• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
دو شنبه 25 دی 1396
کد مطلب : 4173
+
-

دسته‌بندی درستی از گونه‌های موسیقی نداریم

حسام اینانلو معتقد است تغییر ابتدا باید در درون آهنگساز و نوازنده رخ بدهد،سپس در آثارش متبلور شود

دسته‌بندی درستی از گونه‌های موسیقی نداریم

نسیم خراسانی:

حسام اینانلو را باید در زمره جوان‌های  مستعد و باپشتکار موسیقی ایران برشمرد. او متولد سال1366 است اما شاید میزان فعالیتش با سنش همخوانی نداشته باشد. سال‌هاست در زمینه کمانچه‌نوازی، آهنگسازی و بداهه‌نوازی فعالیت می‌کند و آلبوم‌های متعددی را در این‌ سال‌ها منتشر کرده. «صبح امید»، «در آینه اوهام»، «وهم»، «بال و باد» و «چهارراه» از این جمله هستند. او که کنسرت‌هایش به همراه پیمان یزدانیان ازجمله کنسرت‌‌های دیدنی این سال‌ها بوده‌اند، او به همراه مظفر شفیعی در جشنواره امسال قطعاتی را از ساخته‌های خود و امیرعباس ستایشگر اجرا کرد.

 

 

اجرا در جشنواره امسال چه ویژگی‌‌هایی داشت؟

امسال به همراه دوستم آقای ستایشگر اجرایی را آماده کرده‌ایم که در 2 بخش است؛ بخش اول اجرایمان که تکنوازی من بود و نزدیک‌تر به ذهنیت این روزها. بخش دوم که گروه‌نوازی است بخش کلاسیک موسیقی ایرانی بود که با آهنگسازی من و آقای ستایشگر و به خوانندگی آقای مظفر شفیعی که روی اشعار کدکنی و یداللهی کارکرده‌ایم و ساختار صوتی گروه هم آنسامبل موسیقی ایرانی است؛ یعنی سازبندی، تار، سنتور، عود، نی و کمانچه است.

 

از نظر شما جشنواره موسیقی در ایران چه جایگاهی دارد؟ 

در مورد جایگاه جشنواره فجر باید بگویم به‌واسطه اینکه سازوکارش به شکلی نیست که سوگیری خاصی در مورد موسیقی خاصی داشته باشد  به‌نظرم شبیه کارناوالی است که جنس‌‌های مختلف موسیقی در آن وجود دارند و تقریبا آینه‌ای از اجراهای سال گذشته آن دوره از جشنواره است.در جشنواره فجر اساسا به این صورت اتفاق تازه‌ای نمی‌افتد.

این را به‌عنوان ایراد نمی‌گویم به‌عنوان سازوکار جشنواره می‌گویم که معمولا در جشنواره فجر آنچه در آن سال اتفاق افتاده هیأتی رصد  و از افرادی که در آن سال اجرا یا فعالیتی داشته‌اند دعوت به همکاری می‌کنند.

البته بخشی که مربوط به جوایز باربد است را شامل می‌شود و از مهر سال قبل تا مهر همان سال. جشنواره می‌تواند تأثیر جدی‌ای داشته باشد؛ اگر داوری‌ها به‌صورت دقیق‌  اتفاق بیفتد. به‌نظرم هنوز دسته‌بندی درستی در ژانرهای موسیقی نداریم . صدمات این موضوع را در جشن خانه موسیقی و جشن موسیقی ما داشتیم.

 

بیشتر توضیح بفرمایید.

ببینید دسته‌بندی گونه‌های مختلف موسیقی تا زمانی که به شکل دقیق و به‌صورت پارامتریک نباشد نمی‌تواند تاثیری داشته باشد. یعنی اینکه بگویند این جنس موسیقی این پارامترها را دارد. هرچیزی که می‌ماند  و تعریف نمی‌شود را در جنس موسیقی تلفیقی جا ندهیم یا در موسیقی کلاسیک ایرانی باید پارامترهایی را داشته باشیم که نتوانیم هر چیزی را در آن جا دهیم.

در چند دوره اخیر که جایزه بار بد گنجانده شده به‌نظرم سال قبل اوضاع بهتر بود اما چون هیأت داوران معمولا با خانه موسیقی هم مشترک هستند اتفاق اخیری که برای آلبوم «رگ خواب» افتاد برای من نگران‌کننده بود چون کاملا متوجه شدم آنچه به‌عنوان ژانر در تعریف عمومی داریم ظاهرا دچار مسئله است.

در مورد آلبوم رگ‌خواب داوری نمی‌کنم اما عنوان و بخشی که به خاطرش جایزه گرفت به‌نظر می‌رسد که اشکال اساسی دارد؛ چون جایزه را به‌خاطر موسیقی دستگاهی گرفت. فارغ از ارزش داوری به‌نظرم موسیقی رگ خواب در ژانر دیگری قرار می‌گیرد.

