هیولای کرونا؛ واقعیت حقیقی یا بازنمودی؟
امیر حسین جلالی ندوشن- روانپزشک
واقعیت کدام است؟ چه چیز را باید باور کرد؟ اصلا به چه کسانی باید اعتماد کنیم یا میتوانیم؟ منابع متنوعی به سؤالها یا بهعبارت بهتر به نگرانیهای ما پاسخ میدهند؛ کدام را باید جدی بگیریم؟ باید ویتامینC خورد یا نه؟ بستری در کدام مورد نیاز است؟ ماسک برای افراد سالم محلی از اعراب دارد؟ باید در خانه ماند یا قرار است همهچیز به روال عادی برگردد؟
چرا راه خیلی دور برویم؛ مثلا بنگرید به آمار و مشاهدههایی چون تراکم جمعیت در مراکز خرید در روزهای آخر سال، یا تجمع و تراکم در خروجی شهرهایی چون تهران، اما در همان زمان در نظر آورید کاهش شدید چرخه پولی اصناف و زیان و ضرر آنان را، و البته دادههایی چون مصرف اینترنت در تهران و کلانشهرها در قیاس با سال گذشته در روزهای ابتدایی سال.
یا در نظر بگیرید چند ویدئو از محلاتی چون شهرک اکباتان یا تهرانپارس را در شب چهارشنبهسوری. قاعدتا در هر شهری در جاهایی تراکم وجود دارد و میشود از آنها فیلم گرفت و پخش کرد. مجموعه فیلمهای چهارشنبهسوری از ویدئوهایی از ۵مکان مشخص فراتر نمیرود. اما حتی رسانهای چون بیبیسی فارسی با همین میزان از موارد نتیجه میگیرد در چهارشنبهسوری کسی قرنطینه را جدی نگرفته.
بهنظرم با یک تصویر روبهروییم که دستکم در بخشی بازنمودی رسانهساز است. مثلا در مورد روستاها گفته شده که مرگومیر و ابتلا بالاست. قاعدتا در جاهایی آنگونه هست اما میدانیم در روستاهای دیگری داستان متفاوت است. کنترل جدی ورودیها و ترددها توسط دهداران و محلیها انجام میشود. دهداریها اعلام کردهاند کسی نیاید. اصناف خدمترسان را هم تعطیل کردهاند.
حتی در مورد وضعیت بیمارستانها و مرگومیر، وضعیت در لومباردی ایتالیا بسیار بدتر از وضعیت رشت و تهران و قم است. اما قاعدتا چون ما ایرانیان درگیری هیجانی با سوژه داریم خود را نقطه تاریک داستان میبینیم. کمبودهای ما کمبودهای ایتالیا یا حتی نگرانیهای آتی استرالیا و آمریکاست. قاعدتا نگرانکننده است.
من در این مقاله بیش از هر چیز مایلم به نقش رسانههای داخلی، روشنفکران و کنشگران عموما معتدل و اصلاحجو که در هنگامههای دیگر سالهای جاری رویهای متمایز داشتند بپردازم و بر آن نگاهی انتقادی بیفکنم.
ره ترکستان کنشگران سیاسی- اجتماعی
هرچند میتوان دلایلی بر گستردگی واکنش و همهگیری سخنورزی در برابر کرونا آورد؛ مثل آنکه وقتی سلامت مردمان در اثر ویروس یا عاملی عفونی تهدید میشود داستان ورای طبقه و دستهبندیها بر همه ما اثر میگذارد و البته اثر آن فوری و فوریتی و قابل لمس است. به باور من رخداد این بحران بعد از سقوط هواپیما و تلنگر جدی به وجدان و روح خفته متجددان ایرانی در شکلگیری این واکنش، بیدلیل نمیتواند باشد. چنان است که حتی برخی مخالفان داخلی که در داستانهای دیگر مانند آبان یا انهدام هواپیمای اوکراینی سکوت ضمنی پیشه کرده بودند یا دستکم با احتیاطهایی پیش آمدند، اکنون زبان انتقاد را تند کردهاند؛ در اینجا البته شاید چون با دیوار کوتاه نظام سلامت طرفیم.
