گفتوگو با الهام فخاری؛ عضو شورای شهر تهران
فروشندگی سیار فرصت یا تهدید؟
سمیرا وکیلی :
دقیقا 2هفته دیگر مانده تا سال، تمام شود؛ بوی بهار میآید؛ درخت حیاط خانه ما که شکوفه زده. این روزها به ایام پایان سال معروف است و در شهر بزرگی مثل تهران هم هشدار اصلی در روزهای پایان سال، ترافیک شدید و شلوغی بازار است. بازارچههای بهاره هم برپا میشود. بعضیها هم بهترین ایام سال برای کاسبی را اینروزها میدانند. خود من یکیدرمیان، خریدهایم را بین مغازه و دستفروش تقسیم میکنم؛ شاید این خاصیت شب عید باشد که دوست داریم شب عیدی دل همه خوش باشد و کسی شرمنده زن و بچهاش نشود.
همه ما کموبیش با پدیده سد معبر و دستفروشان کنار خیابان یا داخل مترو و حتی اتوبوسهای خطوط بیآرتی برخورد داشتهایم؛ حتی پیش آمده که بعضی روزها نیازهای دمدستی خود را که فرصتی برای خرید آنها پیش نمیآمده از همین دستفروشهای داخل مترو خریدهایم. در ساعاتی که بار ترافیکی آدمها در پیادهروها و داخل مترو و اتوبوس کم است، دستفروشها چندان اذیتی ندارند اما همین که جمعیت، زیاد و جای سوزنانداختن هم نایاب میشود، دستفروشی به سد معبر تغییر هویت میدهد. ما هم که نه دلمان میآید با دستفروشها برخورد شود و نه طاقت شلوغی پیادهروها را داریم. بدتر از همه، مکانهای مسکونی ـ تجاریاست؛ دستفروشها میخواهند کاسبی شب عید داشته باشند و ساکنان محله انتظار دارند که شهرداری آرامش ازدسترفته محلهشان را به آنان برگرداند. چاره کار چیست؟ الهام فخاری ـ عضو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر ـ در جلسه نهایی تصویب بودجه سال آینده شهرداری تهران خواستار اختصاص بخشی از هزینههای پیمانکاران سازمان رفع سد معبر، به ساماندهی و بهسازی ـ به روش تشویقی ـ وضعیت دستفروشان شد که پیشنهاد او رأی مثبت نمایندگان را به دنبال داشت. درباره همین موضوع با وی گفتوگو کردهایم.
زمان تصویب بودجه، شما پیشنهاد دادید که مبلغ 30میلیارد ریال به موضوع سد معبر تخصیص داده شود و این موضوع، بسیار جالب بود؛ چرا و چطور شد که شما این پیشنهاد را مطرح کردید؟ با توجه به اینکه در کشور ما مسئله بیکاری، عامل ایجاد کسبوکارهای غیررسمی از جمله دستفروشی شده است، در مدیریت شهری هم باید چارهای برای برخی معضلات مربوط به آن اندیشید؛ مثلا مسئله سد معبر که با نظم عمومی شهر و حمایت از اقشار کمدرآمد، درهم تنیده است؛ روی این موضوع، کار تحقیقیای از جانب شورای شهر صورت گرفته است؟
من میخواهم اینجا بین سد معبر و بساطگستری تفاوت بگذارم. سد معبر ممکن است از سوی خود کسبه و کسانی که شغل و حرفه تجاری دارند هم صورت بگیرد؛ بهطور مثال اینکه مغازهدارها اجناسشان را بیرون مغازه بگذارند هم سد معبر است؛ اما بساطگستری، میشود «فروش سیار» و این، ماجرای دیگریاست.
