سیامک گلشیری/نویسنده
کودکان و نوجوانان چیزی حدود 3فصل از سال را در مدرسهاند، این مدت میتواند و باید فرصتی برای آموزشهای مورد نیاز آنها باشد. مهارتهایی هستند که در کنار دروس مدرسه، جنبه علمی و تجربی دارند و مدرسه مکان خوبی برای انتقال آنهاست. ازاینرو با تدارک برنامهها و امکاناتی میتوان در قالب برنامههای کمکآموزشی این مهارتها را به آنها آموزاند.
گرچه همه دانشآموزان در زنگهای ادبیات، متون و آرایههای ادبی را میخوانند، اما این دروس، مطلبی درباره نویسندگان معاصر ندارد، یا کم دارد. به این ترتیب دانشآموز با ادبیات آشنا میشود بیآنکه از بخش مهمی از آنچه ادبیات داستانی است، مطلع شود.
به کسانی که لزومی به چنین آموزشهایی قائل نیستند، باید گفت که خواندن هر رمان و داستانی بهمنزله زندگیکردن در فضاها و جهانهای جدید است. کسی که چند رمان خوانده است، در مقایسه با کسی که در این زمینه مطالعهای نداشته، با دنیاهای دیگر آشناست. بنابراین از هر قشری که باشد و در هر زمینهای که فعالیت کند، تجربه زندگی و خلاقیت ذهنی بیشتری دارد. اما به کسانی که از لزوم چنین آموزشهایی مطلعند نیز باید گفت که برای آشنایی با ادبیات داستانی چه مکانی بهتر از مدرسه و چه زمانی بهتر از سال تحصیلی. با مرور تجربههای موفق در این زمینه، تجهیز کتابخانههای مدارس و ارائه آموزشهای لازم به معلمان درس فارسی میتوان بچهها را راغب به مطالعه آثار داستانی و کمک بزرگی به شکوفایی استعدادهای آنها در این زمینه کرد. با معرفی کتابهای خوب و پاسخ به سؤالات آنها میتوان از بسیاری از دانشآموزان از همین سنین پایین خواننده حرفهای ساخت. به هر روی، نقش تربیتی کتاب بر هیچکس پوشیده نیست و بهترین روش برای پیوند دادن جامعه به کتاب، ترغیب دانشآموزان به مطالعه است. به تعبیر بهتر و رساتر اصلاح دید جامعه درباره داستان و ادبیات داستانی امری است که تجربههایی را که در حالت عادی ممکن نیستند، ممکن میکند و کسانی که چنین تجاربی داشته باشند، با موفقیت بیشتری در جامعه ظاهر میشوند. اگر قرار است دروس اجباری افراد موفقی را پرورش دهد، چرا از فضای مدرسه برای آموزش و آشنایی دانشآموزان با ادبیات داستانی بهره نگیریم؟
تأثیر داستان بر خلاقیت ذهنی
در همینه زمینه :