
ارتباط درد و افسردگی

سوسن موعودی ـ روانپزشک
درد یک تجربه حسی ناخوشایند است که عوامل عاطفی در آن مؤثر است، یعنی حتی روحیه ما میتواند در درک و شدت آن تأثیرگذار باشد. ممکن است این تجربه را داشته باشید که در یک مراسم شادی وقتی روحیهای شاد و سرخوش دارید، سرتان به ستون یا جای دیگر برخورد کرده باشد و شما اصلا آن را حس نکرده باشید و بعد از مدتی از آثار قرمزی یا سوزش محل آن متوجه حادثه شده باشید و از طرف دیگر در جریان یک اختلاف و جر و بحث، با یک ضربه کوچک به بدنتان چنان درد شدیدی را حس کنید که خیلی بیشتر از حد انتظار باشد و خودتان هم تعجب کرده باشید که چه تجربه دردناکی داشتهاید. در واقع این مطلب، خود نشاندهنده این واقعیت است که هیجانات در درک درد مؤثرند.
درد یک علامت مهم و دلیل عمده مراجعان به پزشک است و اگر طول مدت آن بیش از 6ماه باشد، مزمن تلقی میشود. باید توجه داشت که ارتباط بین افسردگی و درد دوجانبه است. از طرفی علائم جسمانی در بیماران مبتلا به افسردگی شایعتر است و حدود 60 درصد بیماران افسرده از درد شاکی هستند. در درمانگاه یا مطب، بیمارانی ویزیت میشوند که در مراجعه به پزشک تنها از دردهای پراکنده بدنی مانند سردرد، درد اندامها و بدن شاکی هستند اما بررسیهای جسمانی و آزمایشهایشان سالم است. در این بیماران با بهتر شدن خلقشان، دردها نیز برطرف میشوند. از طرفی، افرادی دیگر با مشکلات جسمی مزمن دارای میزان بالاتری از افسردگی هستند و یک سوم بیمارانی که درد مزمن دارند، ممکن است دارای اختلال افسردگی اساسی باشند. بروز افسردگی در بیماران با درد مزمن میتواند موجب شدت بالاتر درد، پایداری آن و حتی اقدام بیمار برای بازنشستگی زودتر شود. شدت بالاتر افسردگی نیز ممکن است با ناتوانی بیشتر ناشی از درد همراه باشد.
در مطالعات مختلف دردهای مزمن با افزایش خطر خودکشی نیز مرتبط بوده است و نمیتوان آن را نادیده گرفت. در چنین وضعیتی، توجه به عوامل روانشناختی مؤثر در درد مانند افسردگی و ارزیابی و درمان مناسب آن توصیه میشود.