خانهام را بهخاطر یوزپلنگها فروختم
گفتوگوی همشهری با محیطبانی که توانست با کمک خانواده پس از 53سال حفاظت، ردپای یوزها را در زیستگاه احیاشده بیابد
زهرا رفیعی-روزنامهنگار
چند روز پیش «بهمن نجفی»، از محیطبانان کارکشته و بازنشسته سازمان حفاظت محیطزیست که روزگاری ریاست اداره محیطزیست طبس را برعهده داشت، خبر داد که در منطقه چشمهکرباسی در جنوبشرق پارک ملی توران، ردپای 2یوزپلنگ تازه از مادر جداشده، لاشه نیمهخورده یک بره و آثار شکار وجود دارد. او 45سال پیش درست در همین منطقه برای نخستینبار 2تولهیوز را برای ثبت با دوربین عکاسی به آغوش کشید. برای او که سالها برای حفاظت از یوزپلنگ ایرانی تلاش کرده، دیدن رد یوزپلنگ بسیار امیدبخش است.
جایی که ردپای یوز را دیدید قبلا هم یوز داشت؟
در سالهای57 تا 63 در منطقه چشمهکرباسی حدود 400رأس قوچ و میش، کل و بز، جبیر و... وجود داشت. آن زمان مثلث شمال طبس، درونه و سمنان بسیار بکر بود و حفاظت میشد، اما در سالهای بعد حفاظت کمکم رها شد و تخریب محیطزیست، تولهکشی و مادهکشی باعث شد حیاتوحش از بین برود. مردم منطقه که اینروزها در قالب حفاظت مشارکتی به کمک محیطزیست آمدهاند، در آن زمان سر گورهای ایرانی را میبریدند و جلوی محیطبانی میانداختند. از سال63 به بعد، کل منطقه یکی،دو محیطبان بیشتر نداشت.
قبل از پروژه حفاظت از یوز آیا با دوربین تلهای یوز ثبت کرده بودید؟
در سالهای 80 تا 86 به ما دوربین دادند. اولین عکس یوز آسیایی را مهر سال1380 ما در طبس ثبت کردیم. این یوزپلنگ سهچهارساله تا 10سال از جلوی دوربینهای ما رد میشد و وقتی لاشهاش در سال1390پیدا شد، بهعنوان پیرترین یوز دنیا شناخته شد. اسمش را «جنگال» گذاشته بودند. این یوز به مرگ طبیعی و جلوی فنس جبیرهای علیآباد نایبند تلف شد. استفاده از دوربینهای تلهای در سالهای 80 تا 86 کمک کرد که بفهمیم در محدوده طبس 12یوز غیرمهمان وجود دارد. غذا که در منطقه کم شد، تعداد یوزها هم کم شد.
چه شد که به فکر کاروان یوزپلنگ افتادید؟
بعد از 32سال کار رسمی بازنشسته شدم و چند سالی با پروژه یوز کار کردم؛ ولی دیدم کسی بهنظر ما اهمیت نمیدهد که میگوییم باید جادهها در بخشهایی که یوزها در آنها جابهجا میشوند (بین چشمهکرباسی و خارتوران و بین توران و کرمان) فنسکشی و زیرگذر احداث شود. هیچ مدیری در سازمان حفاظت محیطزیست نیامده که این مشکل را در زیستگاهها حل کند. همین شد که علاقهام به یوزپلنگ و سفر را با دغدغه فرهنگسازیای که داشتم ترکیب کردم و یک کاروان خریدم تا هزینه کرایه خانه هم ندهم. بعد از 25سال مستأجری، خانهای را که در طبس ساخته بودم و همچنین قطعه زمینی را که داشتم فروختم و با همراهی و رضایت همسرم راهی سفر شدیم.
مخاطبانتان چه کسانی هستند؟
در همه شهرهای بین راه با مردم، رانندههای بینراهی و دانشآموزان در مورد اهمیت یوزها و حیاتوحش صحبت میکنم. رانندههای جاده وقتی کاروانم را میبینند فکر میکنند داخلش یوزپلنگ دارم. وقتی توجهها جلب میشود، برایشان در مورد اهمیت یوز صحبت میکنم.
خانوادهتان همراهشما هستند؟
خانمم از همان ابتدا همراه من بودهاست. سالها پیش وقتی مأمور نداشتیم، با بیسیم به خانمم میگفتم سر فلان فلکه شهر طبس بنشین و اگر موتوری با این مشخصات رد شد، به من خبر بده. بچههایم میگویند هرقدر برای محیطزیست هزینه کنیم، ایرادی ندارد. وقتی خانهام را برای خریدن و تجهیز کاروان فروختم، همه فرزندانم از من حمایت کردند و گفتند ما از شما چیزی نمیخواهیم. منتی بر سر یوز نیست، ولی من را همین یوز و طبیعت نجات دادهاند. خیلی از رفقا و همدورهایهای ما آلزایمر گرفتهاند، یا بیماریهایی که ناشی از کمتحرکی و خانهنشینی است.