دولت و مردم؛ اتحادی شکسته؛ دوستی فراموش شده
محمد کمالی| کارشناس سیاسی
گرانی، تورم و افزایش آسیبهای اجتماعی نظم جامعه ایرانی را بههم ریخته است. این چالشها حاصل بیتدبیریها و ندانمکاریها بهخصوص در 2 دوره دولت احمدینژاد است. در آندوران کشور به سبب افراطکاریها تقریبا در همه حوزههای اجتماعی، اقتصادی و بهخصوص در بخش سیاست خارجی با بنبست مواجه شد. حاصل این بنبستها امروز به شکلهای مختلف نظیر بیکاری بالا، مشکلات محیطزیستی و غیره پدیدار شده است. تصور و باور عمومی مردم این است که دولت مقصر اول و آخر همه مشکلات و چالشهایی است که در جامعه پدیده آمده است.
از سوی دیگر نگاه دولتیها این است که مشکلات اجتماعی نظیر افزایش طلاق، آمار بیکاری و اعتیاد صرفا زاییده سیاستهای دولتی نیست و بستر و شرایط جدید زندگی در دنیای امروز باعث رقم خوردن این ابرچالشها شده است. سوای صحت و سقم ادعای هر کدام از طرفین، آنچه در جامعه امروز ایران واقعیت دارد، جدایی و فاصله میان مردم و دولت است. از منظری دولت مردم را از جنس خود نمیداند و صرفا در نزدیکی ایام انتخابات شعارهای عوامپسندانه میدهد و خود را نماینده واقعی مردم معرفی میکند.
این در حالی است که وقتی به تاریخ رجوع میکنیم، پیوند، دوستی، اعتماد میان مردم و دولت اساس بقای حکومتها بوده است. ابنخلدون، قرنها قبل به تحلیل نابسامانیهای جوامع بشری و مسئله اعتماد و عدماعتماد پرداختـه و درصدد تـحلیـل و واکـاوی علل انحطاط جوامع بشری بهویژه جوامع عصر خودش برآمده، بهگونهای که برخی، او را نظریهپرداز انحطاط و پایهگذار جامعهشناسی دانستهاند. او بـرای تحلیل بینظمی سیاسی و اجتماعی عصر خود از کلیدواژه «عصبیت» اسـتفاده میکند. از نظـر ابـنخلـدون، عصـبیت، اصلیترین عنصر شکلگیری اجـتماع و مهمترین عامل تشکیل دولت اسـت کـه مردم را بـه یکــدیگر مـتصل ساخته، آنان را برای همیاری، تعـاون و هـمکـاری آمــاده کـرده و بهسوی کسـب قـدرت سیاسی هدایتشان میکند. به عبارت دیگر، عصبیت یک عامل وحدتبخش و متحدکننده اســت که از لحاظ روانی و تـاریخی، افـراد را به هم پیوند میدهد.
در دنیای باختری هم، آلکسی دوتوکویل، در سده نـوزدهم که دلزده از ثبات و نظم سیاسی خشک در کشـور مـوطن خـود بود، با سفر به آمریکا، تحتتأثیر این کـشور قـرار گرفت. برای او زندگی جمعی، پایه و اساس نـظـم اجـتماعی در یک سـیستم نسبتاً بـاز و فـرااشـرافی بــود. آنـچـه بـرای دوتوکویـل و نظریهپردازان اجتماعی اهمیت داشت، فردگرایی مفرط حاصل از جامعه مدرن بود کـه دلمشغولی بـه زنــدگی خـصوصی و خـانوادگی و بیمیلی به ورود و مشـارکت در امـور عمـومی را تــرویج میکرد.
بــرای جامعهشناسی کلاسیک، سؤال بنیادی این بود که اگر هر فرد درصدد کسب حداکثر نفع شخصـی است، چگونه میتوان به نظم اجتماعی نایل شد؟ به عبارتی، آنچـه جامعـه را بـه یکــدیگر پیونـد میدهد، چیست؟ تنزل روابط اجتماعی درنتیجه صـنعتی شـدن و مدرنیتـه، نگرانـی بسـیاری از جامعهشناسان را به همراه داشت؛ چیزی که زیمل از آن با عنوان کاهش اعتماد اجتمـاعی سـخن میگفت. انـدیشمندان اجـتماعی دیگری چون پارسونز و امیل دورکیم نیز دغدغههای همبسـتگی اجتماعی و نقش آن را در نظم اجتماعی و سیاسی واکاوی میکردند. اما بحث از پیوندهای میان مردم و دولت و ارزشهای مشترک و نقش آن در تسهیل امور جامعه، در سدة بیستم به اوج خود رسید. مفهوم «سرمایه اجـتمـاعی» و نـظریـهپـردازیهـا حـول محـور آن به خـوبی بـر این امر تأکید میکند. منظور از سـرمایه اجـتماعی، سرمایه و مـنابعی است که افراد و گروهها میتوانند از طریق پیوند با یکدیگر بهدست آورنـد و آن را بـا معیارهـایی چون اعـتماد، آگاهی، نگرانی نسبت به مسائل عمومی، مشـارکت در مسـائل عمـومی و انسـجام و هـمبستگی گـروهی میشناسند.
مردم و دولت دشمن یکدیگر نیستند، که دوست هماند، اعتماد و گفتوگو میان آنها رمز شکوفایی یک جامعه است. مردم، سرمایه یک دولت هستند، برای ترسیم یک زندگی خوب، دولت نه یک اژدهای چندسر که نهادی برای تنظیم یک زندگی خوب است. یکی از شاخصههای دولت کارآمد برقراری گفتوگو با مردم است، دولت تدبیر و امید از آغاز کار بر این اصل مهم تأکید داشت.
دکتر روحانی، رئیس دولت بهدرستی مردم را کلید موفقیت سیاستها و آبادانی کشور میداند. از دید رئیس دولت تدبیر و امید، صداقت با مردم گرهگشای خیلی از چالشهاست. شفافسازی و بیان واقعیتها ضمن توازنبخشی میان انتظارات مردم با امکانات دولت، زمینه را برای یاریرسانی مردم در جهت سیاستهای دولت فراهم میسازد. برای همین است که رئیسجمهوری تقریبا در دورههای زمانی مشخص از کارنامه دولتش و مسیر پیش رویی که در آن قرار دارد؛ از نزدیک با مردم سخن می گوید. امید است که برنامه گفتوگوی زنده رئیسجمهوری با مردم، زمینهساز پیوند دوستی و حلقه ارتباط میان دولت با ملت شود و ایران اسلامی با انرژی و ظرفیت حداکثری به مسیر توسعهاش ادامه دهد.