
آینده تروریسم در خاورمیانه در گفتوگو با دکتر نصیرالعمری، نویسنده و پژوهشگر اردنی
جمهوریخواهان بهدنبال جنگ میان ایران و عربستان هستند

سیاوش فلاحپور:
سال گذشته تروریسم صاحب سرزمین با فروپاشی خلافت خودخوانده داعش به پایان رسید؛ اگرچه همچنان سایه تهدید گروههای تروریستی بر سر ملتهای خاورمیانه سنگینی میکند. این در حالی است که از سوی دیگر، پایان داعش راه را برای تشدید جنگهای نیابتی میان قدرتهای منطقه نیز مجددا باز کرده است. با دکتر نصیرالعمری -نویسنده و پژوهشگر اردنی در حوزه تروریسم - درباره آینده تروریسم و جنگهای نیابتی در خاورمیانه گفتوگو کردیم:
تروریسم در منطقه ما به پدیدهای فراگیر تبدیل شده و هر یک از کشورهای خاورمیانه به طریقی درگیر نبرد با این پدیده است. در سال گذشته یکی از بزرگترین گروههای تروریستی تاریخ جهان، سرزمینهای خود را از دست داد و آنچه خلافت داعش نامیده میشد به پایان رسید، اما ما همچنان با گروههای متعدد تروریستی روبهرو هستیم که اگرچه زمینی در اختیار ندارند، با تکیه بر منابع مالی و عقیدتی، امنیت منطقه را به چالش میکشند. آینده این گروهها در خاورمیانه را چگونه ارزیابی میکنید؟
شکست داعش در سوریه و عراق مرحله مهمی بود چراکه بسیاری از جریانات در جهان عرب و اسلام بر پدیده تروریسم به مثابه بدیل دولت و دمکراسی حساب باز میکردند، بنابراین شکست این پروژه در عراق و سوریه، اهمیت بسیار بالایی برای ملتهای عرب دارد.
به هر روی باید این واقعیت را پذیرفت که بخش مهمی از جهان عربی و اسلامی، داعش یا سایر گروههای تروریستی را بهعنوان راهحلی برای نجات از مشکلات زیرساختی خود بهحساب میآورد، درحالیکه این گروهها، نهتنها راهحلی برای پایان مصائب ملتهای مسلمان در اختیار ندارند بلکه اساس شکلگیری آنها، با هدف تقسیم ملتهای عربی و مسلمان به طایفهها و مذاهب متعدد است؛ امری که قطعا منجر به ویرانی کشورهای عربی و اسلامی خواهد شد.
اما از طرف دیگر برای مهار این جریان همچنان راهی طولانی در پیش است چراکه هنوز ساختارهای آموزشی که تفکرات افراطی را به شکل مستقیم یا غیرمستقیم آموزش میدهند، وجود دارند. بدون شک این روشها نیاز به تغییر و اصلاح دارند تا زمینه برای پذیرش جریانات مختلف اسلامی از سوی یکدیگر و از آن مهمتر، پذیرش غیرمسلمانان از سوی مسلمانان فراهم شود. تا زمانی که این ساختارهای آموزشی تغییر نکند خطر تروریسم وجود خواهد داشت.
فارغ از حیات فرهنگی این گروهها، در سایه نابودی داعش و آزادی شهرهای عراق و سوریه، آیا همچنان تهدید امنیتی برای ملتهای منطقه، دستکم طی آینده نزدیک وجود دارد؟
نباید فروپاشی خلافت را به معنی از بین رفتن خطر امنیتی دانست، حتی درباره داعش نیز این معنی صدق نمیکند. ساختار خلافت سازمانی داعش روی زمین از بین رفته، اما این گروه اکنون به دل جوامعی که در آنها رشد کرده بازگشته است. بنابراین نهتنها خطر داعش از بین نرفته بلکه میتوان گفت بیشتر از گذشته شده؛ چراکه برخلاف قبل از زمین دفاع نمیکند و صرفا دست به عملیات تروریستی خواهد زد، درحالیکه دیگر پایگاههای شناخته شدهای برای مهار حملات این گروه وجود ندارد. خطر داعش، النصره و باقی گروههای تروریستی، نهتنها برای کشورهای خاورمیانه، بلکه برای غرب نیز از بین نرفته است.
از سوی دیگر نمیتوان از مبارزه با تروریسم سخن گفت اما از ریشههای سیاسی شکلگیری تروریسم حرفی به میان نیاورد. همانطور که میدانید ریشههای سیاسی تروریسم در خاورمیانه، ازجمله مسئله فلسطین و نقض حقوق مردم این کشور، عدموجود قدرتهای مرکزی پایدار در کشورهایی نظیر عراق یا سوریه و همچنین دیکتاتوریهای عربی همچنان پابرجا هستند.
ریشههای سیاسی تروریسم در خاورمیانه موضوع بسیار مهمی است؛ درباره ارتباط مسئله فلسطین و تروریسم بیشتر توضیح دهید.