ما در بررسیهایمان متوجه شدیم که بساطگستری و دستفروشی بسیار گسترده است. گستره فضای مجازی و دسترسی افراد به سامانه اطلاعرسانی باعث شده است که هرکس از نگاه خود ماجرا را روایت کند. اما واقعیت چیست؟ در برخی فیلمهای پخششده به وجه ستمدیدگی پرداخته شده است و در برخی دیگر به ضرورت ایجاد نظم در شهر. دستفروش وقتی دنبال مشتری میگردد تا اجناس خود را بفروشد، به طور طبیعی جایی قرار میگیرد که تمرکز جمعیت بالا باشد؛ مکانهایی که از اتفاق، ممکن است تجاری هم باشد و در نتیجه، نوعی تضاد منافع ایجاد میشود. اینجا یک تعارض به وجود میآید؛ بین کسی که مالیات پرداخت میکند و مغازه دارد و اجارهمغازه سنگینی میپردازد یا سرقفلی مغازه را خریده و در شکل صنفی فعالیت کرده و تعهدات صنفی را به جا میآورد و دستفروشی که هیچکدام از این تعهدات را ندارد. حق با چه کسی است؟ به این پرسش، پاسخ قطعی نمیتوان داد که حق با چه کسیاست. اینجا مدیریت شهریاست که میتواند کمک کند تا تضاد منافع اگر هم از بین نمیرود، به حداقل ممکن برسد و نفع مشترک و حق همه مردم بر شهر، کمابیش تأمین شود. این موضوع یکدفعه هم رخ نمیدهد بلکه مسیریاست که باید با یکدیگر طی کنیم. طیکردن مسیرهای اصلاحی قطعا، هم دردناک است و هم به همکاری و اراده قوی نیاز دارد؛ در کنار اینکه دستفروشی از موضوعات شهری است. تعدادی از دوستان دستفروش به شورا آمدند و با یکدیگر صحبت کردیم و از آن طرف با فعالان بازار جلسه داشتم و نگرانیهای آنها را هم شنیدم. باید توجه داشت که مالیاتدهنده و کسی که در چهارچوب قانون در حال فعالیت است نباید زیان ببیند. اگر زندگی اجتماعیمان به نقطهای برسد که فردی که خارج از قانون ـ حالا به هر دلیلی ـ اقدام میکند برنده باشد و کسی که در چهارچوب قانون رفتار میکند زیان ببیند، به نقطه بدی میرسیم؛ پس ما باید این تعارض را متعادل کنیم.
به نقش مدیریت شهری اشاره کردید؛ یکی از اقداماتی که شهرداری انجام داده، ایجاد بازارچههای موقت و گردشی در طول هفته است؛ با این حال باز هم شاهد بساطگستری در سطح شهر- بهخصوص در نقاط شلوغ- هستیم. آیا مسئولان شهری نمیتوانند مکانهایی را که متعلق به نهادهای دولتی، شهردایها و... است (مانند مساجد یا فرهنگسراها) بهصورت ثابت اما با هزینه پایینتر در اختیار افراد کمدرآمد قرار بدهند به طوری که هر محله، بازارچه خودش را داشته باشد تا هم مکان ثابت و شناختهشدهای به این کار اختصاص یابد و هم شهر، نظمی به خود بگیرد؟
پیشنهاد من این بود که بهعنوان یک فرایند مدیریت تعارض به قضیه نگاه کنیم و برای این رودررویی بخشی از مردم شهر تهران، بتوانیم راهحل پیدا کنیم که هم مالیاتدهنده صنفی فکر نکند حقش توسط دیگری پایمال میشود و بتواند کار خودش را انجام بدهد و هم کسی که میخواهد در قالبهای کمتر پایداری مانند دستفروشی کار کند، کار حلال و سالمی داشته باشد و بهعنوان یک شهروند، از حداقل حقوق برخوردار باشد؛ بنابراین روی یک طرح پیشنهادی کار کردیم و نشست خوبی در قالب گروههای اجتماعی «تهران امید دارد» برگزار کردیم. چند نفر از مدیران شهری، ازجمله از شرکت شهربان و کسانی که بیرون از جلسه، شاید از نظر منافع در تضاد با هم بودند، در این جلسه دور یک میز نشستند و با هم حرف زدند و هر کدام از زاویه دید خود به ماجرا نگاه کردند. آنجا ما به این نتیجه رسیدیم که در عین حال که شهرداری بازارچه ایجاد کرده، به زعم دستفروشها، بازارچه جاییاست که مشتری به آنجا نمیآید. الگویی از طرف یک مؤسسه غیردولتی، پیشنهاد و قرار شد که به صورت آزمایشی در برخی مناطق، به انجام برسد. البته ما مسیری را هم با وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی دنبال کردیم که در قالب تعاونی بتوانیم دستفروشی را سروسامان بدهیم؛ چون در شکل فعلی شما نمیدانید با چهکسی سروکار دارید؛ یک دستفروش، امروز هست اما هفته دیگر نیست؛ پس باید یک سامانه طراحی کرد. البته باید توجه کنیم که ما نمیخواهیم صنف جدیدی به نام دستفروشان ایجاد کنیم؛ چون ممکن است هر کدام به کالا و خدماتی مربوط باشد که صنفش وجود دارد. از آن طرف، باید پهنههای شهری را شناسایی کنیم؛ پهنههایی که با اصناف، تضاد حداقلی داشته باشند و در عین حال، مردم برای رفتوآمد در آن مکان، تمایل داشته باشند؛ به طوری که مردم بدانند که افزون بر بازارهای رسمی و صنفیای که وجود دارد، بازارچههایی هم ایجاد شده که شبانه، هفتگی و فصلیاست و در قالب آن بازارچهها میتوانند خرید کنند. شکل دیگر ساماندهی شرایط این است که اگر راستهای مثلا مربوط به کتابفروشیاست، طوری ساماندهی شود که اجازه دستفروشی کتاب به کسی داده نشود و در عوض در آن مکان، اجازه فروش مثلا مواد غذایی را بدهند.
مسئلهای که همواره در حقوق شهروندی مطرح میشود حقوق و تکالیف متقابل است؛ به این صورت که ما نمیتوانیم بهعنوان شهروند فقط حقوق خود را مطالبه کنیم بلکه به ازای حقوقی که داریم، تکالیفی هم بر دوش ما ـ بهعنوان شهروند ـ گذاشته شده است. یکی از این تکالیف، رعایت نظم و انضباط شهریاست. همواره از دستفروشها و وانتیهای سیار بهعنوان معضل شهری ـ بهخصوص در محلات مسکونی ـ یاد میشود. برخی از این افراد بهعنوان شهروند، نظم اجتماعی را نادیده میگیرند! آیا صرف داشتن حق باعث میشود که تکالیف را نادیده بگیریم؛ پس قانون چه میشود؟
قانون داریم اما اجرای آن باید از حالت کلیشهای خارج شود. یکی از کارهایی که الان در شورا مصوب شده این است که مقداری از بودجه سد معبر، به ساماندهی اختصاص پیدا کند تا به شرایط مثبت برسیم؛ یعنی به جای شیوه تنبیهی و سرکوب و جمعآوری، بخشی از بودجه را برای ساماندهی تشویقی و نظمبخشی شهری مصرف کنیم. صحبت شما کاملا درست است؛ ما به آموزش مداوم نیاز داریم؛ چه دستفروش، چه کسبه و چه شهروندان. اینطور نیست که ما فقط حق داشته باشیم؛ هر حقی همراه با تکالیف و مسئولیتهاییاست.
اینکه من حق دارم در این شهر زندگی کنم، دلیل نمیشود که نظم شهری را رعایت نکنم و در هر لحظه و هر مکانی هر طور که دوست دارم رفتار کنم؛ به طور مثال اینکه فرصتهای شغلی محدود بوده، مجوز هر رفتاری در هر مکانی به شیوه خودم نیست؛ باید مصلحت جمع نیز در نظر گرفته شود و فضاهای مشاع را متعلق به همه مردم بدانیم. در تخصیص بودجه هم شورای پنجم تأکید کرده است که بخشی از بودجه، باید برای ساماندهی اختصاص داده شود و این ساماندهی، ساماندهی بلوارها و مکانها و فضاهاست؛ به طوری که بتواند بازارچهها را در شکلهای مختلف محقق کند. بخش دیگر بودجه هم به ساماندهی و شناسایی فعالان دستفروش اختصاص داده شود و بعد هر کس خارج از این سامانه اقدام به دستفروشی کند مشمول اقدامات تنبیهی قرار بگیرد.
