زنانی با گوشوارههای باروتی؛ بهدنبال اکران عمومی
گفتوگو با رضا فرهمند درباره مستندسازی و دلخوریهای این روزهایش
مسعود میر:
مستندساز بیرجندی در بیستوهشتمین دوره جشنواره فیلم فجر سیمرغ بهترین مستند را برای «اتاق صعود» گرفت و در جشنواره امسال هر چند فیلمش توسط داوران داوری هم نشد اما تماشاگران را راضی از سالن بیرون فرستاد. فیلم آخرش «زنانی با گوشوارههای باروتی» آنقدر تکاندهنده بود که برای بخش مسابقه جشنواره فجر انتخاب شد اما بلاتکلیفی برگزارکنندگان جشنواره در انتخاب مستند برای بخش مسابقه از یک سو و داوری نشدن فیلمهای مستند توسط داوران از سوی دیگر اعتراضهای بسیاری را در پی داشت. رضا فرهمند در گفتوگو با همشهری از داوریهای جشنواره و افقهای پـــــیشروی مستندش گفت.
2 فیلم مستند در بخش مسابقه جشنواره سیوششم به نمایش درآمد اما اتفاقات عجیبی برایشان رقم خورد. داستان از چه قرار بود؟
ماجرا 2 قصه دارد؛ بخش اول این است که جشنواره امسال ساختارشکنی خوبی داشت که فیلمهای مستند را به بخش مسابقه آورد اما از طرف دیگر، سیستم داخلی دبیرخانه و برگزاری جشنواره فجر نتوانست به داوران بفهماند که ما میتوانیم فیلمهای مستند را در کنار فیلمهای داستانی داوری کنیم و نتیجه این شد که مستندها را داوری نکردند.
آقای داروغهزاده در مصاحبه با ما گفت که میخواهیم لاین اکران برای این فیلمها باز کنیم درصورتی که الان میدانیم مستندها حتی داوری هم نشدند. قرار بر این بود که خرقعادت انجام شود و مستندها داوری و بعد اکران شوند. ماجرا سر این است که برای سینمای ایران خوب نیست که حداقل اعضای هیأت داوران جشنوارهاش درکی از این ماجرا نداشته باشند که کیفیت فیلم ربطی به پروداکشن ندارد، کارگردانی ربطی به پروداکشن ندارد و تصویر ربطی به پروداکشن بزرگ ندارد و شما قرار نیست در مورد ابزار داوری کنید، بلکه قرار است در مورد شعور، فهم و نگاه آدمها داوری کنید. من از ابتدا هم نگران این ماجرا بودم. هم من و هم تهیهکننده، هم صنف، هم انجمن نسبت به این ماجرا اعتراض دارند که چرا مستندها داوری نشد.
شاید استفاده از کلمه فرمالیته برای حضور مستندها در بخش مسابقه فجر چندان صحیح نباشد، اما بهنظر داستان همین بود که قدم اول برداشته شود. بله، در قدم اول خیلی فرمالیته بود.
پیشنهاد شما برای بهسامان رسیدن مستندها در جشنواره فیلم فجر چیست؟
ببینید بهنظر من، ما لازم نیست که کار عجیب و غریبی انجام دهیم یا معجزهای اتفاق بیفتد. همه دنیا دارند این کار را انجام میدهند و بخش مستند و داورهای مستند خود را دارند. حالا 2 تا فیلم یا یک فیلم که قابلیت دارد وارد بخش اصلی جشنوارهها میشود و با فیلمهای داستانی رقابت میکند و دیده میشود.
بهنظر شما الان جشنواره سینما حقیقت، حق مطلب را برای دیده شدن فیلمهای مستند ادا میکند؟ ببینید سیاستگذاری اصلی ما این است که فیلم مستند در سبد خرید مخاطب ایرانی قرار بگیرد. این سیاست اصلی در جشنواره اصلی ایران میتواند شکل بگیرد. جشنواره اصلی ایران هم جشنواره فجر است. ما نمیتوانیم این را بهانه کنیم که چون جشنواره حقیقت وجود دارد، بنابراین آنها هستند و تمام. اگر اینطور بخواهیم بهانهگیری کنیم این واقعه برای فیلمهای داستانی هم وجود دارد چون جشن حافظ و جشن خانه سینما هم داریم.
در بین اکثر ایرانیها یک باور وجود دارد که مستند برای تلویزیون است. ممکن است که هزاران باور غلط وجود داشته باشد، ولی قرار نیست ما این باور غلط را همینطور ادامه دهیم. دنیا را باید ببینیم و در مختصات دنیا وضعیت خودمان را بسنجیم. همین امسال فیلم افتتاحیه جشنواره برلین انیمیشن بود و در بخش اصلی آن 3 فیلم مستند شرکت داشتند. آلمان دهها جشنواره مستند دارد که جشنواره مونیخ از مهمترینهایش است اما بهخاطر اینکه برلیناله جشنواره اصلی آلمان است، هیچکس نمیگوید که مستندها راه پیدا نکنند یا داوری نشوند. بهنظر من این قدم جشنواره فجر، قدم اولیه و مسرتبخشی بود اما امیدواریم که سال آینده این قدم محکمتر برداشته شود.
