نتایج و پیامدهای خصوصی شدن تئاتر چیست؟
راهها و بیراههای اقتصاد تئاتر ایران
منوچهر اکبرلو| منتقد تئاتر:
الف) تا زمانی که بخش خصوصی نتواند بهنحوی کارآمد در بازار تولید و عرضه تئاتر حضور داشته باشد، اوضاع اقتصاد تئاتر ما همین است که میبینیم. البته باید توجه داشت که شرایط مقدماتی برای آن بایستی فراهم شود. اما نتایج و پیامدهای خصوصیشدن تئاتر چیست؟
1- بازار مالی یکپارچه
در اقتصادهای توسعهیافته، بازارهای مالی یکپارچه، فعال و گسترده وجود دارد. بهطوری که هرگاه تولیدکنندهای با توجه به وضعیت بازار و نشانههایی که از آن دریافت میکند، تصمیم به ورود به بازار یا گسترش ابعاد فعالیت تولیدی یا بهبود تکنولوژی خود میگیرد، برای تدارک سرمایه لازم- در هر اندازه و مقیاس- با دشواری روبهرو نخواهد شد.
هماکنون برای گروههای تئاتر2روش عمده برای گرفتن حمایت مالی قابل تصور است: 1- اسپانسرهای بخش خصوصی 2-یاریگرفتن از نهادهای دولتی و نیمه دولتی(مرکز هنرهای نمایشی، شهرداری و...)
هماکنون، گروههای نمایشی برای حمایت، دارای فرصتهای برابر نیستند. از اینرو، بازار مالی در زمینه تئاتر یکپارچه نیست.
2- تعریف حقوق مالکیت و تضمین آن
تدوین قانون برای تئاتر اگر فقط با هدف کنترل محتوای تئاتر صورت گیرد، کاری است که در بلندمدت غیرقابل اجرا و در کوتاهمدت و در عمل بسیار محدودکننده و مغایر با خلاقیت خواهد بود. اما اگر هدف از تدوین این قانون، تعریف دقیق حقوق طرفین ذینفع در تئاتر باشد، اقدامی ضروری بهحساب میآید.
3- مقابله با رانت
زیانبارترین پیامد رانتها آن است که افراد خلاق و پرتوان را از عرصه تولید و ارائه دستاوردهای تازه نمایشی در جامعه دور گرداند و نیروی آنها را در زمینه یافتن رانتها به مصرف برساند. نتیجه این وضعیت هم کاهش کیفیت آثار نمایشی و هم کاهش کارایی اقتصادی خواهد بود.
4- ایجاد قدرت همسنگ
عرصه تئاتر نیز مانند سایر عرصهها محل برخورد خواستههای مغایر با یکدیگر است. همیشه این امکان وجود دارد که منافع دوطرف از فعالین هر تولید تئاتری در مقابل یکدیگر قرار گیرد.
در چنین مواقعی برخی از قدرت چانهزنی بیشتری در اقناع - یا اجبار- طرف مقابل برخوردارند. نامتوازنبودن قدرت چانهزنی طرفین در بلندمدت میتواند به حذف یا کمرنگشدن حضور یکی از طرفین بینجامد.
باید چنان شرایطی فراهم آید که هیچیک از دارندگان منابع، احساس ریسک غیرعادی برای حضور در این عرصه نکنند. یک راهکار معقول برای این کار تشکیل اتحادیه سراسری با ثبت رسمی در وزارت کار است.
ب)سرمایهگذاری در تئاتر امر چگونه ممکن است؟
1- تبدیل تئاتر از مجموعهای از گروههای کوچک و بیثبات به یک صنعت قدرتمند، مستلزم انباشت سرمایهگذاری مولد مداوم در آن است.
2- سرمایه موجود در عرصههای مختلف تولیداقتصادی را میتوان به 2 گروه عمده تقسیم کرد: سرمایههای مادی (فیزیکی) و سرمایههای انسانی.
3- سرمایههای مادی را نیز میتوان در 3 گروه عمده طبقهبندی کرد: سرمایههای بالاسری اقتصادی، سرمایههای مستقیما مولد اقتصادی و سرمایههای بالاسری اجتماعی.
4- در ایران، تنها خیرین هستند که مانند بخش خصوصی در کشورهای توسعهیافته، در تأمین سرمایههای بالاسری اجتماعی (مانند ساخت مراکز آموزشی، بیمارستانها و...) مشارکت فعال میکنند. در عرصه تئاتر باید این سهگونه سرمایه مادی را از یکدیگر متمایز ساخت.
5- سرمایههای زیربنایی حداقل، در گامهای نخست باید توسط دولت تأمین شود. ساخت سالنهای تئاتر و تجهیز آنها به امکانات مدرن نمایشی را میتوان ازجمله این موارد دانست.
6-ضعفهایی اساسی در زمینه سرمایههای بالاسری اجتماعی وجود دارد. فقدان مراکز درمانی و خدماتی خاص ازجمله اینهاست. میتوان سرمایهگذاری مستقیما مولد اقتصادی را بر عهده بخش خصوصی گذاشت. فراهمآوردن بازار مالی فراگیر و یکپارچه در این زمینه از نقشهای محوری مورد انتظار از دولت است.
7- در زمینه سرمایهگذاری انسانی بهطور رسمی و گسترده تنها دولت است که میتواند اقدام کند. اما همانطور که تجربه مراکز آموزشی غیرانتفاعی نشان داده میتوان در این زمینه نیز بخش خصوصی را فعال کرد و تنها به دولت، نقش ناظر و هدایتکننده عمومی بخشید.
8- افزون بر رشتههای معمول نمایشی مانند بازیگری، کارگردانی و ادبیات نمایشی باید برای رشتههای مستقل مانند گریم، موسیقی نمایش، تهیهکنندگی تئاتر، طراحی نور و... نیز برنامهریزی کرد.
ج) راه مشخص است؛ همان راهی که همه کشورهای دارای صنعت تئاتر رفتهاند. راه دیگر و راه میانبر وجود ندارد. اما هماکنون سؤال اساسی ما این است که آیا اصلا میخواهیم این راه را برویم یا نه؟!