• سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
  • الثُّلاثَاء 23 شوال 1446
  • 2025 Apr 22
دو شنبه 19 تیر 1402
کد مطلب : 196831
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/X6qOA
+
-

مورد عجیب یک شغل خانگی

3 زن کارآفرین ایرانی قصه‌شان را با ما به اشتراک گذاشته‌اند؛ قصه‌ای که از یک شغل خانگی شروع شد

گزارش
مورد عجیب یک شغل خانگی

فاطمه عسگری‌نیا-روزنامه‌نگار

همه‌‌چیز از تلاش کردن شروع می‌شود؛ تلاش از هر جایی که آنها بوده‌اند و با هر چه که در اختیار داشته‌اند. همین تلاش‌های شروع شده، ادامه یافته و باعث شده تا آنها نه‌تنها برای خودشان و خانواده‌شان رفاه، موفقیت و اعتبار کسب کنند که حتی برای محل سکونت‌شان هم اعتبار، رونق و رفاه به همراه بیاورند. اینها در حالی اتفاق افتاده که این زنان کارآفرین اگر می‌نشستند و به این فکر می‌کردند که با یک شغل خانگی که بهار نمی‌شود، هیچ تلاشی شروع نمی‌شد و هیچ موفقیتی هم به‌دست نمی‌آمد، اما همین مشاغل خانگی که به چشم نمی‌آمد، حالا از آنها کارآفرینانی بزرگ ساخته است. با هم، زندگی 3‌تن از زنان بزرگ و کارآفرین کشورمان را که از مشاغل خانگی آغاز کرده‌اند در گفت‌وگو با آنها مرور می‌کنیم.

 بی‌بی‌زینب، روستای کلپورگان را جهانی کرد

زینب منفرد، یکی از بانوان بلوچی است که با هنر دستانش توانسته اسم و آوازه روستای کلپورگان و سفال‌های خوش آب و رنگش را سر زبان عاشقان صنایع ‌دستی و گردشگری ایران و جهان بیندازد؛ روستایی از توابع شهر سراوان در 70کیلومتری مرز پاکستان. در این روستای کوچک اما زیبا، همه او را بی‌بی‌زینب صدا می‌کنند؛ نه به‌خاطر اینکه سن و سال زیادی داشته باشد بلکه به ‌خاطر حق مادری که گردن همه زنان و دختران و چه بسا مردان این روستا دارد. بی‌بی زینب از کودکی سفالگری را کنار دست مادر و مادربزرگش آموخته بود، اما نمی‌دانست روزی روزگاری همین سفال‌هایی که هیچ ‌یک از اهالی روستا قدرشان را نمی‌دانستند، با تدبیر او باعث می‌شود که روستایشان ثبت جهانی شود. قصه زندگی‌اش را که برایمان روایت می‌کند، از روزهای سختی می‌گوید که مجبور بود به تنهایی در خانه‌ای نیمه‌مخروبه که البته شکل و شمایل زیادی هم به خانه نداشت، با ساخت ظرف‌های سفالی شکم خانواده‌اش را سیر کند: «همسرم بیمار است و 4فرزند دارم. یکی از بچه‌ها هم معلول است. هیچ منبع درآمدی جز فروش همین ظرف‌های سفالی و مستمری که از بهزیستی دریافت می‌کردیم نداشتیم. یک روز که از بهزیستی برای سرکشی به خانواده‌های تحت‌پوشش به روستای ما آمدند و شرایط زندگی ما را در آن خانه نیمه‌مخروبه دیدند، پیشنهاد ارائه کمک دادند. من به جای هر کمکی از آنها خواستم هزینه ساخت یک کارگاه مجهز به کوره را برایم تأمین کنند تا بتوانم شغلی را در خانه برای خودم ایجاد کنم؛ پیشنهادی که با موافقت آنها روبه‌رو شد». چراغ کارگاه بی‌بی زینب که روشن شد، تعداد زیادی از زنان و دختران روستا در آن شاغل شدند و شروع کردند به تولید انبوه سفال‌های زیبا. البته این کار برای مردان روستا هم بی‌منفعت نبود، چرا که حالا باید دوشادوش زنان برای تأمین مواد اولیه سفال‌ها که خاک مخصوص بود دست به ‌کار می‌شدند. خلاصه اینکه با همت و شجاعت یک زن بلوچ، هنر هزارساله‌ای که در روستای کلپورگان خاک می‌خورد و مردم از آن غافل بودند، حالا سر از بازارهای جهانی درآورده و هر‌ساله گردشگران زیادی به واسطه ثبت جهانی این روستا بدان سفر می‌کنند؛ «سال۱۳۹۶چند نفر از سازمان یونسکو به روستای کلپورگان آمدند. آنها، هم روستای ما را دیدند، هم کارگاه‌ها و سفال‌هایی را که ما زن‌ها اینجا درست می‌کنیم. رفتند و پس از مدتی گفتند روستای ما نخستین روستای ایران است که به‌عنوان موزه زنده سفال، ثبت جهانی شده است. همان سال در جشن ثبت جهانی روستای ما، رئیس منطقه‌ای شورای جهانی آسیا و اقیانوسیه و معاونش، لوح ثبت روستای سفالگری کلپورگان را به‌عنوان نخستین روستای جهانی منطقه آسیا و اقیانوسیه، به مسئولان و مردم سیستان ‌و بلوچستان دادند.»

