علیرضا غلامی بعد از 2بار شکست مالی، عنوان کارآفرین نمونه کشوری را یدک میکشد
دعای خیر برکت زندگی من است
او اشتغالزایی و گرهگشایی از مشکلات مردم بهویژه صدها معلول را نعمت الهی و خدمت به این گروه از مردم جامعه را وظیفه خود میداند
مجتبی یارزمان
هر کسبوکاری که شکل میگیرد، هزار امید و آرزو را با خود یدک میکشد و اگر در مسیر درست قرار نگیرد، منجر به شکست خواهد شد و یکی از سختترین لحظهها برای هر آدمی هم شکست است. اما مهمتر از شکست، بلندشدن دوباره و ادامهدادن مسیر زندگی پس از تجربههای تلخ است. چه بسا افراد بسیاری از شکستها درس میگیرند و راه جدیدی میسازند و موفقیتهای بیشماری را برای خود به ارمغان میآورند و برخی هم دلسرد شده و از ادامه مسیر بازمیمانند. علیرضا غلامی یکی از این افراد است که بعد از 2بار تجربه شکست اقتصادی ناامید نشده و راه جدیدی را برای خودش ساخته است. او تحصیلکرده رشته کامپیوتر است و برای گذشتن از شکستهای قبلیاش، کارگاه جدیدی در حوزه مبلمان اداری و خانگی راهاندازی کرد و توانست با درسگرفتن از تجربههای گذشته، اینبار با رویکردی متفاوت در این عرصه قدم بگذارد. او از سالها قبل در حوزههای مرتبط با تولید مبلمان فعال بود اما نتوانست طرحهای خود را به موفقیت برساند. اما در سومین حرکت، راه متفاوتی را در پیش گرفت و تا مرحله دریافت جایزه کارآفرین برتر کشور هم پیش رفت. در حال حاضر غلامی علاوه بر یک کارخانه تولیدی، یکی از برترینهای این حوزه و دبیر هیأت امنای بیش از هزار تولیدکننده صنعت مبلمان اداری و خانگی در جنوب تهران هم هست.
ایده کارآفرینی از چه زمانی در ذهن شما شکل گرفت؟
سال 1378که دانشجو بودم، به پیشنهاد یکی از دوستان وارد صنعت مبلمان شدم. از همان زمان در اطرافم دوستان و آشنایان زیادی وجود داشتند که توانمند هم بودند اما شرایطی برای آنها فراهم نمیشد تا مشغول بهکار شوند و امرار معاش کنند. بیشتر این افراد هم از جوانان مومن و انقلابی بودند و در خانوادههای آبرومندی زندگی میکردند. البته همیشه صحبتهای رهبر عزیزمان هم که روی تولید و اشتغالزایی تأکید داشتند را آویزه گوشم کرده بودم و از همان زمان تصمیم گرفتم اگر روزی به موقعیتی دست بیابم، از آن جوانان که سرمایههای کشور هستند حتما استفاده کنم.
شما بعد از 2بار شکست توانستید دوباره بلند و وارد مسیری که بهخودتان قول داده بودید بشوید، چه تجربههایی از آن شکستها بهدست آوردید؟
من از روز اولی که وارد این صنعت شدم، صادقانه کار کردم و همین صداقت برایم اعتبار کسب کرد. اگر این اعتبار نبود هرگز نمیتوانستم بعد از شکستها دوباره به این صنعت بازگردم. سرمایه اولیه من در شراکت از بین رفت و تنها کاری که میتوانستم بکنم کمکگرفتن از خانواده بود. پدر و برادرم وارد این حرفه شدند و این موضوع به من کمک بزرگی کرد. هرچند پس از 2بار تجربه ناموفق کاری، بسیاری از مشکلات و اتفاقات بازار برایم شناخته شده بود که بدون درسگرفتن از آنها امکان بازگشت به چرخه صنعت برایم فراهم نبود.
بعد از رسیدن به موفقیت و ثبات شرایط کاری، چه چیزی شما را یاد قول و قرارهایی که بهخودتان دادهبودید، انداخت؟
از همان قدیم دوستان اطرافم، همگی سالم، اهل کار و هیئتی بودند و همیشه دوست داشتم که آنها را در موقعیت اجتماعی بالایی ببینم. در نشستی که با رئیس پایگاه بسیج محله داشتم، او پیشنهاد به کارگیری برخی از افراد بسیج و هیئت را به من داد که من هم استقبال کردم و این نخستین شروع برای عمل به وعدههای قدیمی من بود. قصد نداشتم تنها مکانی برای کارکردن آنها فراهم کنم، بلکه دوست داشتم هرکدام از آنها را صاحب کسبوکار کنم. دوستان و آشنایان را که وارد مجموعه میکردیم، آموزش میدادیم و کمک میکردیم تا کسبوکارشان را راهاندازی کنند. در حال حاضر تمام این افراد صاحب موقعیتهای شغلی خوبی هستند و علاوه بر اشتغالزایی مستقیم، این چرخه را در مقابل دوستان و آشنایانشان تکرار میکنند.
