علیرضا شریفی یزدی| جامعهشناس و روانشناس اجتماعی
سرعتگرفتن گذر زمان برای افراد، دلایل مختلفی دارد که بخشی از آن درون روانی و بخشی بیرونی اجتماعی است. بیشتر ما در زمان کودکی این جملات را شنیدهایم که وقتات را هدر نده به تکالیفت برس. وقت گذشت تو بزرگ شدی و... تمامی این جملات به کودک این تلقین را میکند که او زمانش را از دست داده و به آنچه باید میرسیده نرسیده است؛ در واقع این یک نوع شیوه تربیتی رایج بین خانوادههاست؛ تلقینات محیطی نقش بسزایی در باور از دستدادن زمان دارد.
کمالطلبی و بینقصجویی هم میتواند این تلقین را برای ما داشته باشد که وقت کم داریم یا وقتمان در حال گذر است و ما نتوانستهایم به آنچه باید برسیم یا کاری را که میخواستیم انجام دهیم بهطور کامل انجام دهیم.
بحران میانسالی هم به تصور سرعت گرفتن گذر زمان دامن میزند؛ وقتی فرد در دهه چهارم زندگیاش قرار میگیرد کمکم به این فکر میکند که دوران جوانی و دوران پر هیجان زندگیاش به پایان رسیده و در حال ورود به دوران پیری و ناتوانی است؛ در واقع او فکر میکند که دوران گل عمرش را از دست داده و امیدی به آینده و انجام کارهای بیشتر ندارد.
برخی اوقات افراد برای خودشان هدفهایی درنظر میگیرند که دستیافتنی نیست یا غیرواقعبینانه است و یا جامعه اجازه دستیافتن به آن را نمیدهد. در اینجا چون فرد به هدفش نمیرسد فضایی برایش ترسیم میشود که عمرش را از دست داده ولی چیزی را بهدست نیاورده است؛ در واقع ترس و اضطراب گذر زمان در او شکل میگیرد.
البته نقش زندگی ماشینی و مدرن هم در سرعتگرفتن گذر زمان بسیار حائز اهمیت است. در زندگی مدرن ما همیشه کار ناکرده داریم و باید بدویم تا آن کار را به سرانجام برسانیم. گرفتن مدرک تحصیلی، داشتن چندین تخصص، یافتن شغل، کسب درآمد بیشتر، جایگاه اجتماعی بالاتر و... چرخش زمان را سریعتر میکند. در گذشته زمان خیلی مطرح نبود بهعنوان مثال فرد برای اعلام زمان میگفت «سالی که برف آمد» اما الان واحد زمان ثانیه است و انسانها درک بیشتری از زمان دارند.
در گذشته دوران زندگی افراد به 2دوره کودکی و بزرگسالی تقسیم میشد. افراد از 12- 10سالگی بزرگسال محسوب میشدند و حدود 50سال در بزرگسالی به سر میبردند اما الان در دوره مدرنیته اگرچه امید به زندگی حدود 10سال اضافه شده اما فرد تا 30سالگی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را طی میکند و به فعالیتهایش میپردازد، بنابراین دوران بزرگسالی او کوتاهتر شده است.
از سوی دیگر جوامع هم نقش بسزایی در درک گذر زمان دارند. در کشوری که به جوانانش امید میدهد اما نمیتواند به این امیدها جامه عمل بپوشاند افراد احساس سرعت گرفتن زمان را دارند و مدام مضطربند. وقتی جوانی وارد دهه سوم یا حتی چهارم زندگیاش میشود اما هنوز ازدواج نکرده، شغل ندارد و به جایگاه اجتماعیاش دست پیدا نکرده عمرش را تلفشده میبیند و گذر زمان برایش معنای بیشتری پیدا میکند؛ در واقع هر جامعهای که التهاب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در آن بالاست مقوله اضطراب گذر زمان هم بین افراد آن بیشتر است و چون هماکنون شرایط در جامعه ایران مطلوب نیست طبیعتا ناامیدی، احساس سرعت گرفتن گذر زمان و ترس از آن و نرسیدن به اهداف بیشتر است.
سه شنبه 27 فروردین 1398
کد مطلب :
52542
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/9oDD
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved