آرزوهای از دسترفته
گزارش ایندیوایر از فیلمهای ساختهنشده کارگردانان بزرگ معاصر
زک شارف
ترجمه: آرش نهاوندی
فیلمهای زیادی از جمله فیلمی که کریستوفر نولان قرار بود درباره زندگینامه هوارد هیوز بسازد یا فیلمی که کوئینتین تارانتینو درنظر داشت بهعنوان دنباله فیلم «داستانهای عامهپسند» (پالپ فیکشن) بسازد، هیچگاه ساخته نشدند. کریستوفر نولان تا امروز از شخصیتهای قهرمان کتابهای کمیک فیلم ساخته و همچنین تعداد زیادی از فیلمهای جسورانه سینمای هالیوود را کارگردانی کرده است، اما آیا او همه آثاری را که در ذهن داشته، ساخته است؟ شاید با اندکی تسامح بتوانیم بگوییم که او نتوانسته است یکی از بهترین و استادانهترین فیلمهای خود را بر مبنای یکی از بهترین و مورد تحسین قرارگرفتهترین فیلمنامههای تاریخ سینما بسازد؛ فیلمی درباره زندگینامه هوارد هیوز؛ یکی از دهها فیلم برتر ساخته نشده در طول تاریخ سینما. بیشتر کارگردانان بزرگ سینما در کارنامه خود حداقل یک فیلم دارند که همواره مشتاق ساختش بودهاند. کارگردانانی نظیر ریدلی اسکات و گیرمودلتورو که فیلمهای خیلی مهم و تأثیرگذاری را در طول سالها فعالیت هنری در عرصه سینما ساختهاند، ازجمله فیلمسازانی بودهاند که نتوانستهاند همچنان آرزوی ساخت پروژههای سینمایی خاص و مهم زیادی را برای خود محقق کنند. از نظر تاریخی باید بگوییم در طول تاریخ سینما فیلمنامههای خیلی مهم و بزرگی نگاشته شدهاند که هیچگاه در قالب یک فیلم برای نمایش بر پرده عریض سینما درنیامدهاند. تعداد آنها بیش از آن است که در قالب یک مطلب بگنجد و شاید بتوان کتابها درباره آنها نوشت. آنچنان که فیلم «ناپلئون» کوبریک اگر ساخته میشد، امروز میتوانست بهعنوان یکی از مهمترین آثار تاریخ سینما به موزه سینما منتقل شود.
اما آنچه در این مطلب بیشتر مدنظر است، نگاهی به فیلمهای مهمی است که برجستهترین کارگردانان امروزی نتوانستهاند به هر دلیلی آنها را در قالب یک اثر سینمایی روی پرده بیاورند و همچنان این آثار در قالب فیلمنامه باقی ماندهاند. مطلب پیشرو نگاهی است به فیلمهایی که هیچگاه تولید نشدهاند یا کارگردانان دیگری با صرفنظر از فیلمنامه اولیه آنها را کارگردانی کردهاند.
کارگردان: کریستوفر نولان
فیلم: هوارد هیوز
نولان مدت کوتاهی پس از کسب موفقیت در ساخت تریلر «بیخوابی» در سال 2002، نگارش فیلمنامهای درباره هوارد هیوز -فیلمساز و خلبان ثروتمند آمریکایی- را آغاز کرد. کارگردان فیلم «دانکرک» در گفتوگو با «دیلی بیست» در سال 2007گفته بود که فیلمنامه زندگینامه هوارد هیوز بهترین فیلمنامهای بوده که او تا به امروز به نگارش درآورده است. پیشتولید این فیلم هم تا آنجا پیش رفت که نولان جیم کری را بهعنوان ایفاگر نقش هوارد هیوز انتخاب کند و بگوید جیم کری متولد شده تا نقش هوارد هیوز را بازی کند. اما پس از قرار گرفتن فیلم «خلبان» (2004فیلمی درباره زندگی هوارد هیوز به کارگردانی مارتین اسکورسیزی) در مرحله تولید، پروژه ساخت فیلم نولان نیز متوقف شد. در این فیلم لئوناردودیکاپریو در نقش هوارد هیوز بازی کرد. نولان که نمیخواست فیلمی با موضوع مشابه فیلم خلبان به کارگردانی مارتین اسکورسیزی بسازد، پروژه خود را رها کرد و دوباره به همکاری با کمپانی برادران وارنر روی آورد و برای این کمپانی فیلم «بتمن آغاز میکند» را ساخت که نسخه بازسازی شده فیلم بتمن بود.
