وقتی غلامرضا تختی از ملبورن وارد پایتخت شد
استقبال شمیرانیها از جهانپهلوان
پریسا نوری-روزنامهنگار
جهان پهلوان تختی سالها ساکن خیابان مقصودبیک محله شمیران بود و در حافظه مشترک خیلی از اهالی قدیمی شمیران، خاطره نخستین قهرمانی تختی در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن (سال 1334شمسی) نقش بسته است؛ سالی که جهان پهلوان تختی به همراه امامعلی حبیبی نخستین مدالهای طلای تاریخ ورزش ایران را در بازیهای المپیک کسب کردند. روزی که قرار بود تختی از ملبورن به ایران بیاید، اهالی شمیران در محدوده سرپل تجریش، طاق نصرتی زیبا نصب کردند که با فرش تزیین شده بود. تختی در سال 46در گفتوگو با روزنامه کیهان ورزشی درباره این قهرمانی گفته بود: «دائم گمان میبردم آنهایی قادرند قهرمان جهان شوند که قبلاً قمر مصنوعی پرتاب کردهاند!! من تا این حد قهرمان جهان شدن را مشکل میپنداشتم. به خیال من آرزو کردن مقام قهرمانی جهان و رسیدن به آن مثل این بود که کسی ادعا کند من میخواهم «قمر» به کرهماه بفرستم! اما در ملبورن جای من و مدال من با شورویها عوض شد و من هم مثل آنها برای گرفتن مدال طلا کاملا «دولا» شدم.» در جایی دیگر تختی از تلاشهایش برای رسیدن به این مدال تعریف کرده بود: «تا قبل از المپیک ملبورن 5 بار از کشتیگیران جهان به زحمت شکست خوردم. در سالهای 51و52در هلسینکی و در فستیوال ورشو به ترکها و شورویها باختم و در جای دوم قرار گرفتم. ورشو آخرین شکست من از شورویها بود، تا آنجا من بودم که میخواستم بر کرسی آنها سوار شوم اما از المپیک ملبورن به بعد آنها بهدنبال من میدویدند تا عنوان قهرمانی را از من پس بگیرند.» اهالی قدیمی شمیران خاطرات خوش بسیاری از همسایه قهرمانشان دارند. سیداسماعیل میرعمادی، میوهفروش قدیمی تجریش یکی از خاطرات را نقل میکند: «در دورانی که سرپل تجریش مغازه داشتم، یک روز آقا تختی وارد مغازه شد و قدری خرید کرد. به شاگردم گفتم میوهها را داخل خودروی جهان پهلوان بگذارد. اما آقا تختی ناراحت شد و گفت:«من که کسی نیستم، خودم میوهها را میبرم.»
وسط خیابان پارک کن، جریمه نشوی!
مریم قاسمی-روزنامهنگار
خیابان سعدی تهران جزو آن دسته معابری است که تاریخچه و پیشینه جالبی دارد.خیابانی که از دل باغ لاله بیرون آمد و همسایه لالهزار شد و قوانین راهنمایی و رانندگی عجیبی را بهخود دید. سعید نفیسی نیز ازجمله مورخانی است که درباره این خیابان نوشته است:خیابان سعدی حوالی سال 1297شمسی تنگتر از امروز بود. این راسته در اواخر سلطنت قاجاریه و پهلوی، خیابانی خلوت بود و رفتوآمد در آن کمتر صورت میگرفت تا آنجا که در روز روشن در آن خیابان دزدها آدم را لخت میکردند و از اینرو کسی جرأت نمیکرد پا داخل این خیابان بگذارد.
نصرالله حدادی، تهرانشناس، در مورد اینکه چه شد تا این خیابان از هویت قدیمی و بیسکنهاش خارج و به یکی از گذرگاههای شلوغ و پر ترافیک مرکزی پایتخت تبدیل شد میگوید: «جعفر شهری در کتاب خود نوشته با تاسیس کمپانی «سینگر» در این خیابان، نخستین ساختمان جدید در این راسته بنا و همین موضوع سبب شد تا افراد دیگری تشویق شوند تا در این خیابان ساختوساز انجام دهند. از دیگر ساختمانهای معروف خیابان سعدی، ساختمان خودروی سنگین آمریکایی «دوج» بود که با ورود این شرکت و احداث ساختمانهای خصوصی، این خیابان نام تاریخی «لختی» را از دست داد و به سعدی تغییر نام یافت.»
خیابان سعدی همانطور که در تصویر میبینید در دهههای 30و 40به یکی از خیابانهای پرتردد شهر بهویژه برای قشر متمول پایتخت تبدیل شده بود، اما خودروها اجازه توقف در دو طرف خیابان را نداشتند برای همین وسط خیابان پارک میکردند.
قصابها در خانه ملکه قدرتمند ایران
نصیبه سجادی-روزنامهنگار
انیسالدوله، سوگلی ناصرالدینشاه ۱۷۰ سال پیش در خانهای زندگی میکرد که امروز یکی از بناهای ارزشمند تاریخی است.این خانه تماشایی و قدیمی که در جنوب خیابان ولیعصر(عج)، چهارراه گمرک قرار دارد در زمان پهلوی اول تبدیل به مدرسه شد. بعد از آن چندبار دستبهدست چرخید تا اینکه سال ۱۳۵۰، بهدلیل نزدیک بودن به کشتارگاه، به اتحادیه گوشت گوسفندی تهران رسید و همچنان هم خانه قصابان تهران است.
معماری زیبای این بنای تاریخی از حیاط و حوض فیروزهایاش گرفته تا تالار و ایوان با طاق نیمدایرهای، اندرونی هشتدر و سالن شاهنشینش، به آن ارزش ویژه داده. نکته دوم اعتبارش هم سکونت بانویی است که بهرغم اینکه بهره چندانی از زیبایی نداشت، ولی چنان دل شاه را برده بود که محال بود روی حرف او حرف بزند. چنان که میتوانست شخصی را به مقامی بگمارد یا از سمتی عزل کند.انیسالدوله، با اسم اصلی فاطمه، دختری یتیم اهل روستای امامه لواسان بود که در جریان یکی از شکارهای ناصرالدینشاه، دل شاه را برد. شاه قاجار وقتی از شکارگاه برگشت دستور داد تا این دختر را به قصر بیاورند تا زیر دست جیران، یکی از زنان محبوب خود، آداب و رفتار زندگی درباری را یاد بگیرد.بعد از مرگ جیران، شاه با انیسالدوله ازدواج کرد. او بعد از ازدواج در دربار ترقی کرد و ملکه غیررسمی ایران شد و نشان حمایل آفتاب و تمثال همایونی را از دست شاه گرفت.
خانه انیسالدوله نزدیک به ۵۰ سال است در اختیار صنف قصابان تهران است و برای بازدید از آن باید از این اتحادیه کسب اجازه کرد.