عذاب وجدان، کت و شلوار و کرونا
محدثه واعظیپور ـ روزنامهنگار
در فیلم «من میترسم» ساخته بهنام بهزادی یک شخصیت کلیدی هست با بازی خوب پیام یزدانی. این کاراکتر دیالوگی مهم و حیاتی دارد. وقتی بهمن (پوریا رحیمی سام) در اوج استیصال و ناامیدی از او میپرسد شبها چطور میخوابی؟ با اعتماد به نفس تأکید میکند که عذاب وجدانی بابت کارهایش ندارد و خیلی آرام و راحت میخوابد.
این موقعیت و موضعگیری صریح، واقعیت بزرگی را عیان میکند که جامعه ما چند سال است با آن دست و پنجه نرم میکند. در عرف و باورهای ما، آنکه خطا میکند عذاب وجدان دارد. اما باید بپذیریم طبقهای وجود دارد که نهتنها عذاب وجدانی بابت کارها، داوریها، اظهارنظرها و عملکردش ندارد بلکه میتواند رک و مستقیم بابت این اجحاف و ظلم آشکار، سرش را بالا بگیرد و بهخودش افتخار کند. عذاب وجدان، مقولهای است برای ما تا خودمان را تسلی بدهیم و فکر کنیم آدم بدهای زندگیمان، مثل فیلمها به نتیجه اعمالشان خواهند رسید.
این روزها و درحالیکه شیوع ویروس کرونا جهان را تحتتأثیر قرار داده و سلامت و امنیت جوامع را تهدید کرده، اظهارنظرها و رفتارهای عجیبی را شاهدیم که آشکارا، فقدان عذاب وجدان در سطحی گسترده را یادآوری میکند.
بسیاری از هموطنانمان جان باختهاند، جامعه پزشکی درگیر بحرانی بزرگ است اما گروهی به احتکار ماسک و الکل دست زدهاند. گروهی دیگر قیمت میوه و سایر مواد خوراکی را چند برابر کردهاند و در روزهایی که فشار اقتصادی خانوادهها را در اضطراب قرار داده، برای منفعت شخصی بر طبل کمبود و گرانی میکوبند.
و اما در سینما، یک تهیهکننده از تعطیلی سالنها گلایه میکند و معتقد است مردم باید با ماسک و دستکش بروند سینما تا خدایی ناکرده، کاهش فروش سینماها به تهیه کنندهها، پخش کنندهها و سینمادارها ضربه نزند. جدا از غیرعلمی بودن این دیدگاه، باید از این تهیهکننده پرسید در اوضاع فعلی، سینما اولویت چندم مردم جهان است؟ درحالیکه پزشکان و پرستاران فضای تنفس و استراحت ندارند، چند هزار ایرانی دیگر باید روی تخت بیمارستان بستری شوند تا شما عذاب وجدان پیدا کنی و بدون توجه به حساب بانکیات، برای این مردم نسخه بپیچی؟
استفاده از نعمات خودی بودن و رانت کافی نیست؟ چیزی بیش از اینها باید در این بحران بزرگ نصیب شما شود تا مانند همه کاسبان خرد، جوانانی که کسب و کارشان تعطیل شده، پزشکان متخصصی که در آغوش خاک آرمیدهاند و انبوه پدران و مادران نگران از اوضاع اقتصادی سال آینده تن بدهید به تقدیر و منتظر فردا بمانید؟
همه ما مثل بهمن در «من میترسم»، با آدمهای ظاهرالصلاحی مواجهیم که مثل آب خوردن دروغ میگویند، نظر غیرکارشناسی میدهند، به اسم امید و جنگیدن برای فردا، چالش رقص راه میاندازند، بدون اینکه ابعاد فاجعهای را درک کنند که از منظر روانی، اجتماعی و اقتصادی کشورمان را درگیر خواهد کرد و بهسرعت به نقطه پایان نمیرسد. مدیران کت و شلوار پوشیده و اتوکشیدهای که بدون عذاب وجدان، پیش از آنکه سال تازه آغاز شود کارمندانشان را تعدیل میکنند و فشاری مضاعف به بدنه جامعه میآورند، شعارهای زیبا درباره اخلاق و کرامت انسانی سرمیدهند اما اعتقادی به این حرفها ندارند.
در چنین فضایی شیوع ویروس کرونا، آغاز روزگاری دشوار است که بدون تدبیر، دوراندیشی و همدلی سختتر و خطرناکتر سپری خواهد شد. منفعتطلبی فردی و قلب واقعیت، در این بحران تیر خلاص به امنیت روانی جامعه است.