کارگردان: مارتین اسکورسیزی
فیلم: دینو
مارتین اسکورسیزی برای مدت زمان زیادی قصد داشته فیلمی از زندگینامه دین مارتین (بازیگر و خواننده آمریکایی) با نام «دینو» بسازد. به همین منظور نیز حقوق کتابی به همین نام را از نیک تاچ در سال 1992خریداری کرد و نیکلاس پلیجی، فیلمنامهنویس فیلمهای «رفقای خوب» و «کازینو» را برای نگارش فیلمنامهای با اقتباس از کتاب دینو با خود همراه کرد. مدتها شایعاتی بر سر زبانها بود که اسکورسیزی گروه بازیگرانش را انتخاب کرده است. ازجمله قرار بود تام هنکس در فیلم دینو در نقش دین مارتین و جان تراولتا نیز در نقش فرانک سیناترا ظاهر شود. حتی گفته میشد هیو گرانت، آدام سندلر و جیم کری نیز قرار است بازیگران مکمل این فیلم باشند. اما همزمانی کار روی فیلمهای دیگر و مذاکرات طولانی با برادران وارنر بر سر بودجه تولید این فیلم، پروژه ساخت دینو را به تأخیر انداخت، بنابراین اسکورسیزی به جای ساخت دینو سراغ ساخت فیلم «دارودستههای نیویورکی» با کمپانی میراماکس رفت. روند ساخت دارودستههای نیویورکی خیلی به طول انجامید و همزمان قرارداد اسکورسیزی با برادران وارنر نیز به پایان رسید.
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
فیلم: کلاغ قاتل
کوئنتین تارانتینو از جمله کارگردانان مشهوری است که سالها درباره پروژههایی حرف میزند و روی آنها کار میکند و سپس آنها را رها میکند. فیملنامه «کلاغ قاتل» از جمله همین فیلمنامهها بود که بعدا منبعی شد برای نگارش فیلمنامه غیراقتباسی «حرامزادههای لعنتی». در فیلمنامه اصلی حرامزادههای لعنتی برد پیت در نقش ستوانی ظاهر میشود که به جوخهای برمیخورد متشکل از سربازان سیاه که آنها نیز ماموریتی انتقامی دارند. فیلمنامه کلاغ قاتل هم بر داستان این جوخه متمرکز است. براساس موضوع این فیلمنامه، جوخهای متشکل از سربازان سیاهپوست درصدد انتقام از افسرانی هستند که با آنها رفتار تحقیرآمیزی داشتهاند. تارانتینو بارها اذعان کرده که همچنان باید روی این فیلمنامه کارهای بیشتری صورت میگرفت. با توجه به اینکه او درنظر دارد پس از ساخت دهمین فیلم خود بازنشسته شود و «روزی روزگاری در هالیوود» نیز نهمین فیلم وی بوده است، بهنظر بعید میآید که فیلمی براساس فیلمنامه کلاغ قاتل ساخته شود.