 

با این حساب چرا در جشنواره شرکت کرده‌اید؟

در مورد انگیزه‌ام برای شرکت در جشنواره باید بگویم من موزیسین هستم و هرجا که مجال ارائه موسیقی برای من باشد که ‌شأن و حرمت هنر و شخص من حفظ شود شرکت خواهم کرد و جشنواره فجر برای من انگیزه خاصی نیست؛ محملی است که این دو اصل در آن رعایت می‌شود.

اما امسال اجرای من تفاوتی با اجرای 3-2 دوره اخیر دارد و آن اینکه خاستگاه اولیه من در موسیقی، موسیقی کلاسیک ایرانی بوده.

دوست داشتم بعد از 4-3 دوره که در موسیقی‌های تجربی فعالیت کرده بودم امسال یک بخش را در بخش تکنوازی خودم به همان جنس موسیقی بپردازم و یک بخش را به موسیقی کلاسیک یا دستگاهی که آموخته‌ام. امیدوارم اجرای موفقی باشد.

 

شما خودتان را نوازنده موسیقی سنتی ایرانی می‌دانید؟ 

دوره‌های مختلفی در کارم داشته‌ام. 15کار تالیف کرده‌ام که بخش‌هایی حتی پژوهشی و تحقیقاتی بوده است. مثل آلبوم‌های «رهگذار» و «مقام» که دست ماه‌ریز مهر است اما هنوز منتشر نشده. اینها کارهایی بوده که در نقش پژوهشگر انجام داده‌ام.

بخشی از کارهایم در حیطه آهنگسازی در موسیقی کلاسیک ایرانی بوده؛ مثل کارهایی که با آقایان کرامتی و مظفر شفیعی  انجام داده‌ام. دوره اخیر آلبومی که با پیمان یزدانیان داشته‌ام «رام» یا «یال و باد» یا «وهم» با دوستان رامبرانت تریو، اینها دوره جدیدی از کارکردن من است که نقش موزیسین کلاسیک ایرانی را ندارم.

اما در 4-3 کار اخیری که نام برده‌ام و از فضای سنتی و کلاسیک فاصله گرفته‌ام، وقتی خودم به‌عنوان مخاطب می‌شنوم می‌توانم متوجه شوم که هنرآموخته موسیقی کلاسیک ایرانی هستم و آن مسیر طی شده که به اینجا رسیده‌ام.

 

 دلیل اینکه در موسیقی‌ای غیر از کلاسیک ایرانی هم فعالیت می‌کنید چیست؟

اگر بخواهم با مقدمه، سؤال شما را جواب دهم به‌نظرم مقوله سنت بسیار مهم است.

 در فلسفه هم مکتب فرانکفورت، کلا سنت را نفی می‌کند اما پوپر می‌گوید که حتما باید یک پایتان در سنت باشد تا بتوانید قدمی به مدرنیته بردارید. من این آگاهی را زمانی که کار سنتی می‌کردم نداشتم فقط آنچه آموخته بودم را با قوه خلاقه خودم بسط و گسترش می‌دادم اما امروز براساس زیست شخصی خودم به این نتیجه رسیده‌ام که آنچه اجرا می‌کنم باید تناسب بیشتری با زندگی امروزم داشته باشد و زندگی امروز من نیمی در سنت قرار دارد و نیمی در مدرنیته.

طبیعتا هم کاری که 10سال پیش می‌کردم صادقانه بودم، چون بخش بیشتری از من در سنت زندگی می‌کرد و کاری که امروز می‌کنم با من تناسب دارد؛ چون بخش بیشتری از من وارد تکنولوژی شده و آگاهی خودم به جهان پیرامونم و زیست خودم این شده. یک بخش مهم‌تر تغییر سلیقه صوتی است؛ یعنی آنچه به‌عنوان مولف دنبال تأثیرگذاری‌اش هستم که با چه وسایل و ابزار دیگری می‌توانم تأثیر بگذارم. روزی آنطور فکر می‌کردم و امروز اینطور. به‌نظرم همه اینها متناسب با احوال هر هنرمند است.

 

یعنی به‌نظرتان بخشی از شخصیت صاحب اثر است؟

کاملا. من براساس نیاز مخاطب صحبت نمی‌‌کنم که بگویم نیاز مخاطب امروز موسیقی چیز دیگری است و من با آن نیاز تغییر می‌کنم .این دگردیسی در خود من اتفاق افتاده. البته خوشحالم که این جنس موسیقی می‌تواند امروز اقبال بیشتری داشته باشد. ولی انگیزه اولیه من پیدا کردن مخاطب نبود که این دگردیسی اتفاق افتاد. تأکید می‌کنم این دگردیسی کاملا درون‌فهم است و در من اتفاق افتاده است .

 

 پس می‌توان اینطور استنباط کرد که شخصا به این مسئله اعتقاد ندارید که موسیقی ایرانی به‌تنهایی نمی‌تواند کافی باشد.

