• چهار شنبه 30 آبان 1403
  • الأرْبِعَاء 18 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 20
پنج شنبه 29 شهریور 1403
کد مطلب : 235297
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/r0wo4
+
-

ناگهان، اتفاقی تلخ یا شیرین

تماشای گزارش
ناگهان، اتفاقی تلخ یا شیرین

پارکینگ مسقف، طبقاتی ا‌ست و کاوه دیگر نگهبان در طبقات آن گشت می‌زند. سابقه او از یارمحمد کمی کمتر است اما بس که قصه بیوک اسکایلارک را شنیده به جزئیاتش واقف است. کاوه با آنکه آن روز حضور نداشته اما می‌داند راننده‌ بیوک شهرت یافته؛ مردی میانسال با ظاهری مرتب آنچنان که گمان متمول‌بودنش می‌رفت، بوده است. خودرویش هم از همان روز که وعده کرده بود، ساعتی بعد ‌سراغش می‌آید، تاکنون کنار یکی از ستون‌های استوانه‌ای متوقف مانده است. راننده، غافل از اتفاقی که گیر و بند وعده‌اش می‌شد، رفت و دیگر بازنگشت؛ نه خودش و نه حتی کسانش. کاوه نور کم‌سوی چراغ‌قوه‌ دستی‌اش را به کنج و گوشه‌های نیمه‌تاریک پارکینگ بزرگ فرودگاه می‌اندازد و می‌گوید: «اینجا فقط همین یک خودروی فراموش‌شده نیست. تعدادشان قابل تامل است. کادیلاک، رنو و پیکان و چند خودروی دیگر هم هستند که ناگهان خیلی زود برایشان دیر شده است.» او که درس و پند قصه این خودروها را گرفته، بر قید «ناگهان»، «زود» و «دیر» تأکید می‌کند و ادامه می‌دهد: «خیلی‌ها می‌آیند و از خودروهای متروک عکس و فیلم برمی‌دارند و پخش می‌کنند تا مثلا خودشان را باسواد، دانا یا چه می‌دانم شاید عالم و فاضل نشان دهند اما از قصه‌هایش درس نمی‌گیرند! خدا کند که برای کسی زود، دیر نشود!» کاووس گاهی که بیکار می‌شود، سر به شیشه غیرشفاف خودروهای فراموش‌شده می‌چسباند تا دوباره و چند‌باره داخلشان را نگاه کند. از وسایلی مانند حلقه گل برای استقبال یا بدرقه مسافر، کیف دوشی زنانه، روزنامه و چند جلد کتاب که روی صندلی‌هایشان رها شده، پیداست رانندگان و مالکان آنها، امید به بازگشت داشته‌اند که اتفاقی تلخ یا شیرین غافلگیرشان کرده است.

این خبر را به اشتراک بگذارید