صدای مردم را بشنویم
پژمان گرامی _ فعال سیاسی
در دیماه 96 در شهرهای مختلف کشور و در اعتراض به شرایط اقتصادی و مشکلات معیشتی مانند بیکاری، گرانی، فقر و تبعیض شاهد ناآرامیهایی بودیم که طبقات پایین جامعه و اقشار کمتر برخوردار به لحاظ اقتصادی را درگیر خود کرد. در همین روزهای اخیر هم بهدنبال افزایش نرخ بنزین، التهاب و اعتراضی مشابه براساس همان دغدغهها در کشور شکل گرفت که نشان میدهد برخلاف انتظار، مسئولان هنوز صدای برخاسته از دیماه۹۶ را نشنیدهاند یا لااقل برای رفع ریشههای آن مشکل فکری نکردهاند. در همان مقطع و بعد از آن اعتراضات، مؤسسه ایسپا نظرسنجیای را منتشر کرد که مشکلات کشور و مطالبات جامعه را به روشنی نشان داده و صورت مسئله و مشکلی را که باعث میشود علاوه بر نارضایتی مردم، دشمنان کشور هم دندان طمع خود را تیز کنند در برابر مسئولان و تحلیلگران دولتی قرار میداد. در آن نظرسنجی ۶۹درصد از پرسششوندگان بهبود شرایط اقتصادی و ۳۰درصد نیز رفع فساد مالی و اداری را بهعنوان خواسته اصلی خود معرفی کرده بودند. ۲۱درصد، از بیعدالتی شکایت داشتند و ۶۴درصد خواهان اصلاحات جدی در روند اداره کشور بودند. جالب اینجا بود که تنها ۱۱درصد از شرایط کنونی رضایت داشتند و بیش از ۸۰درصد، گرانی، بیکاری و برطرف شدن گرفتاریهای اقتصادی را بهعنوان مطالبه اصلی خود بیان کرده بودند. اما این روزها و با نگاهی به وضعیت کشور و شرایط زندگی مردم و همچنین دلایل شکلگیری اعتراضهای اخیر، گویا نه فقط صدای مردم شنیده نشده بلکه با اصرار بر تداوم روندهای گذشته، ظاهرا مشکلات مردم هم به رسمیت شناخته نشده یا حداقل جدی بودن آن برای مسئولان و مدیران فوریتی ندارد. واقعیت تلخی که در ذهنها شکل میگیرد این سؤالات را طرح میکند که آیا مردم گرفتار، پدران بیکار، جوانان بیپناه و مشکلات، امیدها و نگرانیهایشان که برطرف کردن آن از اهداف اصلی انقلاب بوده و هست و در کلام و سیره امام خمینی (ره) ولینعمتان انقلاب معرفی شدند از ذهن و نگاه مسئولان حذف شده است؟ یا اگر در کلام آنان از مردم سخنی به میان میآید، نمادین و سمبلیک و برای خالی نبودن عریضه است؟ آنجایی که در تریبونها از شکاف طبقاتی، نابرابری و بیعدالتی سخن میگویند آن را فقط در دنیای عدد و رقم میفهمند یا با پوست و استخوان خود درد مردم را درک کردهاند و برای مشکلات و بحرانهایی که مردم را پریشان کرده است چارهای اندیشیدهاند؟ واقعیت این است که شکاف و فاصله مردم و مسئولان به حدی رسیده که مردم خود را بیپناهتر از آن تصور میکنند که برای مشکلات آنان، فارغ از دعواها و رقابتهای سیاسی و گروهی چارهای اندیشیده شود و با توجه به رفتار فعلی مدیران و مسئولان نمیتوانند شعار دعوت به تحمل مشکلات را ناشی از صداقت و همدردی و همدلی مدیران بدانند. گویی مسئولان حرف مردم را نمیفهمند و صدای مظلومیت محرومان و صدای شکستنشان را زیر بار گرانی و نابرابری نمیشنوند. به تعبیر قرآن کریم« لَهُم اَذانّ لَّایسمَعُونَ بِهَا، سوره اعراف آیه ۱۷۹» گوشهایی دارند که با آن نمیشنوند. حال این سؤال اساسی را باید مسئولان پاسخ دهند که قرار نیست صدای مستضعفان و محرومان شنیده شود؟