• چهار شنبه 30 آبان 1403
  • الأرْبِعَاء 18 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 20
پنج شنبه 25 مرداد 1403
کد مطلب : 232835
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/2R01M
+
-

زندگی‌روی دو خط موازی

درباره لوکوموتیورانانی که زندگی‌شان در لوکوموتیو و روی ریل‌ها سپری می‌شود

زندگی
زندگی‌روی دو خط موازی

سحر جعفریان-روزنامه نگار

مسافران یک به یک یا چند به چند خود را به ایستگاه قدیمی راه‌آهن می‌رسانند. بار و بنه به‌دست و عرق‌ریزان از آفتاب داغ تابستان که هیچ بنای از تک و تا افتادن ندارد، گوشه‌ای از سالن فراخ ایستگاه منتظر می‌نشینند یا به پا می‌ایستند. زمان رفتن که فرارسد از تابلوی اعلانات سفر فراخوانده می‌شوند. این درست آن هنگام است که مردانی خوش‌پوش با لباس‌هایی اتوکشیده، موهایی شانه خورده درحالی‌که چمدان‌های چرخ‌دارشان را روی زمین می‌کشند از استراحتگاه‌شان در نزدیکی سکوهای مسافرگیری خطوط ریلی همان ایستگاه پیش‌خوانده می‌شوند. هادی، حسین و محمد از میان همان مردان آراسته‌اند که هر یک به قرار سال‌هایی دور و نزدیک در کار لوکوموتیورانی ایستگاه صفر (تهران) صاحب سابقه و تجربه شده‌اند؛آنها که لوکوموتیوهای دیزلی و گازوئیلی را با صف و رشته‌هایی کوتاه و بلند از واگن‌های معمولی تا لوکس به جلو می‌جنبانند.

سوزن‌بانان دستی، سوزن‌بانان برقی
قصه لوکوموتیورانان را باید از آغاز خواند؛ از چرایی هرکدامشان برای لوکوموتیورانی به جای مشاغل دیگر، از هدایت اقسام لوکوموتیوهای مانور، باری، مسافری، نظامی و تشریفات و از تقسیم خطوط ریلی کشور به نواحی مرکز(تهران)، شمال، جنوب، غرب و شرق که هرکدام نیز دارای مسیرهای فراوان فرعی و منشعب از سوزن هستند، از هر سفر که میان خود به «سیر» از آن یاد می‌کنند، از ساعت‌های متمادی و پیوسته‌ای که ناچارند چشم به مسیر ریل‌های موازی در زمین بایر یا عقیم بدوزند و از هر آنچه غفلت‌شان می‌دهند مانند موبایل یا قیلوله پرهیز کنند یا حتی از قضای حاجتی بی‌گاه! هادی شاملو لوکوموتیوران ناحیه مرکز(تهران) است. 23سال می‌گذرد از روزی که او به‌دنبال دخل، نمره قبولی آزمون استخدامی شرکت راه‌آهن کشور را کسب کرد و بعد از گذراندن دوره‌های جامع آموزشی و اجرای مانور (لوکوموتیورانی در محوطه ایستگاه) به‌ترتیب سردوشی درجه‌های کارورزی 3 تا 2 و لوکوموتیورانی پایه 3مسافربری را بر یونیفرم خود دوخت. آن روزها تا دیپلم خوانده بود حالا اما مقطع کارشناسی‌ارشد را به سر می‌رساند. روالش نیز چنین است؛ سیر در مسیر تهران تا مشهد، تبریز، مازندران، یزد، نیشابور و بندرعباس. چراغ اعلان حرکت ایستگاه که به رنگ سبز درمی‌آید با سرعت حداقلی 20کیلومتر در ساعت، بسم‌الله‌گویان از سکوی مسافر دور می‌شود و به‌تدریج عدد سرعت را اوج می‌دهد.  16واگن با 700مسافر، یکی از سنگین‌ترین و پرجمعیت‌ترین سیرهایش بوده است. از کیفیت انواع واگن‌های ایرانی و خارجی، لوکس‌های 5ستاره تا درجه2های معمولی که بلیت‌شان را شرکت‌های خدمات مسافرتی می‌فروشند، خبر دارد. هر بار پایش به سکوی ایستگاه می‌رسد تا موتور دیزلی لوکوموتیوی را که مدیران شبکه برایش تعیین کرده‌اند، روشن کند و با بی‌سیم گوش به فرمان متصدیان پانِل (اتاق کنترل ترافیک) بسپارد، سلام نیروهای خدماتی ایستگاه، مسئولان فنی و گروه تعمیرکاران همراه، کارشناسان سلامت قطار و ترمزبانان، کارگران مرکز دپو و واگن‌خانه، نظافت‌چیان و مهمانداران و روسای قطار را علیکی گرم می‌گوید.


