پدر و پسر، نخستوزیر ایران بودند. اما پدر علی منصور مرگ پسر حسنعلی منصور را دید و در تشییع جنارهاش شرکت کرد.
آن پدر و پسر
مصطفی شوقی
پدر و پسر، نخستوزیر ایران بودند. اما پدر (علی منصور) مرگ پسر (حسنعلی منصور) را دید و در تشییع جنارهاش شرکت کرد. علی منصور یا منصورالملک از رجال دوره پایانی قاجاریه بود که هم در دارالفنون تحصیل کرده بود و هم در مدرسه سیاسی. او ابتدا به عضویت وزارت خارجه درآمد و در دایره مربوط به انگلیس مشغول بهکار شد. از نکات کمتر گفته شده درباره او این است که در زمانی که وزیرخارجه مشاورالممالک سعی میکرد در کنفرانس صلح پاریس برای ایران جایگاهی بیابد، منصور در همراهی با وثوقالدوله، رئیسالوزرا، مشغول عقد قرارداد 1919 بود. شاید به همین دلیل بود که پس از اینکه سفر مشاورالممالک به پاریس با ناکامی و دلخوری همراه شد، او توسط وثوقالدوله از ریاست دایره انگلیس به کفالت وزارت امورخارجه رسید و ردای وزارت به تن کرد. در کابینههای متعدد بعد از وثوق، او یا معاونت وزارت خارجه را در اختیار داشت و یا در دوره نخستوزیری قوامالسلطنه قائممقام و معاون وزیر داخله بود. در همین زمان بود که در غائله سمیتقو در ارومیه و سرحدات آذربایجان، او در حکم معاونت وزارت داخله حاکم ارومیه شد و به جنگ سمیتقو رفت، اما نتوانست شورش او را از بیخ و بن برکند و سمیتقو به ترکیه فرار کرد. منصور از همراهان رضاشاه بود، اما در حلقه اول جایی نداشت و همواره در مناصب درجه 2 و 3 حضور داشت و در کابینههای مختلف در پست معاونت یا استانداری در آذربایجان خدمت میکرد. تا اینکه درنهایت در کابینه مخبرالسلطنه هدایت بهعنوان وزیر داخله یا کشور معرفی شد. شاید مهمترین سالهای حضور منصور در مناصب سیاسی پیش از نخستوزیری، انتصاب او به وزارت طرق یا راه بود که در این دوران راهآهن مرکزی ایران شکل گرفت و ساخت آن سرعت یافت. اما منصور در همین زمان به زندان افتاد و محاکمه شد. او متهم به دریافت رشوه از یک شرکت سوئدی برای گرفتن امتیاز خط راهآهن در محدوده چابکسر شد. رئیس شرکت اقرار کرده بود که وزیر طرق ایران مبلغ 15هزار تومان رشوه داده است. براساس قانون، محاکمه وزرا باید به تصویب مجلس برسد و دولت خیلی سریع لایحه محاکمه او را به مجلس برد. براساس لایحه دولت: «وضعیت معاملاتی وزارت طرق و جریان امور در زمان تصدی علی منصور فوقالعاده مختل و خراب بوده و بازار ارتشا و سوءاستفاده در این وزارتخانه رواج کامل داشته و اکثرا نیز منتهی بر اضرار دولت و تفریط مالیه مملکت گردیده است و شخص علی منصور نیز علاوه بر اینکه از اکثر معاملات وزارت طرق به طرق مختلفه سوءاستفاده نموده است، با وجود اطلاع از وضعیت ناگوار وزارتخانه به هیچوجه درصدد اصلاح و جلوگیری از ارتشا و سوءاستفادههای سایر مستخدمین برنیامده است».
پروندهای که از اعترافات افراد مختلف برای منصور ساخته شده بود به حدی بود که او و وزارتخانهاش به رشوهگیری در معاملات خرید کشتی سلطنتی گرفته تا ساخت بندرگاه متهم شده بودند و بهنظر میرسید که او حبس طولانیمدتی خواهد کشید، اما در نهایت تبرئه شد. رفع اتهام از او بهشدت رضاخان را برآشفته کرد و رئیس دیوان عالی و وزیر دادگستری را عزل کرد. با این حال رضاشاه 2سال بعد قبول کرد که منصور بهعنوان وزیر صناعت در کابینه محمود جم معرفی شود و جالب اینجاست که 2سال بعد از وزارت و بعد از احمد متین دفتری بهعنوان نخستوزیر ایران کابینه خود را به مجلس برد. این از معماهای تاریخ است که چگونه منصور که در سال 1315 به رشوهگیری گسترده متهم شده بود در سال 1317وزیر شد و در سال 1319 نخستوزیر. کابینه منصور، دولتی عادی بود، چه آنکه رضاشاه در اوج قدرت خود بهسر میبرد و اساسا همه خطمشیهای حکمرانی توسط او تعیین میشد و دولتها درواقع اجراکننده اوامر شاه بودند. اما در این میان یک اتفاق مهم در طلیعه شهریور 1320، دولت منصور را در تاریخ معاصر ایران مهم کرده است. دولتهای شوروی و انگلیس توسط سفیران خود در تهران در روزهای ۲۸ تیر و ۲۵ مرداد ۱۳۲۰ یادداشتهایی به دولت منصور ارسال کردند و خواهان اخراج بخش عمده آلمانیهای مقیم ایران شدند. منصور در پاسخ آنها چه در مذاکرات متعدد شفاهی و چه با ارسال یادداشتهایی به مسکو و لندن در هفتم و سیام مرداد اطمینان داد که دولت او مراقب رفتار همه شهروندان بیگانه خواهد بود. اما این برای متفقین قانعکننده نبود تا اینکه ساعت 4بامداد سوم شهریور ۱۳۲۰ سفیران شوروی و انگلیس به خانه منصور رفتند و هرکدام یادداشتی به او دادند که علاوه بر تکرار همان خواست قبلی درباره اخراج آلمانیها، در آنها تهدید به حمله نظامی هم عنوان شده بود. همزمان با حضور این دو سفیر در خانه منصور، نیروهای انگلیس از بندر شاهپور(بندر امام خمینی) و خرمشهر و قصرشیرین و نیروهای شوروی از جلفا وارد ایران شدند. شب همان روز سوم شهریور، رضاشاه منصور را برکنار کرد و نخستوزیری را به محمدعلی فروغی داد. منصور بعد از اشغال ایران به استانداری خراسان رفت و مدتی هم به استانداری آذربایجان برگزیده شد تا اینکه در ابتدای سال1329 برای 3ماه نخستوزیر ایران شد، ولی در اوج رویارویی که بر سر قضیه نفت ایران شکل گرفته بود کاری از پیش نبرد و سفیر ایران در ترکیه شد. او تا زمانی که پسرش حسنعلی در سال 1342 به نخستوزیری رسید، سفیر، مشاور و... بود. منصور در سال1353 درگذشت و هنگام مرگ 88سال داشت.