جاده ابریشم کوچک، پلکانی افسانهای در قلب زاگرس
در فلات مرکزی ایران، پل خداآفرین و جاده دژپارت، 2مسیر بهجامانده از تاریخ است که باعث پیوند جنوب به مرکز ایران بوده است
صبح زود برنامه تغییر کرد و ما از مسیر دیگری راهمان را شروع کردیم و دیگر نیازی به کلک سواری نبود. بدون خوردن صبحانه به سمت جاده ابریشم کوهستانی حرکت کردیم. قصد داشتیم برای حمل بارهایمان قاطر کرایه کنیم که بهخاطر قیمت بالای آن منصرف شدیم. 3میلیون تومان هزینه رفت و برگشت برای اجاره یک قاطر بود و ما تصمیم گرفتیم برنامه رفتن به روستای گاوشیر را که یک مقصد خاص و جذاب بود، از برنامهمان حذف کنیم و شب به گزستان برگردیم؛ در این صورت کیسه خواب و وسایل دیگر نیازی نبود و کوله بارمان سبکتر میشد.
بعد از گذشتن از میان زمینهای کشاورزی و زیر خنکای سایهسار بلوط بساط صبحانه را چیدیم. کتری را پر از آب و آتشی برپا کردیم اما همه حواسمان رفت به سمت صبحانهای خاص که از کیف مجید بیرون آمد. ظرفی روغن مخصوص همراه عسل را گذاشت روی سفرهای نخی که مادرش برایش پیچیده بود. نان تیری که مخصوص عشایر ایل بختیاری و بسیار نازک و لذیذ است را داخل روغن زدیم و رویش کمی عسل ریختیم. روغنی خاص و خوشمزه بود؛ طعمی بین کره و روغن حیوانی می داد اما باز هم مزهاش برایمان جدید بود. مجید میگفت این صبحانه مثل سوخت موشک است و با خوردن آن میتوانید مسیر طولانی تا پل را بهراحتی طی کنید.
دیگر به قسمت سخت و صخرهای راه رسیده بودیم، او راست میگفت؛ روغن واقعا کارساز بود و ما هنوز احساس گرسنگی نمیکردیم اما راه دشوار بود و حرکت مان را کُند میکرد.
مسیر با سنگچینهای خاصی علامتگذاری شده بود اما باز هم بدون داشتن راهنما، پیدا کردن راه اصلی ممکن نبود.
با اینکه 2ساعت پیاده آمده بودیم، اما هنوز خبری از پلکان نبود تا اینکه کمی جلوتر از بالای صخرهای بلند، پل خداآفرین دیده شد. با دیدن پل بیشتر ناامید شدیم؛ چون خیلی دورتر از تصوراتمان بهنظر میرسید. از این فاصله قطعا 2 ساعت دیگر راه مانده بود.