درمان بیماریهای جامعه
ابوالفضل جلیلی | کارگردان سینما
برای اولینبار در سالن انتظار مطب یکی از پزشکان شنیدم که آقای میانسالی میگفت: «هروقت افکار مثبتی دارم و با خوشبینی و امیدواری به دنیا نگاه میکنم، نوار قلبیام وضع بهتری دارد.» بار دوم در حیاط درمانگاهی، شبیه همین جمله را از مرد خوشصحبتی شنیدم. این آقا هم میگفت: «وقتی ذکر میگویم، یا شعر زیبایی را مرور میکنم، دکتر میگویدقلب تو که مشکلی ندارد!»
من این حرفها را باور میکنم. یعنی باور دارم که اوضاع جسم ما- به خصوص قلب که کانون عواطف و احساسات است- به نوع نگاه به پدیدههای پیرامونی بستگی دارد. وقتی دچار بدبینی و کینه و انتقامجویی هستیم، قلب ما هم در رنج است و به عکس، وقتی راحتیم دل ما هم روبهراه است.
شکی ندارم که وقتی دل ما مملو از مهربانی، امیدواری و مردمدوستی است، نمیتواند بیمار باشد. چگونه ممکن است دلی که مملو از شوق زندگی است، زیباییها را دوست دارد و کینه هیچکس را در خود راه نمیدهد، دچار مرض و ناراحتی شود.
همینطور یقین دارم دلهایی که از بند بیماری و مرض رهیدهاند، آدمها را به سمت و سوی سلامت و خوبی سوق میدهند. اطمینان دارم آدمهایی که دل سالمی دارند، جامعه سالمی میسازند.
وقتی از معضلات اجتماعی صحبت میکنند، وقتی صحبت از گرفتاریهایی میشود که جامعه دارد، به این فکر میکنم که علاج و چاره این مشکلات در درمان قلبهاست.
دلهای سخت و سنگی و پر از کینه و دشمنی که در برابر محبت و عاطفه عایقکاری شدهاند، آدمها را به رفتارهای خشن وامیدارند.
بنابراین وقتی در هر جامعهای دلهای بیمار داریم، چگونه میتوانیم امیدوار به اصلاح جامعه باشیم.
درست یا غلط، علمی یا غیرعلمی، خردمندانه یا از سر عوامزدگی، هرطور که میخواهید فکر کنید، اما من چاره مشکلات اجتماعی را در این میبینم که برای هر تحول مثبت و اتفاق خوبی، به دلهایی نیاز داریم که بد کسی را نمیخواهند و جز خیرخواهی از آنها برنمیآید.