کورسوی چراغ جامعهمدنی
در شهر یزد نوه آیتالله صدوقی بیش از یکمیلیارد تومان کمک نقدی جمع کرده و توانسته بخش بزرگی از نیاز دانشگاه را به تجهیزات حفاظتی و ضدعفونی تامین کند. بعد از تکمیل این نیاز اکنون داوطلبان بنیاد صدوق در حال توزیع ماسک، مواد ضدعفونیکننده و دستکش میان اصناف و بهویژه نانواییها هستند؛ و البته آموزش آنان. رئیس سابق دانشگاه علوم پزشکی و نماینده منتخب مردم نیز شخصا دارد کمک جذب میکند و برای نظام سلامت حمایت میخرد؛ 2نفر با 2گرایش سیاسی متفاوت.
البته واقفم که جامعه و جامعه مدنی در ایران بهمعنای حقیقی وجود ندارد یا پیکری بیجان است و البته حاکمیت سهم و گناهی بزرگ در این زمینه دارد، اما ظرفیتهای اجتماعی اندک نیست. در این مورد نیز متأسفانه بازنمود رسانهای، دارد تصویری تحقیرشده از جامعه ایرانی میسازد که بهنظر من اگر خطر آن از ویروس کرونا بیشتر نباشد کمتر نیست. در 4هفته آخر سال۹۸ شاهد بودم بسیاری از بیماران روانپزشکی و خانوادههای آنها از حضور در بیمارستان بهعلت کرونا در موارد غیرضروری پرهیز میکردند و یا درصورت حضور توصیههای لازم را رعایت میکردند و اگر هم ماسک یا دستکش نداشتند، بهعلت کمبود این موارد در بازار یا عدمتوان خرید بهعلت فقر مالی بود. افراد توصیهها را جدی میگرفتند و میزان آگاهی بسیار بیشتر از آنچه بود که ما در تصور اولیه داشتیم.
همین روزها علیرضا جهانبخش -فوتبالیست- ۵۰میلیون تومان به شهر خود قزوین کمک کرد. یا علی کریمی حجم زیادی کمک به گیلان گسیل کرد. هدیه تهرانی که در سیل گلستان هم در محل حضور داشت و خدماتی شایسته کرد اکنون مشغول خدمت به شاهرود است. خانم رخشان بنیاعتماد -کارگردان- و گروهی از دوستانشان هم با بیمارستانها ارتباط دارند و مشغول تامین نیازهای بیمارستانها هستند. کم است اما به هر حال بهعنوان یک حرکت اجتماعی امیدوارانه قابلقبول و دلگرمکننده است. یادم نمیرود 2تابستان پیش که وضعیت برق در کشور و بهویژه تهران بحرانی شده بود، علی ملیحی برای گفتوگو با جناب محمد توسلی دبیر کل نهضت آزادی به خانه وی رفته و دیده بود آقای توسلی تمام چراغها را خاموش کرده. وقتی علت را پرسیده بود توسلی در جواب گفته بود شرکت برق از مردم خواسته چراغها را خاموش کنند و در مصرف برق تا حد امکان صرفهجویی کنند.
ما روانپزشکان
ما روانپزشکان در این میان چهکارهایم؟ راهنماهایی برای تعیین نقش و نوع مواجهه روانپزشکان در همهگیریها وجود دارد. اخیرا هم بهطور ویژه و برای کرونا چیزهایی دارد تولید و منتشر میشود. داستان در تمام جهان نو و نوبر است و در ایران هم. پس قاعدتا کنتراورسی و تردید جدی است؛ حتی در مورد اینکه اولویت چیست، به چه باید فکر کنیم و چه را باید درنظر آورد.
با وجود این خواندن چنین جمعبندی از یک همکار روانپزشک در مجلهای میانرشتهای تاملبرانگیز است؛ «ممکن است اقدامات طبیبانه برای برخی از کسانی که از بحرانهای چندماه اخیر آسیب دیدهاند، ضرورت پیدا کند، اما متخصصان سیاست و اجتماع نیز لازم است طبیبانه به شناسایی بیماریای بپردازند که حاکمیت و رابطه حاکمیت و مردم را مبتلا کرده و راهی برای درمان آن بیابند. اگر راه صحیح پیدا شود و حاکمیت تن به درمان بسپارد، میتوان امید داشت که در برابر بحرانهای بعدی شرایط متفاوتی رقم بخورد. در غیراین صورت باید منتظر آن باشیم که کوچکترین تلنگری تبدیل به یک بحران فراگیر شود و اضطراب و نگرانی، ویژگی مزمن جامعه ایرانی شود؛ ویژگی مخربی که تبعات آن تا سالهای سال گریبان ما را رها نخواهد کرد.»