کارگردان: گیلرمو دل تورو
فیلم: سلاخخانه شماره5
مدتها بود که گیلرمو دل تورو از قصد خود برای ساخت اقتباسی سینمایی ازکتاب «سلاخخانه شماره5» کورت ونهگات خبر داده بود. کارگردان «هزارتوی پن» (2006) در گفتوگویی با «تلگراف» در سال 2013برای ساخت فیلمی از این کتاب ابراز علاقه کرده بود. دلتورو در اینباره میگوید:«من و چارلی کافمن خیلی علاقه پیدا کرده بودیم که بهطور عمیق به مسابقه ترافالمادوریها (آنگونه که در کتاب سلاخ خانه شماره 5کورت ونهگات به آن اشاره شده ترافالمادوریها موجوداتی هستند که در سیارهای به نام ترافالمادور زندگی میکنند و میتوانند محیط خود را در 4بعد ببینند و از حوادث گذشته و آینده خبر دارند) بپردازیم. من و چارلی (فیلمنامهنویس) مدت یکساعتونیم بر سر تبدیل داستان کتاب به فیلمنامه و انجام تغییرات لازم در آن برای پدیدآوردن یک اقتباس سینمایی صحبت کردیم. اما چارلی، نویسنده گرانی است. من چگونه میتوانم تعهد بدهم که سلاخخانه شماره5 فیلم بعدی من است درحالیکه هنوز فیلمنامهای در دست ندارم».
کارگردان: دارن آرنوفسکی
فیلم: بتمن: سال اول
نام دارن آرنوفسکی اغلب با پروژههایی که از حمایت مالی کمپانیهای بزرگ فیلمسازی برخوردارند، عجین است. آرنوفسکی تاکنون فیلمهایی نظیر «پی»، «مرثیهای برای یک رؤیا»، «چشمه»، «کشتیگیر»، «قوی سیاه» و «نوح» را کارگردانی کرده است. یکی از پروژههای سینمایی که او قرار بود کارگردانی آن را عهدهدار شود «بتمن: سال اول» بود؛ فیلمی که بسیاری از سینماروها مشتاق دیدن آن بودند. در سال 2000 اعلام شد که آرنوفسکی قرار است بتمن: سال اول را با اقتباس از اثر کمیکی به همین نام، نوشته فرانک میلر روی پرده سینما ببرد. قرار بود برادران وارنر فیلمهای بتمن را بازسازی کند،بهویژه پس از آنکه بازسازی دیگری نیز قبلا از سری فیلمهای بتمن در سال 1997با نام «بتمن و رابین» انجام گرفته و نتوانسته بود رضایت مخاطبان سینما را جلب کند، اما در نهایت آرنوفسکی پروژه ساخت بتمن: سال اول را رها کرد. گفته میشود دلیل ترک این پروژه توسط آرنوفسکی تداخل زمانی میان این فیلم با مرثیهای برای یکرؤیا بوده که متعاقبا و بهتدریج منجر میشود به حضور کریستوفر نولان در پروژه بازسازی فیلم با نام «بتمن آغاز میکند».
کارگردان: پتی جنکینز
فیلم: دلبر
میان 2فیلم «هیولا» (2003) و «زن شگفتانگیز» (2017)
وقفهای چهاردهساله افتاد اما این وقفه به میل شخصی پتیجنکینز نبود. او قرار بود فیلم «ثور 2» را کارگردانی کند اما اختلافات با کمپانی مارول باعث شد که او از این پروژه فاصله بگیرد. در این میان جنکینز قصد داشت پروژه مهم دیگری را نیز کارگردانی کند؛ فیلمی به نام «دلبر» درباره یک قاتل زن که پس از دورهمی با همکلاسیهای سابق دوران دبیرستانش قصد داشت دیگر دست به قتل نزند. جنکینز قرار بود در سال 2014 این فیلم را بر مبنای فیلمنامه جک استنلی کارگردانی کند اما هیچگاه این فیلم ساخته نشد.
کارگردان: استیون سودربرگ
فیلم: زندگی لنی ریفنشتال
استیون سودربرگ و اسکات زی برنزِ فیملنامهنویس در فیلمهایی مانند «مطلع» و «مسری» با یکدیگر کار کرده بودند. ایندو در فیلم «خشکشویی» (2019) نیز با یکدیگر همکاری کردهاند. زمانی ایندو تصمیم به ساخت یک فیلم جنجالبرانگیز درباره لنی ریفنشتال -کارگردان آلمانی زمان هیتلر- گرفتند. آنها قصد داشتند در این فیلم به زندگی کارگردان فیلم «پیروزی اراده» که ساخت آن توسط آدولف هیتلر و ژوزف گوبلز -وزیر تبلیغات آلمان نازی- به لنی ریفنشتال پیشنهاد شده بود، بپردازند و شخصیت وی را توصیف کنند، اما مدت زمانی بعد سودربرگ و برنز متوجه شدند که در حال گام برداشتن روی لبه تیغ هستند و در نتیجه پروژه ساخت این فیلم را رها کردند.