آنه خدیجه، یک کارآفرین خستگی‌ناپذیر

مرور قصه زنان موفقی که از گوشه خانه کوچکشان کسب ‌و کاری راه انداختند و حالا برای خود به یک کارآفرین در جامعه تبدیل شده‌اند همیشه شیرین و لذتبخش است، اما وقتی این حلاوت و شیرینی بیشتر می‌شود که ببینی همه این تلاش‌ها توسط زنی دنبال شده است که کسی باور نداشت به‌خاطر معلولیتی که در پی یک حادثه برای او ایجاد شده حتی بتواند کارهای شخصی‌اش را دنبال کند. صحبت از خدیجه پقه، زن ترکمن‌صحرایی است که با تلاش بی‌وقفه و اراده آهنینش ثابت کرد یک دست هم صدا دارد. آنه خدیجه وقتی 7ساله بود دست راستش را به‌خاطر پیچ خوردن طناب تاب دور دستش از دست می‌دهد. درحالی‌که همه می‌گفتند دختری که یک دست ندارد نمی‌تواند زندگی عادی داشته باشد، او باانگیزه، مشغول یادگیری بافت فرش و نمد از روی دست زنان روستای آق‌قلا شد و وقتی از این توانایی پرده برداشت که توانست یک پشتی را ظرف 12روز ببافد و محصولش را در بازار به فروش برساند: «با پول حاصل از این پشتی مواد اولیه برای تولید بعدی را خریداری کردم و در برابر حیرت و ناباوری همه، برای خودم کسب ‌و کار کوچکی راه‌اندازی کردم تا اینکه ازدواج کردم و نخستین کارگاهم را به‌صورت رسمی همراه با دخترانم در انباری خانه‌مان تاسیس کردم.» آنها کارشان را با خرید نخ و در اختیار قالیباف‌ها گذاشتن، استارت زدند اما خیلی سریع به فکر گسترش کار افتادند: «هدف‌هایی را که داشتم با ثبت شرکت فرش دستباف دنبال کردم و زمینه فعالیت 20قالیباف در این مجموعه فراهم شد. هرچه می‌گذشت بر رونق کارهای ما هم افزوده می‌شد. خودم و دخترانم در خانه و نیروهای دیگر هم در خانه‌های خودشان مشغول کار بودند. فعالیت‌هایمان با شرکت در نمایشگاه‌های صنایع ‌دستی و معرفی محصولات‌مان رونق بیشتری به ‌خود گرفت؛ به‌طوری که الان تعداد نیروهای شرکت به 60نفر رسیده و 500نفر از آموزش‌های ما بهره‌مند و مشغول به‌کار شده‌اند.» او حالا 25سالی است که تحت پوشش بهزیستی است؛ هم به‌عنوان کارآفرین برتر زن انتخاب شده و هم در جشنواره گره زرین، بهترین عنوان را کسب کرده است. آنه خدیجه تنها بانوی کارآفرین ایران است که پلاک ماندگار دریافت کرده و آن را سر در خانه‌اش نصب کرده است، اما همه اینها باعث نشده او در 64سالگی خودش را بازنشسته کند، بلکه همچنان با همان شور و عشق و حرارت به کارش ادامه می‌دهد و معتقد است ماندگاری او در عرصه فعالیت‌ها ثابت می‌کند که انسان‌ها در هر شرایطی با امید می‌توانند قصه زندگی خود را شیرین‌تر روایت کنند.

