دستهای بیرو حرفهای کیروش!
نگاهی به برندهها و بازندههای بزرگ تیم ملی در جام ملتها
این بار در جام ملتهای آسیا خبری از برگزاری دیدار ردهبندی نبود و ملیپوشها تنها یک روز بعد از مسابقه نیمهنهایی به ایران برگشتند. مقایسه استقبال از این ستارهها در قیاس با استقبالی که بعد از جامجهانی 2018 صورت گرفت، نشان میدهد به جز گروه خاصی از مردم، قاطبه آنها از عملکرد تیم ملی در امارات راضی نیستند؛ تیمی که قرار بود به حسرت طولانی قهرماننشدن در آسیا پایان بدهد اما در نهایت 4سال دیگر به عمر این حسرت اضافه کرد. وقتی «تیم» برنده میشود همه مهرهها مورد ستایش قرار میگیرند و وقتی تیم شکست میخورد، طبیعتا «همه» مقصر هستند اما حقیقت آن است که برخی از مهرههای تیم، کمتر از دیگران در مواجهه با انتقادهای تندوتیز قرار دارند. آنها کارشان را به خوبی انجام دادند اما نتوانستند مانع از حذف تیم کیروش از جام ملتهای آسیا شوند. «علیرضا بیرانوند» با 5 کلینشیت متوالی به دیدار نیمهنهایی رسید و در این مسابقه نیز، مقصر شکست تیم ملی نبود. شاید بدون واکنش خیرهکننده این دروازهبان، ایران حتی برای شکست دادن عمان نیز با مشکل روبهرو میشد. بدون تردید علیرضا تورنمنت خوبی را پشتسر گذاشت و یکی از ستارههای اصلی تیم ملی به شمار میرفت. «میلاد محمدی» بهتر از همیشه نشان داد و حتی وقتی همه مدافعان تیم بیتوجه به جریان بازی با ژاپن، مشغول اعتراض به داور بودند، تنها کسی بود که درون محوطه جریمه خودی حضور داشت و مسابقه را تعقیب میکرد. میلاد مثل همیشه دونده، سریع و پرتلاش بود. «امید ابراهیمی» در خط هافبک در قامت یک فرمانده نشان داد و نمایشهای بینقصی ارائه کرد. «اشکان دژاگه» نیز فراتر از حد انتظار ظاهر شد و به همه ثابت کرد که هنوز هم یک فوتبالیست تمامشده نیست و میتواند قلب تپنده تیم ملی باشد. حتی «سامان قدوس»، «مهدی ترابی» و «کریم انصاریفرد» با وجود فرصت بسیار کم و نیمکتنشینی در تیم ملی، در این تورنمنت از چهرههای خوب و مؤثر تیم محسوب میشدند. صف بازندههای تیم اما درست به همین اندازه طولانی بهنظر میرسد.
«مرتضی پورعلیگنجی» 4سال قبل بهعنوان یک پدیده در تیم ملی مطرح شد و انتظار میرفت برای سالها خیال هواداران فوتبال ایران را از قلب دفاع راحت کند. بازی کردن او پشت سر تنها یک هافبک دفاعی اما نشان داد پورعلیگنجی هنوز به یک مدافع تمامعیار تبدیل نشده است. او مدام تعادلش را از دست میداد و در این تورنمنت هرگز یک مدافع قابلاطمینان نبود. پنالتی دادن به ژاپن با یکی دیگر از همان زمین خوردنها، تیر خلاصی بود که پورعلیگنجی به تیم ملی زد. «مجید حسینی» نیز برخلاف تصویری که در جامجهانی ارائه کرده بود، کاملا پراشتباه و لرزان ظاهر شد و جایگاهش در تیم ملی را از دست داد. همانطور که انتظار میرفت، «کنعانیزادگان» نیز هرگز در تراز مدافعان بزرگ نبود و آمادگی شرکت در جام ملتها را نداشت. «رامین رضاییان» ضعفهای دفاعیاش را دوباره آشکار کرد و «پژمان منتظری» و «مسعود شجاعی» سرانجامی به جز نیمکتنشینی در تیم ملی نداشتند. مسعود حالا از لزوم بقای کیروش صحبت کرده اما قبل از چنین حرفهایی، بهتر است خود او محترمانه به فکر خداحافظی از این تیم باشد. «وحید امیری» یک تورنمنت کابوسوار را پشتسرگذاشت و به جز خطاهای بیمورد و پرتابهای دست ناامیدکننده، کار دیگری انجام نداد. «مهدی طارمی» ثابت کرد که هنوز به اندازه کافی بزرگ نشده و نمیتواند مثل یک بازیکن حرفهای، از محرومیت در بازیهای بزرگ جلوگیری کند. «احسان حاجصفی» با بازوبند کاپیتانی، اخلاق را در دیدار با ژاپن باخت و «سردار آزمون» که مدام مشغول «هیس» نشان دادن به منتقدانش بود، با یک هیس بزرگ از سوی دفاع ساموراییها روبهرو شد. «علیرضا جهانبخش» نیز دوباره در لباس تیم ملی کاملا معمولی نشان داد و به جز یک مسابقه، هیچ نمایش خوب دیگری در این تیم نداشت.
بزرگترین بازنده تیم ملی در جام ملتها، بدون تردید «کارلوس کیروش» بود؛ مردی که میتوانست با قهرمان کردن ایران به جایگاهی قدیسوار برسد اما اهداف تیمش را برای دعواهای شخصیاش هزینه کرد تا بدون هیچ دستاورد بزرگی تیم ملی را ترک کند. او میتوانست در برخی از نقاط زمین نفرات آمادهتری را به امارات ببرد و ترکیب بهتری را برای تیمش انتخاب کند اما سایه شوم لجبازی، هیچوقت اجازه نداد که همه تصمیمهای این مربی، فلسفه «فنی» داشته باشند. او همیشه بهعنوان یک مربی بزرگ، بادیسیپلین و مقتدر در فوتبال ایران بهخاطر سپرده خواهد شد اما ناکامی در دو دوره متوالی از جامملتها با انبوهی از جنگ، دعوا، مرزبندی و تنش،میراثی است که از کارنامه مرد پرتغالی پاک نمیشود. کارلوس میتوانست در مسیر سخت این سالها، دلهای زیادی را با خودش همراه کند و موفقیتهای بیشتری بهدست بیاورد اما خود او به بزرگترین مانع برای موفقیت خودش در فوتبال ایران تبدیل شد.