
بازیهای زنانه
گزیده از گوشهها

امیر پوریا:
توضیح: در این ستون در طول روزهای برپایی جشنواره ملی فجر امسال، بهکار چند نفر میپردازیم که دقیق و خلاقانه عمل کردهاند، اما ممکن است در هیاهوی نامهای مشهورتر یا جلوهگریهای بیشتر بقیه، محصول تلاششان نادیده بماند.
بازی ساغر قناعت در «جشن دلتنگی»: در تنها تجربه پیشین بازیگریاش در فیلم «مالاریا»، باید دشتها و جاده و خیابان و چندین لوکیشن داخلی را زیر پا و سادهدلیهایی نزدیک به جایگاه تثبیتنشده خودش در بازیگری را به نمایش میگذاشت. اما اینجا روی یک ویلچر، با گذشتهای قهرمانانه که به تمامی بعد از تصادف متوقف شده، ناچار است در محدودهای بسته و بدون تنوع میزانسن و محیط، کار کند. نتیجه، بیشک بارها پختهتر از مالاریا است: موفق میشود مسیرهای ارتباطی شخصیت سارا کرو با دنیای بیرون یعنی محیط مجازی، تلفن اتاق محبوب از دسترفتهاش، تماس موبایلی با... (محسن کیایی) را با تفاوتهای لازم، ترسیم کند و موقع بیرونزدن هم انسانیت و مهربانی سارا را با تحولی گل درشت، اجرا نکند؛ حتی اگر در فیلمنامه و سیر وقایع فیلم، اندکی اینگونه به چشم میآید.
بازی مرجان اتفاقیان و لادن ژاوهوند در «مغزهای کوچک زنگزده»: در مناسبات تولیدی سینمای ایران رسم است که بازیگر تازهکار را «نابازیگر» خطاب میکنند؛تعبیر غلطی است و یا بهتر است بگوییم خیلی اوقات، صدق نمیکند. نمیتوان از صحت آن، اطمینان داشت یا برایش دامنهای تعیین کرد؛مثلا مرجان اتفاقیان در نقش شهره، خواهر شاهین (نویدمحمدزاده) و شکور (فرهاد اصلانی)، به روشنی متعلق به فرهنگ و طبقه دیگری است و اینجا باید هر عنصری را- از پوشش و لحن کلام و میزان ترس از برادران گرفته تا ضجه و ناله در تکگویی اواخر فیلم- بازآفرینی کند، درحالیکه لادن ژاوهوند در نقش مادر آنها با پسزمینه اعتیاد که خودش از گفتن آن به کارگردان و در انظار عموم، ابایی نداشته، دارد نقشی کم و بیش نزدیک به تجربهها و مشاهدات فردیاش در زندگی را ایفا میکند و در نتیجه، میزان بازسازی در کار او کمتر میشود. اما حتی او هم بابت آن واکنشهای حسی، آن پرخاشها و غمگساریها و آن اندازهها که در بازیاش اجرا و رعایت میکند، عملا دارد به فعل بازیگری نزدیک و از مصداق نابازیگر، دور میشود؛ بدینمعنا، 2 زن مهم در روند دنیای دیوانهوار فیلم اخیر هومن سیدی که نام هر دو بعد از عبارت «با معرفی» در تیتراژ میآید، تازهواردند، بیآنکه نابازیگر باشند.
بازی مروارید کاشیان در «اتاق تاریک»: پیشتر هم با روحالله حجازی در نقشی که نسل او را میان شخصیتهای طاق و جفت «مرگ ماهی» نمایندگی میکرد، کار کرده بود اما اینجا در نقش دختر همسایه که اتهامی غیرقابل بازگو از جانب زوج اصلی و بیشتر از طرف زن (ساره بیات) به او زده میشود، ترکیب متعادلی از وجه تعمیمپذیر «نماینده یک نسل» و وجه فردی یک شخصیت بهخصوص را اجرا و از مخاطرات آن، کم و بیش به سلامت عبور میکند.