از گره‌های قالی تا پرورش شترمرغ

یکی از ویژگی‌های زنان کارآفرین اراده و پشتکاری است که دارند. زهرا داودآبادی، اهل اراک یکی از این زنان است که علاوه بر قالیبافی و اشتغال‌زایی از این محل برای خود و سایر زنان خانه‌دار، در پرورش شترمرغ هم دستی بر آتش دارد؛ رشته‌ای که فعالیت در آن، هم ریسک زیادی دارد، هم سختی‌های خاص خودش را. هنر قالیبافی را از مادرش فرا گرفته، اما به همین بسنده نکرده و برای اینکه  فعالیت‌هایش را در این رشته حرفه‌ای‌تر دنبال کند، در کلاس‌های قالیبافی فنی و حرفه‌ای شرکت کرده است؛ «‌به اعتقاد من هنر قالیبافی از جمله مشاغل خانگی است که زنان به راحتی می‌توانند با فعالیت در آن، هم به امورات منزل رسیدگی کنند و هم به درآمد قابل توجهی دست پیدا کنند».
وقتی کارگاه آموزش قالیبافی خود را در گوشه‌ای از خانه‌اش راه‌اندازی می‌کرد فکرش را هم نمی‌کرد که یک روز به ‌عنوان یکی از تولید‌کننده‌های مطرح این رشته در کشور دست یابد؛ «کارم را با اخذ وام 30 میلیون تومانی از بسیج سازندگی شروع کردم. 40 دار قالی به اضافه مصالح مورد نیاز را خریداری کردم و به بافنده‌هایی که دوره آموزشی‌شان تکمیل شده بود تحویل دادم و متعهد شدم بعد از بافت کار فروش محصولات را خودم دنبال کنم؛ همین برای زنان بافنده ایجاد انگیزه کرد.» در کارگاه‌های تولیدی او سالانه بالغ بر700 تخته فرش و 40 تابلوفرش تولید می‌شود تا علاوه بر بازار داخلی در بازارهای خارجی مانند عراق و کشورهای آسیای شرقی به فروش برسند؛ «‌در منطقه داودآباد و فراهان برخلاف بسیاری از نقاط کشور، قالیبافی رواج دارد و خانم‌ها بسیار مشتاق فراگیری آن هستند، در واقع می‌توان گفت قالیبافی در این منطقه کاملا احیا شده است، روزانه حداقل 10 نفر با مراجعه به کارگاه، خواستار آموزش می‌شوند. متأسفانه بخش عمده‌ای از خانم‌ها حقوق بخور و نمیر منشی‌گری و پشت میزنشینی را بر کار تولید ترجیح می‌دهند.» درست است که کارگاه‌های قالیبافی این بانوی اراکی رونق خودش را داشت، اما او دوست داشت علاوه بر این حوزه در بخش پرورش و تولید گوشت شترمرغ هم فعالیت کند. حتی با وجود همه ریسک‌هایی که این فعالیت تولیدی و اقتصادی داشت دل به دریا زد و فعالیت خود را شروع کرد؛ «‌شترمرغ حیوانی حساس و ترسو است که با کوچک‌ترین صدایی می‌ترسد و ممکن است تلف شود؛ بنابراین کمتر کسی به ‌خاطر این مسئله وارد این رشته کاری می‌شود، اما من همیشه دوست دارم کارهای سخت را انجام دهم چرا که معتقدم زنان توانایی‌های زیادی دارند.»


 

این خبر را به اشتراک بگذارید