درختان در افسانهها و باورهای قدیمی چه نقشی دارند ؟
درختانی که حیات میبخشند، درختانی که میکشند
سمیرا مصطفینژاد
درختان درد را احساس میکنند، میبینند، میشنوند، استراتژی دفاعی دارند، برای حفظ قلمرو خود میجنگند، برای یافتن غذا جستوجو میکنند، از چنگ مهاجمان میگریزند و برای شکار دام پهن میکنند، البته به سبکی متفاوت و بسیار کندتر از حیوانات. جک سی شولتز -استاد علوم گیاهی دانشگاه میزوری در کلمبیا- باور دارد که درختان مانند بسیاری از دیگر جانداران دارای رفتار هستند؛ در واقع او درختان را حیواناتی بسیار کُند توصیف میکند که برای دیدن حقیقت زندگی آنها تنها کافی است از آنها فیلمبرداری کنید و آن را روی دور تند پخش کنید.
شاید این سطح بالا از آگاهی و هوشیاری که محققان بهتازگی موفق به درک آن شدهاند یا شاید نمایش سالانه تولد، خزان و مرگ و تولد دوباره، همان دلیلی باشد که درختان را به یکی از اصلیترین عناصر داستانهای باستانی و افسانههای اقوام و فرهنگهای مختلف تبدیل کرده است. درختان در اسطورهشناسی و مذاهب مختلف جهان نقشی تأثیرگذار دارند و در طول قرون و اعصار مفاهیمی عمیق و مقدس به آنها نسبت داده شده است یا مردم برای برآوردهشدن آرزوها، شفایافتن، ثروتمندشدن یا یافتن عشق واقعی به آن دخیل بستهاند. درختان همیشه سبز، مانند کاجها- کهنسالترین درخت جهان درخت کاج بریستلکان نام دارد که قدمت آن بیش از 5 هزار سال برآورد شدهاست- که در بیشتر طول سال زنده و سرسبز هستند، گاه بهعنوان نماد زندگی جاودان، دانایی، نامیرایی و باروری درنظر گرفته میشوند. همچنین تصویر درخت زندگی و درخت جهان را در بسیاری از اسطورههای مشهور جهانی میتوان مشاهده کرد.
درختان در افسانهها و داستانهای فولکلور
درخت جهان- یکی از مشهورترین و تکرارشوندهترین شکل درخت در میان افسانههای قدیمی است که بهویژه در اسطورهشناسی اسکاندیناوی جایگاهی کلیدی دارد. در این افسانهها درخت جهان درختی است که شاخههایش تا آسمان رسیده و ریشههایش در عمیقترین بخش زمین قرار دارد و 3 جهان، بهشت، زمین و جهان زیرین را به هم پیوند داده و مانند یک ستون، کهکشانها را نگه داشته است. مشهورترین درخت جهان، درختی به نام ییگدراسیل است که 9جهان اساطیری را در افسانههای اسکاندیناوی به یکدیگر وصل میکند. این درخت براساس توصیفاتی که از آن موجود است، درخت زبانگنجشکی غولپیکر و بسیار مقدس است که در مرکز کائنات واقع شده است. شاخههای این درخت تا اعماق کهکشانها امتداد یافته است و ریشههای درخت- تنها مکان 3ریشه آن مشخص است- در آزگارد، یوتنهایم و نیفلهایم که 3جهان از 9جهان اسطورهای اسکاندیناوی هستند واقع شدهاند. این درخت براساس افسانهها در راگناروک یا پایان جهان، به آتش کشیده میشود، اما از این آتش جان بهدر میبرد تا همراه 2انسانی که نجات داده، آرمانشهری نو و خالی از اهریمن خلق کنند.
درخت کالپا- در اسطورهشناسی هند با نام درخت آرزوها شناخته میشود، اما در واقع این درخت تنها به افسانههای هندی محدود نیست و فراتر از آن است. در افسانههای دیگر ملل هم حضور دارد. این درخت از آن رو به درخت آرزوها شهرت دارد که مردم باور داشتند با ابدیت در ارتباط است. گفته میشود حتی اسکندر مقدونی نیز برای برآورده شدن آرزوهایش بهدنبال این درخت بوده است.