اما ابتدا لازم است ما فضای کار مثبت را فراهم کنیم، بعد هرکس از آن تخطی کرد با او برخورد تنبیهی صورت گیرد. تا وقتی که شما یک راهحل جایگزین نداشته باشید صرف گفتن «نکن» کارساز نخواهد بود و بخشی از زندگی این افراد مخدوش خواهد شد. در عین حال شیوه برخورد با شیوههای مختلف دستفروشی هم باید متفاوت باشد. انکار نمیکنم که برخی تیمهای اقتصادی وجود دارند که به شیوه دستفروشی در حال فعالیت هستند و پشت فعالیت آنها اقتصادی ناسالم و غیررسمی در جریان است. و قبول دارم که بخشی از دستفروشان ما هم از قشر تهیدست هستند. حتی بخشی از آنها زنانی هستند که ترجیح میدهند به جای کار در فضاهای بسته کارگاهی که شرایط عادلانه و ایمنی وجود ندارد، در فضاهای عمومی دستفروشی کنند تا لااقل نظارت عمومی، امنیت کاری این قشر از جامعه را محقق کند.
قانونمندکردن دستفروشی میتواند آینده روشنتری در پی داشته باشد و مثلا این افراد حتی شامل بیمه هم بشوند.
کاملا درست است. این قانونمندی در راستای نظمبخشیاست؛ چون این بینظمی به بخش تهیدست بساطگستر آسیب وارد کرده است و همه به یک چشم دیده میشوند. گاهی وقتها درگیری به حدی بوده است که متأسفانه منجر به ازدسترفتن جان یک انسان شده و این صدمه، قابل جبران نیست. اما با قانونمندکردن، میتوان از رسیدن به این نقطه از نزاع جلوگیری کرد. در عین حال باید فضاهایی را به این افراد اختصاص دهیم که به حق مردم بر شهر خدشهای وارد نشود. حتی میتوانیم فراخوانی برای طراحها بدهیم و بر اساس پیشنهاد آنها در فضاهایی که میشود، خرید و فروش انجام گیرد.
روشهایی همانند خیابان «سی تیر». میتوانیم از ظرفیت دستفروشی در جهت افزایش جاذبههای گردشگری تهران هم استفاده کنیم؟
دقیقا! ما هماکنون تجربه موفق خیابان سی تیر را داریم؛ چهبسا میتوانیم محورهای فرهنگی دیگری را هم رقم بزنیم؛ مثلا محدوده بین تالار وحدت تا تئاتر شهر؛ اینها خودش محورهای فرهنگیاست. میتوان بازارچهها و محورهای فرهنگی ـ اجتماعی شبانه و نیمهشبانه ایجاد کرد. بالاخره تهران، یک شهر 10میلیونی است؛ همه شهر که شبها نمیخوابند! ممکن است بخشی از جمعیت شهر، شبزندهداری کنند و همه شبزندهدارها هم لزوما بزهکار نیستند! در ایام ماه مبارک رمضان شبهای شهر، پویا و زنده است؛ ما میتوانیم در طول سال از همین ظرفیت استفاده کنیم. نمیگویم در تمام پهنههای شهر اما برخی محورها را میتوانیم شبزنده کنیم.
در «حق بر شهر»، شهروندان باید فضای کافی برای فعالیتهای اجتماعی ـ فرهنگی داشته باشند؛ آیا نمیتوانیم این ظرفیت را هم تبدیل به یک فرصت برای فضای فرهنگی کنیم تا در عینحال با برنامهریزی و حفظ نظم اجتماعی، ایجاد اشتغال هم کرده باشیم؟
به نظر من میتوانیم. رویکرد کمیسیون اجتماعی و فرهنگی هم همین است. نتیجه جلسات مختلفی که با مدیران بخشهای مختلف داشتهایم هم همین بوده است. به نظر من ظرفیت این کار فراهم است و خود محورهای شبانه، هم میتواند اشتغالزایی کند و هم برای شهرداری درآمدزا باشد.
ما مسیری را هم با وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی دنبال کردیم که در قالب تعاونی بتوانیم دستفروشی را سروسامان بدهیم
قبول دارم که بخشی از دستفروشان ما هم از قشر تهیدست هستند. حتی بخشی از آنها زنانی هستند که ترجیح میدهند به جای کار در فضاهای بسته کارگاهی که شرایط عادلانه و ایمنی وجود ندارد، در فضاهای عمومی دستفروشی کنند تا لااقل نظارت عمومی، امنیت کاری این قشر از جامعه را محقق کند