کارگردان: لین رمزی
فیلم: جین یک تفنگ داشت
حواشی پشت صحنه «جین یک تفنگ داشت» در سال 2013، زمانی که لین رمزی ـ کارگردان فیلمـ از حضور در روز اول تولید سر باز زد، بدل به تیتر اول رسانهها شد. لین رمزی بعدا یک سال برای تولید این فیلم کار کرد اما ساخت آن را نیمهکاره گذاشت. بعدها شایعاتی بر سر زبانها افتاد که رمزی با اسکات استیندورف ـتهیهکننده این فیلم- بر سر زمانبندی فیلمبرداری و نظارت برسر فیلمبرداری صحنه پایانی فیلم به اختلاف خورد. در پی بروز این اختلافات رمزی از کارگردانی کنار گذاشته شد و گوین اوکانر برای ادامه ساخت فیلم دعوت شد. ساخت این فیلم بارها به تعویق افتاد و در زمان انتشار این فیلم، منتقدان از آن استقبال زیادی نکردند و امتیازات مثبتی از منتقدان نگرفت چرا که آنها درباره این فیلم دیدگاههای متضادی داشتند. سایت روتنتومیتوز با استناد بهنظر 80منتقد تنها 41درصد به این فیلم امتیاز داده است. متا کریتیک نیز با استناد به 17نقد به این فیلم از امتیاز100، 49داده است.
کارگردان: دیوید فینچر
فیلم: نِس
دیوید فینچر تعداد پرشماری پروژههای نیمهتمام دارد، از جمله اقتباسی از «قرار ملاقات با راما» نوشته آرتور سی. کلارک با شرکت مورگان فریمن که در فیلم «هفت» این کارگردان حضور داشته است. اما پروژهای که خیلی به ساختهشدن نزدیک شد، «نس» بود. این فیلم اقتباسی از رمانی گرافیکی به نام «تورسو» بود و قرار بود مت دیمون در نقش مأمور مبارزه با الکل، الیوت نس، در داستانی برای شکار قاتلی سریالی نقشآفرینی کند. این فیلم به مرحله تولید نرسید چراکه مرحله تولید آن طولانی تر از چیزی شد که پیش بینی شده بود و پارامونت که تولید این فیلم را برعهده داشت، حقوق رمان گرافیکی را از دست داد. فینچر پس از این پروژه ناتمام، سراغ ساخت فیلم «شبکه اجتماعی» رفت که فیلمی درباره زندگی مؤسس فیسبوک است.
کارگردان: گیلرمو دلتورو
فیلم: قلل دیوانگی
شایـد مهمتـرین پروژهای که گیلرمو دلتورو آن را از دست داد، فیلم «قلل دیوانگی» باشد. این فیلم اقتباسی بود از رمانی از اچ. پی. لاورکرافت که دلتورو سالها مشتاقانه قصد ساخت آن را داشت. این فیلم قرار بود توسط یونیورسال ساخته شود و تهیهکنندگان مطرحی نظیر جیمز کامرون نیز قرار بود در تولید آن مشارکت داشته باشند. اما نرسیدن به توافق باعث خارج شدن این فیلم ترسناک از ریل تولید شد. دلتورو در مصاحبه با کولایدر درباره این فیلم گفته بود:«ما تصور میکردیم که توانستهایم هزینه ساخت این پروژه را با درنظر گرفتن یک حاشیه امن تامین کنیم. بودجه درنظر گرفته شده برای این فیلم 150میلیون دلار بود و تام کروز و جیمز کامرون هم از تهیهکنندگان آن بودند، اما در زمان ساخت فیلم به اختلاف نظر خوردیم».