درخت بانیان جاودان- همان درختی است که براساس بعضی از افسانهها، بودا زیر آن مینشست، اما اهمیت اساطیری این درخت فراتر از این داستان است. اگرچه درخت بانیان درختی واقعی است اما هنوز مردمان بسیاری در گوشه و کنار جهان به جادویی بودن این درخت ایمان دارند و معتقدند رشد ریشههای درخت بانیان هرگز متوقف نمیشود، تا به اعماق زمین و به ریشههای درخت جاودان برسد؛ مانند ققنوس که از خاکستر برمیخیزد. افسانهها میگویند اگر درخت بانیان قطع شود، درخت از قدرت ریشههایش استفاده میکند تا به حیات بازگردد.
جین من جو- درختی افسانهای که در مناطق کوهستانی ژاپن و بهدور از دسترس انسانها رشد میکند و از میوههایی شبیه بهصورت انسان برخوردار است. ژاپنیها معتقدند وقتی انسانی از کنار این درختان عبور کند، میوههای آن آغاز به خندیدن میکنند و انسان را فراری میدهند. اگر انسانی در واکنش به درخت بخندد، میوه تکان خورده و به زمین میافتد.
بلوط نجواگر دودونا- براساس افسانههای یونانی، این درخت نمیتواند به زبان انسانها صحبت کند اما باد برگهای آن را به حرکت درآورده و نجواهایی از میان صدای برگها به گوش میرسد. در داستان آرگونوتها، خدایان به جیسون میگویند که از شاخه این درخت برای ساخت کشتیاش استفاده کند تا سفرش بیخطر باشد. در ایلیاد هومر نیز آشیل برای گرفتن راهنمایی نزد این درخت میرود.
درخت سربهفلک کشیده- در داستانهای فولکلور مجارستانی، درختی سربهفلک کشیده در باغ پادشاهی وجود دارد که شاخههایش تا اعماق آسمان رسیدهاند و در بالای آن سرزمینی مرموز قرار گرفته است. صربها نیز در داستانهای محلی خود درختانی سربهفلک کشیده دارند که کارشان نگهداشتن آسمان است.
درخت نیلوفر یا لوتوس- اگرچه گل نیلوفر گیاهی کاملا حقیقی است، درخت نیلوفر درختی افسانهای است که از گذشتههای دور در داستانها و افسانههای فرهنگهای مختلف وجود داشتهاست؛ برای مثال در افسانههای یونانی، لوتوس نام الههای است که برای محافظت از خود در برابر خدایی دیگر تبدیل به یک درخت میشود. در افسانههای هومری نیز به میوههای این درخت اشاره شده است؛ میوههایی که با خوردن آنها تمامی موضوعات مهم در زندگی به فراموشی سپرده خواهد شد.
درخت جوبوکو- درختی فریبنده و زیبا که براساس داستانهای فولکلور ژاپن، از دور بسیار زیبا و معصوم به چشم میآید، اما اگر به آن نزدیک شوید، متوجه خواهید شد که شاخههایش از قدرت کشیدن اشیا به سمت خود برخوردارند و شاید بقایای بدن چند انسان را نیز در پای ریشههای آن ببینید. افسانهها میگویند که این درختان روزگاری گیاهانی عادی بودند تا اینکه سرزمین آنها در خون غرق شد و پس از آن این درختان تنها میتوانند از خون تغذیه کنند.
که چون سرو کشمَر به گیتی که کشت؟
زیبایی، بلندقامتی و مقاومت سرو، این درخت را از دوران باستان ایران زمین به یکی از نمادهای باستانی این کشور تبدیل کرده است. رد پای این درخت را که نماد آزادگی، مقاومت و جاودانگی است، در بسیاری از آثار ادبی و اشعار قدیمی، بهویژه اشعار فردوسی میتوان یافت. یکی از مشهورترین داستانهایی که درباره درخت سرو مقدس که به دست یا به دستور زرتشت در منطقه کشمر کاشته شده بود، درتاریخ بیهقی بازگو شده و در شاهنامه فردوسی نیز به کاشته شدن آن اشاره شده است. براساس آنچه در شاهنامه نقل شده، زرتشت، سروی زیبا و عظیم را در ناحیه کشمر (از روستاهای شهرستان بردسکن کنونی) بر در آتشکده بُرزینمهر کاشت. گفته میشود این درخت تا اواسط قرن نهم میلادی سر پا بودهاست تا اینکه سرانجام در سال 232هـجری قمری به فرمان متوکل عباسی آن را بریدند. درخت به دستور متوکل به بغداد برده شد اما پیش از آنکه به بغداد برسد، متوکل بهدست غلامانش کشته شد و نتوانست سرو را ببیند. براساس تاریخ بیهقی هیچیک از افرادی که در بریدن و انتقال درخت دست داشتند زنده نماندند «و این از اتفاقات عجیبه است» .