رابطه دوسویه شعر و مردم
شهرام میرزایی/شاعر
در محاورات روزمره، بسیاری از ما ابیاتی را چاشنی صحبتهایمان میکنیم. بسیاری از عنوانها و عبارتها نخستینبار در شعر بزرگان به کار رفتهاند و بسیاری از واژههای ترکیبی خاستگاه شعری دارند.
این اما یک سوی قضیه است. سوی دیگر ماجرا تأثیرپذیری شعر و ادبیات منظوم از خواستهها و علایق مردمان روزگاران مختلف است.
هیچ شعری نیست که ماندگار شود مگر از طریق ارتباط با مردم و درگیرکردن ذائقه و سلیقه آنان.
کسانی که برای شعر پشتوانه مردمی قائل نباشند، در واقع یکی از مؤلفههای اصلی شکلگیری آثار ادبی را از قلم انداختهاند.
توجه به این نکته به ویژه در روزگار ما از آنرو اهمیت دارد که بسیاری از بحران مخاطب در عرصه شعر گلهمندند. عجیب اینکه این دسته همهکس و همهچیز الا خود و نحوه ارتباطشان را با دنیای شعر در این بحران دخیل و سهیم میدانند.
اگر شعری بتواند پیام شاعر را بهدرستی به مخاطب منتقل کند و اگر این پیام از نظر مخاطب حرف حساب به شمار آید، نیمی از مسیر ماندگاری آن طی شده است.
اینکه کسی در جزیره خیالی خودش باشد و بیارتباط با محیط پیرامون و کسانی که قرار است شعر او را بخوانند، بسراید، خود به این بحران دامن زده و عامل جدایی شعر و مخاطب شده است. از گذشته تا امروز و از امروز تا همیشه، شعری در یادها میماند که به وجوه ارتباطی خود مخاطب توجه داشته باشد و از این رهگذر بتواند به عاملی برای ارتقای ادبیات، ارائه سادهتر مفاهیم و روانشدن زبانی که مردم با آن تکلم میکنند، تبدیل شود.
کوتاه سخن اینکه بحران مخاطب در شعر امروز بیش از آنکه یک بلای ناگهانی باشد، نتیجه پاسخگونبودن بسیاری از آثار به توقعات و انتظارات جامعه ادبی است.