کارگردان: باز لورمن
فیلم: اسکندر بزرگ
فیلم «اسکندر» اولیور استون به وضوح یکی از شکستهای سینمایی مهم سال 2000 بود. اما سینماروها منتظر ساخت فیلم دیگری در رابطه با اسکندر بودند. باز لورمن در سال 2002 اعلام کرد که درصدد ساخت فیلم «اسکندر بزرگ» با بازی لئوناردو دیکاپریو است که در «رومئو و ژولیت» (1996) این کارگردان هم بهعنوان بازیگر اصلی ایفای نقش کرده بود. در آن زمان لورمن به دنبال بودجهای 150میلیون دلاری برای ساخت فیلمش بود. اما این پروژه بر اثر جاهطلبیهای لورمن متوقف شد. بعدا لئوناردو دیکاپریو و باز لورمن دوباره برای ساخت فیلم «گتسبی بزرگ» (2013) اثر اسکات فیتزجرالد، دوباره با هم همکاری
کردند.
کارگردان: اسپایک لی
فیلم: جو لوئیس ما را نجات بده
«جو لوئیس ما را نجات بده» ازجمله پروژههایی بود که اسپایک لی مشتاقانه درنظر داشت آن را بسازد. داستان این فیلم سرگذشت رقابت جو لوئیس، بوکسور آمریکایی- آفریقایی با ماکس اشملینگ- بوکسور آمریکایی- بود. بر مبنای فیلمنامه، داستان فیلم در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم میگذشت. باد شولبرگ، نویسنده فیلمنامه «در بارانداز» (1954)، روی فیلمنامه جو لوئیس ما را نجات بده کار کرده بود و اسپایک لی قرار بود کار ساخت این فیلم را از 2001آغاز کند. اما اسپایک لی در آن زمان به جای شروع کار روی فیلم جو لوئیس ما را نجات بده، به ساخت فیلمهای «بیست و پنجمین ساعت» (2002) و «مرد نفوذی» (2006) پرداخت. با این حال او همواره میگفت که فیلم جو لوئیس را بالاخره خواهم ساخت. اسپایک لی حتی از دیوید لین بهعنوان یکی از کارگردانان منبع الهام خود برای ساخت این فیلم نام میبرد. اما این فیلم بهدلیل اشتغال اسپایک لی به ساخت فیلمهای دیگر ،تا امروز ساخته نشده است.
کارگردان: ترنس مالیک
فیلم: چه
ترنس مالیک در ابتدا و پیش از استیون سودربرگ کارگردانی فیلم زندگینامه «چه» را عهدهدار بود. کارگردان فیلمهای «زمینهای لمیزرع» (1973) و «روزهای بهشت» (1977) که زمانی بهعنوان خبرنگار برای مجله لایف کار میکرد بسیار علاقهمند به ساخت فیلمی درباره ارنستو چهگوارا شده بود. استیون سودربرگ با آگاهی از این سابقه ترنس مالیک او را دعوت به ساخت فیلم چه کرد. ترنس مالیک در ابتدا کار روی فیلمنامهای با تمرکز بر مبارزات چه در بولیوی در سالهای 1966تا 1967را آغاز کرد، اما سودربرگ بعدها فاش ساخت که فیلمنامه ترنس مالیک غیرقابل خواندن و غیرقابل پیاده شدن برای ساخت فیلم بوده است». تهیهکننده چه هم در سال 2011 در مصاحبه با «راپ» گفت: «فیلمنامه مالیک برای اجرا خیلی سخت بوده است. در نتیجه سودربرگ خود کارگردانی را بهعهده گرفت و ترنس مالیک با رها کردن این پروژه بهدنبال ساخت فیلم «دنیای جدید» رفت.
