• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
شنبه 13 بهمن 1397
کد مطلب : 46734
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/1vGG
+
-

آفتابی‌است هوا؟

سحر سخایی 

دهه 90 شمسی در ایران، دوران تثبیت موسیقی مردم‌پسندی از آن نوع بود که با خطوط قرمز و ارزش‌های فرهنگی و سیاسی و اجتماعی جامعه همخوان بود. از دل این همخوانی‌ها، آرام‌آرام در دهه 90 گروه‌هایی بیرون آمدند که قطعات‌شان بارها و بارها در شهرکتاب‌ها و کتابفروشی‌ها و کافه‌ها و خیابان‌ها شنیده شدند؛قطعاتی که در بسیاری نمونه‌ها بازخوانی‌هایی امروزی از ترانه‌های دیروزی بودند؛ ناگفته پیداست که صداها همه مردانه و باز نگفته پیداست که شعرها همه سوهان‌خورده و نرم.

گروه پالت یکی از این گروه‌های موفق دوران تازه بود؛گروهی که خواننده‌اش امید نعمتی بود و با آلبوم آقای بنفش در سال ۱۳۹۱ مخاطبان فراوان خود را یافت و تثبیت شد. در میان قطعات آقای بنفش تکثر و تضاد عجیبی بود که انگار ریشه در ماهیت خود این گروه و گروه‌هایی شبیه این داشت. از شعر دلا دیدی که خورشید از شب سرد، می‌رفتی توی دل فضایی نوستالژیک با شعر خونه مادربزرگه... قطعه خسرو و شیرین‌شان بازخوانی تصنیفی زیبا از قمرالملوک وزیری و مرتضی نی‌داوود بود که حالا در فضایی غریب داشت دوباره خوانده می‌شد. آقای بنفش آینه درهم‌ریختگی سلیقه دهه شصتی‌ها نبود؟ همانقدر تازه و همانقدر عجیب.

امید حاجیلی پدیده‌ای بود که در ۱۳۹۱ تک آهنگ دلبر را به بازار داد و شادی آفرید در سال‌هایی که شادی خالص و بی‌ادعا آفریدن آنچنان رایج نبود. همه‌‌چیز موسیقی پاپ و تلفیقی ما آغشته به یک روشنفکری نصفه‌نیمه بود و حاجیلی در چنین اوضاعی رسید و خواند: اگه دل دلبر و دل تویی دلبر کدام است. او برای من تداعی‌کننده یک اسطوره شادی‌آفرین قدیمی بود؛ همان مرد ریشو با موهای پشت‌بلندش که اگر نبود نمی‌دانم پدران و مادران‌مان چگونه عروسی می‌کردند؟  همایون شجریان در این سال آلبوم سیمرغ را به آهنگسازی حمید متبسم و همراه با ارکستر بزرگی از سازهای ایرانی به بازار داد. سیمرغ تلاشی برای روایت داستان زال و رودابه شاهنامه بود و بگذارید از تمام زیبایی‌هایش چشم بپوشانم و بگویم رودابه این اجرا صدای سایه صدیفی بود و هر بار آن صدای شیشه‌ای را در سالن می‌پراکند، تن‌های ما از شدت زیبایی‌اش تکان می‌خوردند.

اما روح سال ۱۳۹۱ کجا بود؟ این قلب کجا می‌تپید؟ آیا مرگ فریدون پوررضای خواننده و همایون خرم نوازنده و آهنگساز روح ۱۳۹۱ بود یا از دست رفتن نابغه مطلق نی حسن کسایی؟ آیا ۱۳۹۱ در بغض‌ فروخورده و آن دست‌های کارکرده گوهر عشقی بود که پسرش را از دست داد؟ کجا بود این ۱۳۹۱؟

واقعیت این است که روح زمانه هرچه پیش‌تر آمده‌ایم بیشتر گم‌ شده است. یا من قادر به شناسایی‌اش نیستم و یا زمانه حاضر دیگر آن دورانی نیست که بشود با مرور موسیقی‌ یا موسیقی‌هایی احضارش کرد. می‌توانم از نخستین آلبوم مرتضی پاشایی بگویم. می‌توانم از محمد علیزاده بگویم که رسماً موسیقی‌ پاپی به ارمغان آورد که می‌شد نمونه‌های بسیاری‌ از آن را در هر مجلس عزایی پخش کرد و با آن گریست. این گریه با آن اشک‌های «کوه‌و می‌ذارم رو دوشم» فرق داشت ولی. با « ما دو تا ماهی بودیم» تفاوت داشت. این همان غم اجباری‌ای بود که تو را در سطح می‌خراشاند و وصلت می‌کرد به ناکامی‌های روزمره و آن دیگری‌ها قصه‌های عمیق آدمیزاد بودند. بودند که ماندند. ما در طول زمان قاضیان دقیقی هستیم. همه‌مان.

فکر می‌کنم روح ۱۳۹۱ به نام علیرضا قربانی و مهیار علیزاده باشد. مهیار علیزاده آهنگسازی‌ا‌ست که با آلبوم حریق خزان به مخاطبان بسیاری معرفی شد. حریق خزان برای من یک فضاسازی موفق بود به‌علاوه صدایی که دقیقاً مناسب اجرای شعرهای آن آلبوم بود. حریق خزان موسیقی ماندن در ترافیک‌های جانکاه تهران دودزده بود. همراه پیاده‌روی‌های ناامن غروب‌های تنهایی از ونک تا عباس‌آباد. موسیقی متن زندگی‌های تکراری شهری برای بسیاری که نه پای رفتن داشتند و نه جای ماندن. از این روست که شاید ۱۳۹۱ سال حریق خزان باشد و از میان قطعات این آلبوم بیش از بقیه همان قطعه ارغوان حال ناخوش ۱۳۹۱ را نشان دهد؛ همان که شاعرش در زندانی آن را سرود که چند سالی پیش‌تر، برای آزادی زندانیانش قیام کرده بود. و درست همین است زندگی.



اسلاید 91

​​​​​​انزوا

عبدالرضا نعمت‌اللهی


طوطی سلیمی شهرت ستاره‌های دهه50 را نداشت اما بازیگر ناشناخته‌ای هم نبود. کارش را از 1353شروع کرد و تا سال57 در 8فیلم سینمایی بازی کرد که از میانشان 2 فیلم از مجموعه «صمد» شهرت بیشتری داشتند. شخصیت صمد در آن سال‌ها بِرندی بود. محبوبیتش در سریال «سرکار استوار» در اواخر دهه 40، پایش را به سینمای دهه50 کشاند و 9 فیلم با محوریتش ساخته شد. طوطی سلیمی بعد از انقلاب هم کار کرد. اما اهمیت او شاید نه در نقش‌آفرینی‌هایش که در سرنوشت شگفت‌آورش باشد. بعد از سریال «روزی عقابی» (1378) که از شبکه 3سیما پخش می‌شد دیگر نامی از سلیمی نبود تا سال1391. آگهی عجیبی در روزنامه همشهری چاپ شد با عکسی از طوطی سلیمی که اعلام می‌کرد مجهول‌الهویه است. جسدش چند روز توی سردخانه ماند تا تنها فرزندش به ایران بیاید و در خاکسپاری‌اش شرکت کند.

تصویر، مردی را نشان می‌دهد که در روز خاکسپاری، عکسی از فیلم «مرد نا‌آرام» (1354) را روی دست گرفته. طوطی سلیمی در کنار رضا بیک‌ایمان‌وردی دیده می‌شود.




 

این خبر را به اشتراک بگذارید