بیژن کیامنش | عضو شورای سردبیری گروه استانها
باور نمیکردم. واقعا باور نمیکردم. مگر ممکن است چنین اتفاقی رخ دهد؟ خبر را دوباره خواندم. تکاندهنده بود؛ رودخانههایی که از 3 استان شمالی به خزر میریزند، هیچ موجود زندهای ندارند. هیچ... هیجان عجیبی در خودم احساس میکردم. صدایی پیوسته در ذهنم میپیچید؛ صدایی که مواخذهام میکرد و مدام میپرسید: چه کردهای؟ با اقلیم خودت چه کردهای؟ رفتار غیر اخلاقی و غیر مسئولانه «من» به عنوان یک شهروند با محیط زیست، طبیعت را هر روز شکنندهتر کرده است.
خشکی تالابها، تخریب سریع جنگلهای ایران، آتشسوزیهای گسترده در منابع طبیعی فقیر و از میان رفتن فرصت زندگی در رودخانههای شمالی کشور. به نظر میرسد که بیش از پیش باید به صدای دردآلود رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کشور توجه کنیم. وی به تازگی گفته است: «هیچ رودخانهای در شمال کشور نداریم که موجود زنده داشته باشد؛ زیرا پسماندها، شیرابههایی وارد رودخانهها کرده که موجودات زنده را از بین برده است.» به تعبیر دیگر هزاران شهروند، در 2 دهه گذشته طی شبانهروز، سمهایی تولید کردهاند که طبیعت این 3 استان را از زیباییها دور کرده است.
از همه مهمتر این اقدامات غیر مسئولانه و غیر اخلاقی، محیط زیست را به محیطی آلوده برای ماهیان و گیاهان تبدیل کرده است. شیرابههای سمی زبالهها هر روز به اعماق خاک نفوذ میکنند. سپس مستقیم یا از طریق منابعی پیچ در پیچ به رودخانهها سرازیر میشوند. در واقع سرنوشت آب و خاک در این 3 اقلیم، همزمان با تولید مستمر زباله و نفوذ شیرابهها به درون خاک، تلختر شده است. روزانه دهها تن شیرابه سمی، در 5 هزار کیلومتر از رودخانههای این 3 استان به آب و خاک نشت میکند. از سوی دیگر سرعت نشت شیرابههای سمی در 2 دهه گذشته، شتاب بیشتری گرفته است.
به طوری که طبیعت این 3 استان توان بازسازی و بازآفرینی صدمات وارد شده به محیط زیست را از دست داده است. به همین علت سم راه یافته به گلوگاههای حیاتی رودخانهها باعث شده آبهای جاری در کوه و دشت مناطق شمالی کشور، به محیطی مرگآور برای ماهیان تبدیل شود. بمبهای ساعتی که در 2 دهه گذشته به شکلی بیصدا در مسیر ماهیان کار گذاشته شدهاند، هماکنون آثار و عوارض خود را نشان میدهند؛ رویداد تلخی که محیط زیست زیبای شمال را از زیباترین منابع حیاتی، یعنی ماهیان دور کرده است، اما این اتفاق در شرایطی رخ داده است که میل دیوانهوار به مصرف در حال گسترش است.
طبیعت ایران حتی محیط زیست شمال، ظرفیت این میزان مصرف دیوانهوار را ندارد. به همین علت طبیعت کشور بسیار شکننده و آسیبپذیر شده است. اگر مصرف انرژیهای فسیلی، مدیریت نشود، همه ساکنان استانهای مختلف آسیب خواهند دید. تولید شگفتآور کیسههای پلاستیکی و انباشت نگرانکننده زباله به شکلی تهاجمی به آب و خاک وسیع کشور حملهور شده است. بروز این رویداد در کنار میل بیوقفه جامعه برای مصرف روزافزون، واقعیت دیگری را نشان میدهد بیسابقه است و آن فرسودگی و شاید هم، تخریب بیوقفه ساختارهای تمدنی در فلات ایران است.
نباید تردید کرد که پایههای تمدنی جامعه به دلیل مصرف بیرویه منابع آب و خاک و نیز اتلاف گسترده انرژیهای فسیلی میتوانند در معرض آسیبهای جدی قرار گیرند. گمان میکنم که گفتار جدید دکتر کلانتری بر پایه نگرشی علمی و در عین حال خیرخواهانه عنوان شده، آنجا که گفته است: «این کشور پتانسیل این میزان مصرف را ندارد و نمیتواند دوام بیاورد. مصرفی که امروز در اکثر بخشها وجود دارد، تهدیدکننده تمدن این سرزمین است.» آیا زمانش فرانرسیده که این سخنان علمی و مسئولانه از سوی مردم شنیده شود؟
آب و خاکی که سم میشوند
در همینه زمینه :