تیکِ فتوری
فرزام شیرزادی ـ داستاننویس و روزنامهنگار
آقای «فَتوری» عادت کرده بود مدام و پیدرپی همینطور که نشسته است، زانوهایش را به هم بکوبد یا پای چپش را از مچ و پای راستش را از بیخ ران تندتند تکان بدهد. اگر بهخودش میآمد و میخواست بر اعصابش مسلط باشد، وقفهای کوتاه و چنددقیقهای میان تکاندادنها میداد و دوباره بیشکیب و سریعتر از قبل پاهایش را به چپ و راست تکان میداد. فَتوری از بس ذهنش درگیر حواشی رنگبهرنگ شده بود، تیک «لُپی» هم گرفته بود. تیک لُپیاش خلاصه میشد در جهیدن گاه و بیگاه لُپ و گونه سرخ سمت چپش. جز اینها نوعی مرض، شبیه به وسواس هم دست از سرش برنمیداشت. نمیدانست چه بخورد و چه نخورد. دردسرهایش یکی دو تا نبود. تو روزنامه خوانده بود که تعدادی از کارخانههای تولید شیر «پالم» میزنند تنگ شیرهایشان. وقتی خرید شیر پاکتی را جایگزین شیرهای معمولی کرد، تو رادیو از زبان کارشناس بهداشت شنید که شیرهای مدتدار پاکتی مواد نگهدارنده دارند و بهتر است مردم شیر تازه بخورند و ماست و خامه هم بدون نگهدارنده باشد. چند هفته شیر و سرشیر و ماست را از ماستبندی دو خیابان آنطرفتر از خانهاش خرید. به سفارش ماستبند، دو بار شیر را میجوشاند. دوغهای دبش پرچربی و طعمدار هم میخرید. یک روز که از سر کار برمیگشت خانه، یک کارشناس دیگر که صدای بم و خشدار داشت، در رادیو گفت لبنیات حتما باید پاستوریزه و کارخانهای باشد و اگر پاستوریزه نباشد، چند بلای مختلف سر مصرفکننده میآید و بعید نیست به مرور زمان کلکش کنده شود. فتوری عصر همان روز در روزنامه، گزارشی خواند درباره گوشتهای آلوده و گوسفندانی که زبالههای بیمارستانی خوردهاند و گوشت و جگرشان، دمار از روزگار خورنده درمیآورد.
در صفحه آخر همان روزنامه درباره روغنهای مایع نوشته بود مصرف طولانیمدت آنها باعث گرفتگی عروق و ناراحتی قلبی میشود. فتوری برای تمدد اعصاب رفت سمت یخچال تا یک لیوان آب خنک بخورد. یادش آمد که دستگاه تصفیه آب زیر سینک ظرفشوییاش نصب نکرده است. احساس کرد کلیهدرد دارد. با بیمیلی چند جرعه آب خورد و از سبد پلاستیکی طبقه بالای یخچال دو تخممرغ برای نیمرو کردن برداشت. تکهای کره انداخت تو ماهیتابه. زل زد به تخممرغ. با تعجب تاریخ تولیدش را نگاه کرد. آن روز هجدهم آبان بود. روی تخممرغ نوشته بودند تاریخ تولید 25/8/98. روی صندلی چوبی وسط آشپزخانه نشست. پاهایش را تندتند تکان داد. لُپ و گونه سرخ سمت چپش هم میجهید. بدجوری میجهید.