شما خودتان به این تفکیک داوریها، قائل هستید؟ اینکه مثلا فیلمبردار مستند نباید درباره فیلمبرداری داستانی نظر بدهد. نه. من معتقدم یک فیلم یا خوب است یا بد. این کلیت ماجراست؛ مثلا من شنیدم یک نفر در برنامه هفت حرف عجیبی میزند و میگوید: «من فلان فیلم را دیدم از آن لذت بردم اما نمیشود در مورد جزئیات فیلمسازی در این فیلم صحبت کرد. بهخاطر اینکه محتوا در مستند بر فرم غالب است». این حرف یعنی چه؟
با همه اینها چه افقی را برای فیلم زنانی با گوشوارههای باروتی متصور هستید؟ هدف من و تهیهکننده این است که ما اکران اصلی بگیریم. من امیدوارم که خارج از ایران، اتفاقی بیفتد. همیشه چیزی که برای من خیلی مهم بوده و ما این را کمتر داریم، این است که یک ایرانی در مورد بحرانهای دنیا حرف بزند و دنیا به آن گوش کند. این موضوع مستلزم یک پتانسیل در مورد نوع بیان و نوع روایت و نوع نگاه است که بهنظر من در این فیلم وجود دارد. اگر این فیلم دچار اتفاقات سیاسی نشود، امیدوارم که بازتاب خوبی داشته باشد.
در کدام جشنوارهها شرکت کردهاید؟ هنوز شروع نکردهایم.
اگر در فجر بینالملل شرکت کنید هم برای جشنوارههای خارجی دچار مشکل میشوید؟ بله. مثلا در کن و ونیز نمیتوانیم شرکت کنیم.
بنابراین ترجیح میدهید که در آن جشنوارهها شرکت کنید؟ انتخاب سختی است. به هر صورت جشنواره بینالملل حقیقت برای ما جشنواره خوبی بود. آنجا فرانچسکو رزی، کسی که به هر صورت دنیا او را میشناسد، حضور داشت و این برای من خوب بود. بینالملل فجر هم حتما همین سطح داوران را دارد اما فرصت دیده شدن را هم نباید از دست داد.
بالاخره شما باید در همین چند روز آتی تصمیم بگیرید. هنوز تصمیم نگرفتهایم، ولی در حال رایزنی هستیم که فیلم را به جشنواره کن بدهیم.
امیدوارم که این اتفاق بیفتد. در بخشهای جنبی کن هم میتوانید شرکت کنید. من فکر میکنم که تقریبا در 4بخش میتوانیم حضور داشته باشیم و شانس فیلم را امتحان کنیم. برای من این مهم است که یک ایرانی در مورد یک بحران جهانی صحبت کند و دیگران به حرف او گوش دهند.
در نشست خبری جشنواره خیلی صحبت شد درباره اینکه شما بهاصطلاح یک رانتی داشتید که توانستید به عراق بروید و فیلم بسازید. ببینید من این را راحت و شفاف به شما بگویم. فیلمسازی آن هم در شکل حرفهای خودش، کاملا وابسته به 2 چیز است؛ اول پول و دوم رابطه. آقای مایکل مور نمیتواند بگوید که من فیلم ساختهام در مورد بوش درحالیکه دمکراتها پشت سر من نبودند. شما وقتی میخواهید در عراق فیلم بسازید که شرایط ویژهای دارد روشن است که نمیتوانید همینطور بلند شوید و بروید. حتما باید پشتیبانی و حمایت وجود داشته باشد. حالا آدمی مثل من، زورش میرسد که برود عراق فیلم بسازد، یک نفر زورش میرسد که از آن طرف دنیا برود و در کمپهای سازمان ملل فیلم بسازد که من هیچوقت نمیتوانم وارد آن شوم. این حرفها بهنظر من اشتباه است.
سرمایه تولید فیلم چقدر بود؟ حدود 170-160میلیون تومان. قصه فقط این نیست که یک فیلم ساختیم و تعدادی داور و تماشاگر را راضی نگه داشتیم؛ این فیلم اسنادی را رو میکند که هیچکس در دنیا ندیده و این شوخی نیست. مستند ایران بهعنوان بخشی از سینمای ایران برای نخستینبار چیزی را به نمایش میگذارد که برای همه جهان اورجینال است.
فیلم بعدیتان هم مستند خواهد بود؟ مستند هیچوقت از من جدا نمیشود و من هم نمیتوانم از آن جدا شوم؛ به هر صورت وقتی من معتقدم که مرزی بین این و آن وجود ندارد، برای من فرقی ندارد.
ولی پرونده عراق برای شما بسته شده؟ برای من بله.
فیلم زیاد است اما فیلم خوب نه
مرتضی شعبانی، تهیهکننده فیلم زنانی با گوشوارههای باروتی درباره فیلمسازی در عراق و امکانی که شاید برای تیم او بهصورت خاص فراهم شده باشد، نظر جالبی دارد. او میگوید: اتفاقا قبل از کار ما خیلیها رفتهاند خود سوریه و فیلم ساختهاند، رفتهاند زیارت بعد سر از جبهه درآوردهاند و فیلم ساختهاند و به هیچکسی هم وصل نبودند، ولی با محدودیتهای خودشان کار کردهاند؛ یعنی فیلمسازی یک نفره، یا 2 نفره، ولی بهنظر من هیچ فیلمی خوب از آب درنمیآید مگر اینکه پروداکشن درست و درمان و مرتبی پشت سر آن باشد. این بهمعنای هزینه آنچنانی نیست، بلکه بهمعنای برنامهریزی تولید است.