• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
چهار شنبه 20 آذر 1398
کد مطلب : 90028
+
-

یک داستان عاشقانه

مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی بیش از نیم قرن است در سطح اول فیلمسازی ایران حضور دارند

یک داستان عاشقانه

سعید مروتی_روزنامه نگار

در سالی که پنجاه‌سالگی «قیصر» و «گاو» جشن گرفته شد، جوانان پرشور انتهای دهه40، فیلم‌های تازه‌شان را ساختند. «خون شد» (مسعود کیمیایی) و «لامینور» (داریوش مهرجویی) تقریبا همزمان با هم جلوی دوربین رفتند. تداوم فیلمسازی کیمیایی و مهرجویی در طول بیش از نیم قرن، چیزی فراتر از تداوم حضور است. کارگردان‌هایی که قبل از ورود به  30سالگی سینمای ایران را متحول کردند حالا در آستانه هشتادسالگی همچنان جزو چهره‌های مهم این سینما هستند. اینکه فیلم‌های اخیرشان چه کیفیتی دارد داستان دیگری است؛ نکته اینجاست که آنها در ادوار مختلف و با انبوهی از مشکلات و مسائلی که در این سرزمین بر هنرمند آوار می‌شود، مانده‌اند، طاقت آورده‌اند و همچنان فیلم ساخته‌اند. از این نسل فرمان‌آرا هم هنوز هست و هرچند سال یک‌بار فیلم می‌سازد.
بقیه یا از دنیا رفته‌اند یا از این سرزمین، و یا بازنشسته شده‌اند. نیم قرن زمان کمی نیست. 50سال پرحادثه و پرماجرا گذشته و قافله‌سالاران موج نوی سینمای ایران هنوز از این قطار پیاده نشده‌اند. سال48 و قبل از اکران قیصر و گاو، نه خبری از سینمای متفاوت ایران بود و نه فیلم‌های قبلی مهرجویی و کیمیایی امیدی را برانگیخته بود. «الماس33» اولین فیلم داریوش مهرجویی فیلم تجاری پرهزینه‌ای بود که در گیشه شکست سنگینی خورد. «بیگانه بیا» ساخته اول مسعود کیمیایی اما فیلم هنری ارزان‌قیمتی بود که تنها 2هفته روی پرده دوام آورد و با فروش پایین از اکران خداحافظی کرد. آنچه از بیگانه بیا به‌جا ماند یکی، دو نقد حمایتی و مثبت بود که در آنها استعداد کیمیایی تحسین شده بود. با این پیشینه، مهرجویی و کیمیایی سراغ فیلم‌های دومشان رفتند و با «گاو» و «قیصر» هوایی تازه برای سینمای ایران به ارمغان آوردند. 
2 فیلم تاریخ‌ساز از 2 خاستگاه متفاوت، باعث شدند سینمای ایران حیثیتی بیابد که تا آن تاریخ با وجود تلاش‌های فرخ غفاری، ابراهیم گلستان و جلال مقدم، به آن دست نیافته بود. 

قیصر از دل بخش خصوصی و به تعبیر دقیق‌تر از دل مناسبات سینمای فارسی بیرون آمد ولی نسخه‌ای در ضد فیلمفارسی ارائه کرد. گاو محصول دولت بود و هیچ ارتباطی به سینمای فارسی نداشت. خاستگاه قیصر، سینمای آمریکا و خاستگاه گاو سینمای روشنفکری اروپا بود. 2 فیلم از 2جبهه متفاوت همزمان آمدند و بعد از آن در سینمای ایران، با فیلم‌های کیمیایی و مهرجویی جوان دریچه‌ای تازه گشوده شد. (تیتر نقد پرویز دوایی بر فیلم گاو، «دریچه‌ای به سوی نور» بود). نیم‌قرن پیش کیمیایی و مهرجویی قافله‌سالار جریانی شدند که بعدها موج نوی سینمای ایران نام گرفت و خیلی‌ها زیر این چتر جمع شدند که حالا تقریبا هیچ کدامشان در سینمای ایران حضور ندارند. کیمیایی و مهرجویی جوانی‌شان را در دهه50 سپری کردند و «رضا موتوری»،«داش آکل»،«گوزن‌ها»،«پستچی» و «دایره مینا» را ساختند و به انقلاب رسیدند. آنها به همراه تعدادی از هم‌نسلانشان (بیضایی، حاتمی و تقوایی) تندباد حوادث را پشت‌سر گذاشتند و از نیمه دوم دهه60 توانایی انطباق با شرایط را یافتند و بهترین فیلم‌های چهاردهه اخیرشان را ساختند. «سرب»، «دندان مار» ،«اجاره‌نشین‌ها» و «هامون» نشانه حضور پربار کیمیایی و مهرجویی بود.
 اگر قبل از انقلاب، کیمیایی نبض جامعه را بهتر از هر کارگردان دیگری در دست داشت از میانه دهه60 تا میانه دهه70، این مهرجویی بود که با هر فیلمش موجی می‌آفرید. 2 کارگردان بزرگ سینمای ایران در دهه‌های 70 و 80 فراز و نشیب‌های زیادی را پشت‌سر گذاشتند، اما همچنان ماندند و فیلم ساختند. دهه90 دهه متفاوتی برای سینمای ایران بود؛ دهه‌ای که نسل جوان، اغلب فیلمسازان برآمده از دهه60 را به حاشیه راندند. در دوران افول نسلی که پس از موج نویی‌ها به میدان آمده بود، تداوم حضور مهرجویی و کیمیایی (و به همراهشان فرمان‌آرا) معنایی متفاوت می‌یافت. 
اینکه آنها در سال‌های اخیر چه فیلم‌هایی با چه کیفیتی ساخته‌اند و ابزارهای بیانی‌شان تا چه اندازه تغییر کرده و توقعات علاقه‌مندانشان را چقدر برآورده کرده‌اند، ماجرایی است که می‌توان به آن پرداخت اما آنچه در این داستان اهمیت دارد دوام آوردن است؛ دوام آوردن در شرایطی که روز به روز پیچیده‌تر می‌شود و گام برداشتن در مسیری که دائم سنگلاخ‌های بیشتری سر راه قرارمی‌دهد. ماجرای این دوام آوردن و ماندن و جا نزدن، بیش از هر چیز یک داستان عاشقانه است. عاشقانه‌هایی که کیمیایی و مهرجویی در نقش اولش حضور دارند«بیش از همه ما خوشحالیم » ( تیتر سر مقاله تقی مختار در باره قیصر، ما ه‌نو فیلم دی 1348). 
 

این خبر را به اشتراک بگذارید