نه به هیچ وجه. به‌نظرم این عبارت پارادوکسیکال است. آرتیستی که با هر کیفیتی در زمینه موسیقی کلاسیک فعالیت می‌کند اگر تمام ابعاد روحی، سلیقه‌ای و معنوی‌اش در آن قالب سنت برای خودش تعریف شود حتما موزیکش تأثیرگذار خواهد بود.

برایتان مثالی می‌آورم. محمدرضا لطفی مهم‌ترین شاهد این مثال است. آقای لطفی کاملا دیدگاه‌های زندگی‌اش هم سنتی بود، حتی پوشش و نوع گفت‌وگو، و موزیکی که اجرا می‌کرد کاملا در آن هاله قرار می‌گرفت و با خود آن آدم در تناسب بود به همین‌خاطر صادقانه اجرا می‌کرد و تأثیر می‌گذاشت.

از صحبت شما وام می‌گیرم که جوابتان را دهم. موزیسینی که متولد دهه‌های 60  و 50 است، موسیقی کلاسیک ایرانی را اجرا می‌کند چون آن موسیقی با خودش تناسب ندارد، به همین‌خاطر  روی مخاطب  تاثیر نمی‌گذارد  والا اگر با خودش تناسب داشته باشد حتما مخاطب پیدا می‌کند.

امروزه ما دچار سوءتفاهم شده‌ایم که موزیک ایرانی به‌طور کلی از بین رفته این تصور غلط است. اما من برای اینکه بتوانم هنر صادقانه‌ای را اجرا کنم باید در‌کانسپت زندگی کنم. اگر بخواهم از خودم جواب بدهم، در خودم همیشه این سؤال بود که در دنیای معاصر فقط با موضوع تغزل یعنی غم، شادی و وجد روبه‌رو نیستم. من در دنیای معاصر با تعلیق، خشم روبه‌رو هستم و خیلی از تضادها در درونم هست.

اما موزیکی که اجرا می‌کنم در قالب غم و شادی حرکت می‌کند. موزیک کلاسیک ایرانی را می‌گویم. نهایتا در یک وجد حرکت می‌کند که با منِ امروز تناسب ندارد. پس آنچه در ذهن من می‌گذرد صداهای دیگری را می‌طلبد. به همین‌خاطر جنس موسیقی‌ام را تغییر داده‌ام. به این دلیل می‌گویم که نیاز مخاطب در من تغییری به‌وجود نیاورده. آنچه در کارهای من تغییر کرده چیزی است که در  درون من تغییر کرده.

 

 می‌توان این استنباط را کرد که موسیقی ایرانی گنجینه ای است اما لزوما با هر تحولی سازگار نیست و با هرچیزی ترکیب نمی‌شود.با توجه به دو وجهی که شما اشاره کردید.

البته این دو وجه که گفتم خیلی وجوه گسترده‌ای است ولی اگر این نگاهم باشد با آن مسئله‌ای ندارم. خیلی عاقلانه صحبت می‌کنم. تعصباتی که در مورد موسیقی سنتی هر منطقه‌ای دارید کنار بگذارید. من به‌عنوان یک مولف با شما صحبت می‌کنم که از دل همین  موسیقی بیرون آمده‌ام.

به‌نظرم نگاه فیکس به هر چیزی آن را از بین می‌برد. اگر نگاهی که در طول تاریخ مثلا صد سال قبل موزیک ایرانی داشت، آدم‌هایی که آن فعالیت‌‌ها را می‌کردند با آن اقناع می‌شدند. به علوم انسانی اگر دقت کنید روانشناسی اختراع یک و نیم قرن پیش است و قبل از آن انسانی که در آن دوران زندگی می‌کرده اینطور نبوده که پیچیدگی نداشته باشد اما پیچیدگی‌‌های قرن اخیر را نداشته. نمی‌توانم با ورود علومی مثل روانشناسی و جامعه‌شناسی و این قبیل چیزها هنوز دیدگاه خودم راجع به یک‌سری موضوعات را فیکس ببینم.

حرفی که می‌زنم نفی سنت نیست. امتدادی است که در سنت می‌تواند به‌وجود بیاید و به‌نظرم این امتداد در یک‌سری از همکارانم به‌دلیل عدم‌ورود علوم‌انسانی که در خیلی موارد دیگر هم متوقف شده متاسفانه هنرمان در این دوران به نوعی نابارور شده است. بارورنشدنش به این خاطر است که علوم انسانی در ‌آن وارد نمی‌شود که این صحبت‌ها را با هم داشته باشیم. من رشته علوم اجتماعی خوانده‌ام نه موسیقی؛ اینکه می‌بینم همه‌‌چیز در طول زمان تغییر کرده.

 

 

جشنواره فجر سازوکارش ‌طوری نیست که سوگیری خاصی در مورد موسیقی خاصی داشته باشد و به‌نظرم شبیه کارناوالی است که جنس‌‌های مختلف موسیقی در آن وجود دارند. درجشنواره فجر با این شیوه اتفاق تازه‌ای نمی‌افتد

 

این خبر را به اشتراک بگذارید