کارگردان: کوئنتین تارانتینو
فیلم: دو وگا
پس از موفقیت فیلم «داستانهای عامهپسند» پالپ فیکشن (1994)، تارانتینو درصدد ساخت فیلمی بهعنوان دنباله پالپ فیکشن با در کنار هم قرار دادن شخصیتهای وینسنت وگا (جانتراولتا) در پالپ فیکشن و ویک وگا (با بازی مایکل میدسن) در فیلم «سگهای انباری» (1992) برآمد. تارانتینو در مصاحبه با «سینمابلند» گفت: «داستان این فیلم قرار بود در زمان حضور وینسنت وگا در آمستردام رخ دهد. بر مبنای فیلمنامه، وگا در حال اداره یک کلوپ برای فردی بهنام مارلوس والاس در آمستردام بود و چند سالی در آمستردام زندگی کرد. ویک وگا در این مدت به آمستردام میآید و آخر هفته را با وینسنت وگا سپری میکند». تارانتینو در ادامه تأکید کرد:«من داستان را تا اینجا در ذهن خود ترسیم کرده بودم اما اینکه دقیقا بعدش چه اتفاقی میافتد یا این دو در چه مخمصهای میافتند، موضوعاتی هستند که هیچگاه مجال فکر کردن درباره آنها را نیافتم».
کارگردان: دیوید لینچ
فیلم: رانی راکت
دیوید لینچ مدت کوتاهی پس از موفقیت در ساخت «کله پاککن» (1977) که نخستین فیلمش محسوب میشد، کار نگارش فیلمنامه «رانی راکت» را آغاز کرد. دیوید لینچ در اینباره میگوید:«در حال طرح فیلمنامهای بودم که قهرمان آن یک کارآگاه یکپایی است که وارد بعد دیگری میشود و توسط یک کوتوله سهپایی که میتواند الکتریسته را کنترل کند، موانعی برای او ایجاد میشود.» لینچ برای پیدا کردن استودیویی که حاضر باشد هزینه ساخت فیلمی این چنین عجیب و غریب را تقبل کند و آن را بسازد، تلاش بسیار کرد. پس از مدتی لینچ پروژه ساخت رانی راکت را متوقف کرد و بهدنبال ساخت فیلم «مرد فیلنما» (1980) رفت. او در طول چهار دهه اخیر بارها تلاش کرده میان سایر آثارش وقتی هم برای ساخت فیلم رانی راکت اختصاص دهد. در این سالها کمپانیهای زیادی نظیر «دلاورنتیس اینترتینمت» و «زیوتروپ امرکیا» آمدهاند و رفتهاند حتی مایکل جی آندرسون، بازیگر سریال ترسناک تلویزیونی «توئین پیکز» نیز در مقطعی برای ایفای نقش در رانی راکت انتخاب شد اما تا امروز لینچ به هر دلیلی این فیلم را نساخته است.
کارگردان: کاترین بیگلو
فیلم: همراهی با فرشتگان
در سال 1996و زمانی که کاترین بیگلو در حال ساخت فیلم علمی ـ تخیلی و تریلر «روزهای عجیب» بود، برای کارگردانی فیلم «همراهی با فرشتگان» که اثری حماسی و تاریخی بود و فاکس قرن بیستم ساخت آن را بهعهده داشت، اعلام آمادگی کرد. این پروژه یکی از 3 پروژه فیلمسازی تقریبا همزمان با موضوع داستان زندگی ژاندارک بود. البته فیلمنامه همراهی با فرشتگان را جی کاکس نگاشته بود. جی کاکس بیشتر بهخاطر همکاری با مارتین اسکورسیزی در فیلمهای «عصر معصومیت» (1993) و «دارودستههای نیویورکی» (2004) شناخته شده است. اما این پروژه، پس از ورود لوک بسون بهعنوان تهیهکننده و تحمیل میلا یوویچ بهعنوان بازیگر نقش ژاندارک به بیگلو، فرو پاشید. زمانی که بیگلو از فیلم همراهی با فرشتگان کنارگذاشته شد، بسون خود کارگردانی فیلم را عهدهدار شد و نام فیلم را به «پیامآور: داستان ژاندارک» تغییر داد. این فیلم در 1999 اکران شد. در این زمان بیگلو از بسون شکایت کرد و ادعا کرد که وی قرارداد ساخت فیلم را زیر پا گذاشته و از عناصری از فیلمنامه بیگلو در فیلم خود استفاده کرده است.