چرا شخصا حیرت میکنم از چنین زاویه دیدی؟ چون مسئله، مسئله سلامت مردمان در معنای مشخص و نه استعاری و روانی آن است. الان یک پزشک عفونی نمیتواند بگوید چون حکومت لاپوشانی میکند یا آمار را بیان نمیکند و شرایط اجتماعی باعث این وضعیت شده من ترک کار خواهم کرد و به بیماران کمک نمیکنم. گمان میکنم این مسئله میتواند در مورد تکتک ما صادق باشد. من اگر میتوانم ۵هزار تومان پول جمع کنم که یک ماسک بخرم و کمکی کنم، نمیتوانم دریغ کنم. چون این موضوع تفاوت دیگری هم با دیگر بحرانهای اجتماعی دارد که نشان میدهد همه ما در یک کشتی هستیم و رفتار هرکدام از ما در انتقال ویروس به شکل نمادین بیانگر آن است که تکتک ما مسئولیت داریم.
روانپزشک، پزشک است. نمیتواند کار خود را نکند، چون بار حکومت کج است و روال امور از مدار خارج شده. منِ دکتر باید دوا بدهم و با مردم حرف بزنم و آنها را آرام کنم؛ چه زیر بمباران دشمن خارجی، چه زیر بار مشکلات داخلی. متأسفانه این روزها آشکارا میشود در پارهای تحلیلهای بهویژه روانپزشکی اجتماعی، رمانتیکبازی و چپروی و اپوزیسیوننمایی را دید، حتی بهنوعی سکه رایج این روزها شده مثل قبل انقلاب۵۷.
منکر عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت نیستم، اما تخفیف امور دیگر که اتفاقا کار اصلی روانپزشک است چون درمان بیماران، مانع شدن از خودکشی، کمک به کنارآیی با انگ و انزوای کرونا، کنارآیی با سوگ در میان از دستدادگان و... نیازمند رویکردی طبیبانه و روانکاوانه است. روانکاو و روانپزشک باید دغدغه رژیمهای دارویی مناسب در ترکیب با داروهای کرونا را داشته باشد و در عین حال دلواپسیهای درازمدت را در مورد فرجام مواجهه با این عفونت در 3ماه دوم بارداری با فتوس چون موارد مشابه در گوشه ذهن پژوهشی و بالینی خود نگه دارد. و البته بسیاری پرسشهای دیگر که میتواند در غبار شبهدغدغههای انتلکتوئلی گم شود و دیده نشود.
در کتاب طاعون، آلبر کامو می نویسد:«این ماجرا ربطی به قهرمانی ندارد. این ممکن است یک ایده مسخره بهنظر برسد، اما تنها راه مبارزه با طاعون شرافت است.»شرافت چیست؟ «انجام کاری که بهعهده من است.»
نتیجهگیری
حقیقتا پمپاژ ناامیدی به جامعه درحالیکه جامعه، بیش از هر زمانی به امید و انسجام نیاز دارد را درک نمیکنم. فکر میکنم میزان نادیدهگرفتن توصیههای بهداشتی در مورد یک خطر جدی خیلی فراتر از سایر رفتارهای ایمنیگریز جامعه نباشد؛ بهویژه جامعهای تا این حد ضعیفشده، تحقیرشده، سرکوبشده و متحمل تروما که در آن درجاتی از بیحسی، بیاعتنایی بهخود و رفتارهای خودآسیبرسان میتواند قابل انتظار باشد. این رفتار تحقیرآمیز و سرکوبگر از جانب نهادهای رسانهای و اجتماعی نهتنها دردی را دوا نخواهد کرد که بر شدت مسئله بیتردید خواهد افزود. مردم را سرزنش نکنید. آدمی در همهجای عالم کم و بیش همین است. همان که در تهران شد، در لندن، لومباردی، کپنهاگ و پاریس هم رخ داد. تفاوت آن است که سیستم در آن ممالک یکدندگی نمیکند، موقعیت را گامبهگام اما به شتاب میسنجد و با انعطاف عمل میکند. اما یادمان باشد در بحران کرونا همه در یک کشتی نشستهایم. زدن حکمرانان و حکمرانی اگر بدون ظرافت و موقعیتسنجی باشد میتواند منجر به زدن مردم شود. انقلاب نشده، مرگامرگ آمده! خطا نرویم!