• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
سه شنبه 4 تیر 1398
کد مطلب : 61991
+
-

سلیقه عمومی در سینمای ایران چگونه به تصویر کشیده شده است

گزارش اکثریت

گزارش اکثریت

شهاب مهدوی 

قاعدتا باید در هر فیلمی که قصه‌اش در زمان معاصر می‌گذرد بتوان رد پای سلیقه عمومی را مشاهده کرد. فیلم‌ها آیینه زمان خویشند. نوع پوشش، گویش، مناسبات و هر آنچه مردمان در یک دوره زمانی به عنوان سلیقه عمومی پذیرفته‌اند باید در فیلم‌ها قابل مشاهده باشد. اما در سینمای ایران الزاما اینگونه نیست. سینمایی که به جعل کردن واقعیت به جای ثبتش علاقه بیشتری نشان داده در بسیاری از موارد کوشیده تا از سلیقه عمومی فاصله بگیرد. توضیح دلایل این فاصله گرفتن، نیاز به مقاله‌ای مستقل و مفصل دارد ولی در یک جمله می‌توان گفت این سینما در بسیاری از ادوار به‌جای ثبت گرایش اکثریت به انتشار گزارش اقلیت توجه نشان داده است. می‌شود از انبوهی فیلم ایدئولوژیک مثال زد که با سرمایه و هزینه نهادهای حاکمیتی تولید شدند تا سلیقه و سبک زیستن اقلیت را به نمایش بگذارند. در مورد بسیاری از این فیلم‌ها، تماشاگران با پرسش‌های مشابهی مواجه شده‌اند: «کدام جوان ایرانی این شکلی است؟» «چند درصد خانواده‌های ایرانی اینگونه لباس می‌پوشند، با هم ارتباط برقرار می‌کنند و اساسا زیست‌شان اینگونه است؟!» برای یافتن سلیقه عمومی در فیلم‌ها، معمولا سینمای عامه‌پسند منبع مناسب‌تری است تا فیلم‌های متفاوت و روشنفکری و آثار سفارشی‌ بخش دولتی. سینمای عامه‌پسند به جهت نزدیکی بیشتر به خواست عمومی، سلیقه عمومی را هم بهتر و ملموس‌تر بازتاب داده. به همین دلیل در دهه‌های 30 و 40 که تولیدات سینمایی (جز چند استثنا) براساس بازار عرضه و تقاضا شکل می‌گرفتند سلایق و علایق مردم بیشتر در فیلم‌ها به نمایش درمی‌آمد. برای بررسی سرگرمی‌ها، عادات، تفریحات و سلایق مردم تهران در دهه40، فیلم‌های فارسی منبع مهم و قابل مطالعه‌ای هستند. چه قبل از راه افتاده جریان کلاه‌مخملی که با خود شبه ژانری موسوم به سینمای جاهلی را به همراه آورد و در سینمای فردینی (که منتقدان از آن به تحقیر، سینمای آبگوشتی نام می‌بردند) و چه در ملودرام‌های معصومانه دهه30 می‌شود رد پای آنچه به عنوان سلیقه و مد میان عامه مردم مطرح بوده را مشاهده کرد. گاهی وقت‌ها هم این فیلم‌ها بودند که سلیقه عمومی را شکل می‌دادند. مثلا بعد از موفقیت فوق‌العاده فیلم «قیصر» (مسعود کیمیایی1348) مدل موی قیصری مد شد و نهضت مشکی‌پوشی و خواباندن پاشنه کفش میان جوان‌ها به راه افتاد. 

چنین اتفاقی در سینمای پس از انقلاب یا رخ نداد یا به ندرت شاهدش بودیم. در دهه60 تسلط نهادهای نظارتی بر تولیدات سینمایی آنقدر شدید بود که به‌سختی اتفاقی برای نمایش سلایق عمومی به وجود می‌آمد. در دهه60 بیشتر این فرهنگ رسمی بود که در فیلم‌ها نمود می‌یافت و گویی باید حدود سه‌دهه می‌گذشت تا «نهنگ عنبر» (سامان مقدم1394) از راه برسد و با تکیه بر نوستالژی سینماروها، تصویری از آنچه میان مردم عادی آن سال‌ها می‌گذشت ارائه دهد. اینکه جوان‌های پایتخت‌نشین در میانه‌های دهه60، چه نوع موسیقی‌ای گوشی می‌دادند، از کجا لباس می‌خریدند و تفریح‌شان چه بود نه در فیلم‌های ساخته شده در آن سال‌ها که در تولیدات دهه90 نمایان شد. انگار سلیقه عمومی دهه60، اطلاعات محرمانه نظامی یا امنیتی بوده که پس از چند دهه انتشارش آزاد شده!
در فاصله شلوارهای لوله‌تفنگی دهه50 تا شلوارهای خمره‌ای انتهای دهه60 و ابتدای دهه70 ما انبوهی فیلم داریم که هیچ تصویر ملموسی از دورانشان ندارند. چنانکه گویی در فضایی کاملا انتزاعی و دور از سلیقه مردم ساخته شده‌اند. اگر کسی در دهه60 فیلم‌های ایرانی را مبنای شناخت سلیقه مردم قرار می‌داد احتمالا در خیابان‌های تهران دنبال عارفان انار به‌دستی می‌گشت که پی جست‌وجوی حقیقت بودند. این تصویر جعلی و برساخته علایق مدیران فرهنگی وقت، سینمای دهه60 را از روح زندگی تهی کرد. از نیمه دوم دهه70 با بازشدن فضا، سینما امکان بیشتری برای نمایش سلیقه عمومی ‌یافت.

دهه80، دهه نوسان و فراز و نشیب در عرصه اجتماع، سیاست و فرهنگ سینمای ایران را به لحاف چهل‌تکه‌ای تبدیل کرده بود که هر قسمتش ساز خودش را می‌زد. در دهه90، سیر ناگزیر تحولات، داستان را کمی عوض کرد. فارغ از کیفیت فیلم‌ها، در محصولات دهه90 آنچه سلیقه عمومی خوانده می‌شود، بیشتر از دهه‌های قبل قابل مشاهده است. در روزگاری که هیچ خبری پنهان نمی‌ماند و همه با تلفن‌های همراهشان در حال ثبت و رصدکردن هستند، سینما هم کوشیده تا از قافله عقب نماند. 

این خبر را به اشتراک بگذارید