در میان این افراد، چرا برای کارآفرینی سراغ افراد کمتوان و دارای معلولیت رفتید؟
یک شب مهمان خانوادهای بودیم که 2بچه معلول داشتند و شرایط زندگی برایشان بسیار سخت بود. با خودم فکرکردم معلولیت محدودیت نیست و پیشنهاد دادم تا یکی از فرزندانشان را برای کار به کارخانه ما بفرستند. همه از این کار من متعجب شدند اما من مطمئن بودم که از این کار پشیمان نخواهم شد. از همان ابتدا روی آموزش تمرکز داشتیم و بعد از آنکه به موفقیت نسبی رسیدیم، چندین نفر دیگر از این افراد دارای معلولیت را وارد مجموعه و آنها را در قسمتهای مختلف مشغول بهکار کردیم. در حال حاضر و با گذشت بیش از 5سال از این اتفاق، این افراد هرکدام به تنهایی در این حوزه توانمند هستند و علاوه بر روابطعمومی بالا، درآمد خوبی هم دارند. من خدمت به این گروه از مردم جامعه را وظیفه خود و برکت کارم میدانم؛ چراکه دعای خیر آنها به زندگی من برکت داده است.
چرا خدمت به این گروه از جامعه را وظیفه خود میدانید؟
بعد از دومین شکستم، حتی به نان شب محتاج بودم و شرایط بسیار سختی داشتم. نذر کردم که هر سهشنبه به جمکران بروم و به حضرت مهدی (عج) متوسل شوم. این نذر من 6سال پیاپی ادامه داشت و حتی یک هفته قطع نشد. از آن زمان متوجه شدم که ثروت دنیا هیچ ارزشی ندارد و ماندگار نیست، تصمیم گرفتم که اگر شرایط مالی خوبی پیدا کردم، دست افراد ناتوان و ناامید از دنیا را بگیرم و این باعث شد تا بیشتر سراغ افرادی بروم که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. با لطف خدا از روزی که این نیت در دل من شکل گرفت، شرایط هر روز از روز قبل بهتر میشود و من هم تا توان دارم به این عهد پایبندم.
این افراد را برای همکاری یا بهرهمندی از راهنماییهای شما، از چه روشهایی شناسایی میکنید؟
بعد از آنکه دوستان هیئتی و بسیجی را وارد این حوزه کردیم، سراغ بهزیستی رفتم و در کنار آن از جانبازان جنگ تحمیلی هم کمک گرفتهام. البته از میان افرادی که قبلا اعتیاد داشتند و ترک کردهاند هم پذیرش داریم.
پیش از سپردن کار، چطور مطمئن میشوید که این افراد از پس انجام کارها به خوبی برآیند؟ بهعبارت دیگر توانایی هر فرد را چگونه تشخیص میدهید؟
تجربه در این مواقع به کمک میآید. البته معتقدم معلولیت محدودیت نیست و بعد از بهکارگرفتن نخستین نفر، بهخودم و بقیه ثابت کردم که این افراد هم تواناییهایی مشابه بقیه دارند که باید در جای درست و مناسب استفاده شود. هرچند که بعد از این همه مدت کارکردن دوستان و آشنایان از ذهنیت و توانایی مجموعههای ما آگاه هستند و افراد متناسب و علاقهمند به این حوزهها را معرفی میکنند.
در این راه با موانعی هم مواجه شدید؟
روزی نیست که یک دردسر و مشکل جدید بهوجود نیاید. بیشتر مشکلات هم از افراد دارای معلولیت است اما هم صاحبان مشاغل و هم خود من میدانیم که این کار خیر نتیجه مثبتی در زندگی ما خواهد داشت، پس سعی میکنیم به جای پاککردن صورتمسئله مشکل را حل کنیم. مثلا همین چند روز پیش فردی که خود را به دروغ مأمور بانک معرفی کرده بود، از غفلت یکی از این افراد معلول سوءاستفاده کرده و تمام دستگاههای کارتخوان مجموعه را دزدیده بود.
در حال حاضر چند نفر از خدمات اشتغالزایی مستقیم و غیرمستقیم شما بهره میبرند؟
بعد از اینکه دوباره وارد این صنعت شدم و شرایط کاریام هر روز بهتر شد، شروع به گسترش این کسبوکار در منطقه کردم و الان بیش از هزار واحد صنفی کارگاهی در منطقه مرتضیگرد راهاندازی کردهایم. بازار نمایشگاهی همین واحدهای صنفی را در منطقه پاسگاه نعمتآباد پایهگذاری کردم و صدها نفر بهطور مستقیم و غیرمستقیم به لطف خداوند از نعمت شغل بهرهمند هستند اما بهخاطر دارم دهها فرد از بهزیستی وارد مجموعههای مختلف ما شدهاند و جمعی از جانبازان جنگ تحمیلی و بیش از 100نفر از افراد مجموعههای مختلف بسیج هم در این حوزه فعال هستند. همچنین تا به حال بیش از 30نفر از معتادان ترک کرده، پس از بهبودی به مجموعه ما اضافه شدهاند.
جایزه کارآفرین برتر هم به پاس قدردانی از همین فعالیتها به شما تعلق گرفت؟
بله. بعد از اینکه منطقه مرتضیگرد به یک شهرک صنعتی برای این حرفه معروف شد و در کنار آن چندین هزار نفر مشغول فعالیت شدند، بهعنوان کارآفرین برتر انتخاب شدم و از استاندار وقت لوحتقدیر دریافت کردم. ما در این مجموعهها کاری کردیم که قیمت تمامشده مبلمان خانگی و اداری با کیفیت بسیار بالا و قیمت بسیار مناسب در اختیار مصرفکننده قرار بگیرد و این موضوع میسر نمیشد، مگر با کمک و همدلی نیروهایی که در مجموعههای این منطقه شروع به فعالیت کردند.