ببینید! هماکنون برخی نظامهای عربی از تصمیم رئیسجمهور آمریکا درباره شهر قدس بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم حمایت کردهاند. بدون شک چنین رویکردهایی زمینه را برای افزایش افراطیگری دینی فراهم خواهد کرد، چرا که ملتهای عربی همچنان در آرزوی به رسمیت شناختهشدن فلسطین بهعنوان یک کشور مستقل هستند و زمانیکه در مقابل اقدامات آمریکا یا رژیم صهیونیستی، با همراهی یا سکوت نظامهای عربی مواجه میشوند طبیعتا راه برای اقبال بیشتر به جریانات تندرو دینی در جوامع عربی و اسلامی باز میشود؛ گویی هیچیک از این حکام وقعی به رنجها و مصائب ملتهای خود نمینهند.
بر این اساس معتقدم ترامپ و حاکمان عرب هماکنون منبع اصلی تغذیه تروریسم در منطقه خاورمیانه هستند. از سوی دیگر فسادهای ساختاری وگسترده اقتصادی در میان دولتهای عربی منجر به انتشار نا امیدی میان ملتها میشود که این امر نیز یکی دیگر از ریشههای مهم شکلگیری تروریسم در منطقه است.
طی سالهای اخیر فشارهای گستردهای از سوی برخی کشورهای عربی (بهویژه در خلیجفارس) بر جنبشهای مقاومت اسلامی، ازجمله حماس، به اتهام تروریستی بودن این جنبشها وارد شده است. این در حالی است که برخی معتقدند جریاناتی مانند حماس نهتنها تروریستی نیستند بلکه مانع از ظهور گروههای تروریستی میشوند. نظر شما در اینباره چیست؟
من حماس را گروهی تروریستی نمیدانم. نباید فراموش کنیم که فلسطین در اشغال به سر میبرد؛ اگر زمانی اشغالگران خاک فلسطین را ترک کنند شاید بتوان از برچسب تروریستی برای این گروهها استفاده کرد اما مادام که نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی در خاک فلسطین حضور دارند، باید پرسید واقعا تروریست کیست؛ اشغالگر یا کسی که از حقوق خود و ملتش دفاع میکند؟
اکنون ملتهای عرب، نظامهای عربی را به مثابه امتداد استعمار غربی به شمار میآورند که در پشت پرده، تعامل اساسی با آمریکا و اسرائیل دارد. در حقیقت هیچیک از دولتهای عربی، اراده سیاسی مردم خود را نمایندگی نمیکند و این واقعیت خطرناکی است که منجر به بروز خشونت و افراطیگری در میان ملتها خواهد شد.
در سایه جنگ عمومی کشورها با تروریسم، نوعی جنگ نیابتی میان قدرتهای منطقه نیز در جریان است که تا حد زیادی به کشورهایی نظیر سوریه، یمن، عراق و حتی لبنان آسیب وارد کرده است. از دید شما این جنگهای نیابتی چه تأثیری بر مسئله تروریسم در خاورمیانه دارد؟
متأسفانه امروزه شاهد بازگشت استعمار به شیوههای نوینی در منطقه هستیم. نیت این جریان واضح است؛ وارد کردن ضربه به ایران و حتی به باور من عربستان سعودی! سعودیها تصور میکنند که در این معادله به آمریکا نزدیکترند، درحالیکه کنگره آمریکا با قوانینی که علیه ایران و عربستان به تصویب رساند نشان داد در موقعیت اساسی هیچ تمایزی میان این دو کشور قائل نیست. بدون شک با وجود دولت ترامپ، جنگ نیابتی منطقه وخیمتر از گذشته خواهد شد و شخصا فکر میکنم نتانیاهو در این معادله از طریق نزدیکی به عربستان در تلاش است مواجهه میان ایران و عربستان را وارد مراحل جدیتری کند؛ چراکه جنگ میان ایران و عربستان، تمام آنچه اسرائیل نیاز دارد را در اختیار این رژیم خواهد گذاشت؛ از تضعیف قدرت 2کشور قدرتمند منطقه گرفته تا بازاریابی برای شرکتهای تسلیحاتی. محمد بنسلمان از درک این واقعیت ناتوان است که رژیم صهیونیستی در مواجهه با ایران در کنار او نیست، بلکه هزینهای که قرار است اسرائیل بپردازد از جیب و خون سعودیها پرداخت خواهد شد.
آیا امکان حصول نوعی مصالحه یا دستکم گفتوگو میان ایران و عربستان وجود دارد؟
مصلحت ایران و عربستان در این است که به هر روش ممکن به مکانیسمی برای احترام به حقوق یکدیگر دست پیدا کنند، چرا که این هر دو کشور از سوی حزب جمهوریخواه آمریکا مورد هدف قرار گرفتهاند. اینها مطالبی است که به صراحت از سوی ترامپ و یارانش در کتاب «آتش و خشم» عنوان شده است. متأسفانه عربستان سعودی از این منظر به تحولات منطقه نگاه نمیکند. به باور سعودیها نوعی پوشش آمریکایی گسترده برای آنها در منطقه وجود دارد و من تصور میکنم روزی همانند صدام، قذافی، مبارک یا عبدالله صالح متوجه سیاست واقعی میشوند.