شیرینی‌ها  و تلخی‌ها
تفاوتی ندارد لوکوموتیورانان در کدام ناحیه از خطوط ریلی کشور فعال باشند؛ در هر صورت همه‌شان پایبند این رسم قدیمی‌اند که با سیر نخست به ایستگاه مشهد، شیرینی «گنبدنما» (زیارت ضریح امام‌رضا (ع)در نخستین سفر کاری) را میان دوستان لوکوموتیوران خود بگردانند. حسین نیز 6سال پیش بعد از سیر اول که مختصاتش بیش از 900کیلومتر در حدود 11ساعت تا ایستگاه مشهد است، این رسم را ادا کرد؛ جوان است و تازه‌نفس با این حال درجه شغلی‌ خود را به کارورزی مسافری (کمک لوکوموتیوران پایه یک واگن‌های مسافربری) رسانده و تجارب بسیاری اندوخته است. حسین اغلب یاد آن روز می‌کند که مهندسان راه‌آهن، پیچ و قلاب‌های واگن قراول را به اهرم‌های لوکوموتیوی از دپو بیرون‌آمده نصب کردند و بازرس سلامت قطار نیز بعد از تأیید سلامت فنی موتور آن، برگه مجوز حرکت را گذاشت کف دستش و گفت: «سفر بی‌خطر.» و او برای نخستین‌بار، سنگینی مسئولیت تامین صحت جسم و جان مسافران را به دوش کشید؛ مسئولیتی گران که در هر سیر لوکوموتیورانان را از خواب‌آلودگی حذر می‌دارد و هوشیارتر از پیش‌شان می‌کند؛ چه در راهبردی‌های ریل‌باس (قطارهایی که مسیرهای کوتاه نواحی مانند تهران تا پرند، هشتگرد را طی می‌کنند) و چه در ترابری‌های دور و دراز که طولانی‌ترین‌شان تهران- بندرعباس به مسافت بیش از هزار و 300کیلومتر است.


تماشای گزارش
زیبایی‌های ریل‌ به خطراتش، در!

قاعده بر این است یک روز قبل، ساعت و مقصد سیر را به‌ لوکوموتیورانان تکلیف می‌کنند که معمولا 12 تا 19 سیر دور و نزدیک در ‌ماه و 7 تا 18 ساعت در هر سیر را شامل می‌شود. محمد دلیریان با 12سال سابقه، لوکوموتیوران پایه2 و قطارهای باری‌ است که از سویی می‌تواند با این درجه بر مسند کمک لوکوموتیوران قطارهای مسافری نیز بنشیند. شعر «قطار می‌رود، تو می‌روی ، تمام ایستگاه می‌رود» را بسیار زمزمه می‌کند. دوستانی خودمانی در دپوخانه ایستگاه دارد که هر نوبت دیدار دست دهد به کنایه خطاب می‌کنند: «کی شود که لوکوموتیوران قطارهای تشریفاتی شوی!» راندن چرخ‌های فولادی قطارهایی که خاص تشریفات مقامات تدارک دیده شده‌اند بر ریل‌های موازی در ید «آموزگاران» است؛ همان‌ها که لوکوموتیورانان را تعلیم می‌دهند و آزمون می‌گیرند. محمد از رنج و فشار شغلش با تماشای زیبایی‌های سوررئال در برخی مسیرهای سبز و پر تاب مانند ورسک، سوادکوه، شیرگاه یا مسیرهای کویری با آسمانی ستاره‌باران مانند حوالی کاشان و میبد می‌کاهد. هر چند گاه بعضی از آن رنج و فشارها او را به واحد تراپی شرکت راه‌آهن می‌کشاند.

دردسرهای ریلی


حسین گفته‌های فراوانی دارد از سنگ‌پرانی بچه‌های بازیگوش به قطار و دفعه‌ای که یکی از همان سنگ‌ها هم شیشه پنجره و هم سر کمک‌لوکوموتیوران را شکست، از بی‌توجهی به گاباری (حریم ایمنی حاشیه ریل) 17و‌نیم‌متری ریل‌ها به‌ویژه در محدوده‌های مسکونی که گذرگاه قطارها هستند، از مسافرانی که در ایستگاه‌های استراحت و نماز جا می‌مانند، از شوخ‌طبعانی که کشیدن ترمز اضطرار را غافل از خسارت‌هایی که دارد، تفریح می‌پندارند(!) یا حادثه های تلخ خودکشی.

این خبر را به اشتراک بگذارید