جشنواره پهلویستی، در آیینه روایت رسانههای خارجی
خودنمایی و دیگر هیچ!
معصومه رضایی- تاریخپژوه
در دهه آخر مهرماه 1350، جشنهای ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی ایران در تختجمشید آغاز شد؛ مراسمی پرزرق و برق که علاوه بر واکنشهای داخلی، عکسالعمل رسانههای خارجی را نیز در پی داشت. با وجود اینکه رسانههای خارجی اغلب همنوا با دستگاه تبلیغاتی رژیم به ستایش از جشن میپرداختند اما بعضی از آنها نیز نمیتوانستند در رابطه با هزینهها و حاشیههای این نمایش بزرگ بیتفاوت بمانند. در این نوشتار، به بازخوانی برخی از این واکنشها پرداختهایم.
بسیاری از رسانههای خارجی، هدف از برپایی این جشنهای پرهزینه را چیزی جز خودنمایی نمیدانستند. چنانچه متعاقب شروع جشنهای 2500ساله، خبرنگار روزنامه ایرلندی «ایونینگ هرالد» عنوان کرد: «من در زیر سایههای ستونهای تختجمشید، در شگفت شدم که این همه پول را در بیابانی بیآب و علف، برای چه خرج کردهاند؟ آیا وسیله دیگری برای خودنمایی باقی نمانده بود؟» (1) درحالیکه بسیاری از مردم ایران گرفتار فقر بودند، جشنهای 2500ساله با هزینههای بسیار برگزار شد. «رادیو بغداد» در اینباره گفت: «امیرعباس هویدا، نخستوزیر ایران، با کمال وقاحت اظهار میدارد که فقط 360میلیون دلار صرف جشنهای شاه شده است، درحالیکه وزارت دارایی ایران میگوید مبالغی که به مصرف جشن شاهان رسیده است، بالغ بر یک هزار میلیون دلار است.» (2)
روزنامه «دیلی رکورد» نیز در واکنش به این مراسم نوشت: «دربار ایران امروز یکی از پرتجملترین و پرخرجترین دربارهای جهان است. شگفتانگیز است در کشوری که فقر در هر جای آن به چشم میخورد، زمامداران آن بهخود اجازه میدهند، اینچنین بیپروا میلیاردها ریال خرج برپاکردن خیمههای گوناگون کنند و یا گرانترین رستوران جهان، ماکسیم را به خدمت بگیرند. شهرت آشپزهای ایرانی، از مرز و بوم این کشور گذشته است. هیچ خارجیای نیست که یکبار غذای ایرانی را چشیده باشد و با تحسین از آن یاد نکند. پس چرا میلیونها دلار به رستوران ماکسیم پول دادند که حتی سالاد گوجهفرنگی را از فرانسه وارد کند؟! آیا در ایران گوجه فرنگی نمیروید؟!» (3) نشریه اومانیته ارگان حزب کمونیست فرانسه نیز در مطلبی انتقادی بیان داشت: «2هزار و 500سالگی ایران، امسال با زرق و برق بسیار در آغاز پاییز جشن گرفته خواهد شد، درحالیکه بین ایران و کورش شاهنشاه آن زمان و ایران امروز که نفت آن کمپانیهای خارجی را غنیتر میکند و فقر و فلاکت تودههای مردم، فاصله سخت هولناک، غیرانسانی و بیاننشدنی است، هیچچیز مشترکی جز نام وجود ندارد... .»(4)
طبیعی بود که در چنین فضایی، اعتراضات عمومی نسبت به برگزاری این جشنها آشکار شود. رسانههای خارجی نیز با تیزبینی، به این موضوع اشاره کردند. روزنامه «لوموند» در اینباره نوشت: «صدها نفر و بهگفته برخیها هزاران نفر، برای مدت جشنها توقیف و زندانی شدهاند و یا در معرض اقامت اجباری قرار گرفتند. دانشگاهها و مدارس متوسطه تعطیل شدند، تا هنگام جشنها اعتصاب نکنند. تمام وزارتخانهها و تمام بناهای دولتی و تعداد بسیاری از شخصیتها، تحت حفاظت نیروهای انتظامی واقع شدند. والدین و خویشاوندان جوانان رزمندهای که پنهان شدهاند و یا به عملیات پارتیزانی پیوستهاند، بهعنوان گروگان - تکرار میکنیم - بهعنوان گروگان، بازداشت شدند.» این روزنامه تصریح کرد: «تدابیر احتیاطی که در منطقه جشنها انجام گرفته جابرانهتر است، در مدت مراسم یک سیستم سهحلقهای تو در تو، به گرد پرسپولیس برقرار بود. حلقه اول، حلقه عادی نامیده میشد و قطر آن 120کیلومتر بود. این منطقه از تمام عناصر مورد سوءظن پاک شد و در مواردی، عشایر را یکجا از این منطقه کوچاندند. این منطقه تحت کنترل تعداد زیادی واحدهای پیادهنظام قرار داده شد. حلقه دوم که قطر آن 20کیلومتر بود، ناحیه استقرار هیأتهای رسمی و روزنامهنگاران بود و زیر حفاظ واحدهای چترباز قرار داشت. سرانجام حلقه قرمز ناحیهای بود، به مساحت 60هکتار که در آنجا رؤسای دول استقرار یافته بودند و از طرف گارد شاهنشاهی و دیگر سازمانهای ویژه حفاظت میشدند. ضمناً هواپیماهای نظامی شب و روز، روی پرسپولیس و شیراز در پرواز بودند.» (5)
لوموند با «اندوهبار» خواندن جشنهای 2500ساله برای مردم ایران نوشت: «به یقین این اجتماع که از لحاظ زرق و برق داستانهای هزار و یک شب را بهخاطر میآورد، برای همهکس فرحبخش نبود. آری! این جشنهای سلطنتی برای مردم ایران غمانگیز و اندوهبار بود. در جریان تدارک و انجام آنها صدها میلیون دلار از حاصل دسترنج مردم میهن بر باد رفت و خود مردم در معرض چنان ستمگریهایی واقع شدند که تصور آن هم دشوار است. وقتی رژیمهای استبدادی جشن میگیرند، حاصل آن برای مردم جز این نیست.» (6)
* پینوشتها در سرویس تاریخ همشهری موجودند.