براساس سجع و جناس شکل گرفته. اما آیا از شاعرانگی هم در سطرهای او خبری هست؟ حقیقت این است که دکتر تندر کیا ایدهای در سر داشته و میخواسته چیزی بگوید اما بهدلیل عدمتسلط به شعر و حتی زبان فارسی در بیشتر سطرهای خود الکن مانده است.
«ای خودستا، خواهی که من خواری کنم؟ هیهی!!/ بر پای تو زاری کنم؟! هی هی!!/ آیا پسندی من چنین کاری کنم؟! وای وای!!/ از دیدنت بهتر که خودداری کنم! وای وای!!/ من بنده شوم؟! نی نی!!/ پیش تو سرافکنده شوم؟! نی نی!!/ زیر لگدهایت کشانم آبرو، پاس خودم؟! قاه قاه!!/ هیچگاهی هیچگاه!!».