• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
دو شنبه 2 آبان 1401
کد مطلب : 174896
+
-

سالار نیمکت‌ها!

آنچه در انگلیس برای رونالدو اتفاق افتاده، تکرار این حقیقت آشکار است که در زمین فوتبال، اسم‌ها همیشه کوچک‌تر از تیم‌ها هستند

«من مربی تیم هستم و چارچوب‌ها و استانداردها را تعیین می‌کنم»؛ واکنش قاطع اریک تن هاخ به ماجرای امتناع کریستیانو رونالدو از ورود به زمین در دقایق پایانی بازی با تاتنهام، چکیده‌ای از رابطه درست و اصولی بازیکن/مربی را در یکی از بهترین لیگ‌های دنیا به نمایش می‌گذارد. اگر زاویه دوربین را کمی عقب ببریم و به تصویر کلی‌تر این ماجرا نگاه کنیم، متوجه نکات جالبی خواهیم شد. از نمای دورتر، کریستیانو رونالدو احتمالا بزرگ‌ترین بازیکنی است که در تمام تاریخ پیراهن باشگاه یونایتد را بر تن داشته است. او یکی از اسطوره‌های شیاطین سرخ به شمار می‌رود و یکی از بهترین‌های تاریخ فوتبال است. در سمت مقابل او، اریک تن‌هاخ ایستاده که تازه نخستین فصل حضور در یونایتد را پشت سر می‌گذارد و نتایچ چندان خوبی هم به‌دست نیاورده است. در نمای نزدیک‌تر اما، تن‌هاخ «سرمربی» تیم است و رونالدو «بازیکن» آن. هر برچسب دیگری هم در سایه همین دو برچسب قرار می‌گیرد. این مرد هلندی است که استانداردها و قوانین را در یونایتد تعیین می‌کند. در دل همین چارچوب، رونالدو دیگر تفاوتی با یک ستاره جوان ندارد و قوانین، هیچ استثنایی برای او قائل نمی‌شود. در حقیقت، رونالدو در مواجهه با استانداردها از دیگران «برابرتر» نیست. او از فهرست بازی با چلسی کنار گذاشته شد و باشگاه یک جریمه سنگین مالی برایش در نظر گرفت. حتی اگر جریمه‌کردن این بازیکن به‌گفته خودش شبیه به صلیب کشیدن بود، باشگاه از انجام این کار طفره نمی‌رفت!
در فوتبال ما همیشه دستمزدها یا سطح بازی‌ها با لیگ‌های اروپایی مقایسه می‌شود اما وقتی به ماجراها و استانداردهای اخلاقی می‌رسیم، مقایسه را از یاد می‌بریم. چرا لیگ انگلیس به کیفیت و نظم امروزش رسیده است؟ تنها به‌خاطر پول و استادیوم‌های درجه یک؟ یا به‌خاطر اینکه در این لیگ همه‌‌چیز سر جای خودش قرار گرفته و هیچ‌کس حق ندارد پا را از گلیمش درازتر کند؟ احترامی که این فوتبال به یک مربی می‌گذارد، مثال‌زدنی است. جالب اینکه در این فوتبال، حتی یک حامی هم برای رفتار کریستیانو پیدا نمی‌شود. این اواخر، همه او را به باد انتقاد گرفته‌اند و جمله‌ای شبیه پیتر کراوچ را برایش به‌کار برده‌اند: «اصلا مهم نیست چه‌کسی هستی، باید از قوانین تیم پیروی کنی!»
در فوتبال ایران اما چقدر برای مسائلی از این دست ارزش و اهمیت قائل هستیم؟ هنوز فراموش نکرده‌ایم چطور چند بازیکن در تیم ملی، به‌راحتی پوست موز زیر پای سرمربی سابق گذاشتند تا به هر قیمتی مربی دلخواه‌شان را به اردوی تیم برسانند. هنوز فراموش نکرده‌ایم که ستاره‌های باتجربه تیم ملی، چطور برای‌ سرنگونی کادر فنی قبلی دست به‌کار شدند و استوری هماهنگ گذاشتند؛ درست همانطور که یک ستاره در توییتر، به انتقاد مستقیم از سرمربی تیم پرداخته بود. مشکل فقط بروز دادن این رفتارها نیست. آنها فوتبالیست هستند و ممکن است تحت‌تأثیر هیجانات لحظه‌ای، تصمیم‌های اشتباه بگیرند. مشکل این است که در فوتبال ایران این قبیل رفتارها، طرفدار دارد و بازیکنان در هر شرایطی مورد حمایت قرار می‌گیرد. اینجا تقریبا همیشه حق به «بازیکن» داده می‌شود. حتی بازیکنی که توی گوش مربی زده باشد! حتی بازیکنی که در یک لایو اینستاگرامی، بدترین عبارت‌های ممکن را برای مربی به‌کار برده باشد. حتی بازیکنی که بعد از نشستن روی نیمکت، خشم و عصبانیتش را علیه مربی به‌کار برده باشد. در فوتبال ایران، جایگاه اقتدارآمیزی برای مربی‌ها درنظر گرفته نمی‌شود. تضعیف آشکار این بنیان، به تضعیف فوتبال در همه ابعاد ختم خواهد شد.
آنچه در انگلیس برای رونالدو اتفاق افتاده، تکرار این حقیقت آشکار است که در زمین فوتبال، اسم‌ها همیشه کوچک‌تر از تیم‌ها هستند. شما می‌توانید هر اسمی با هر دستاوردی در گذشته داشته باشید اما اگر از خطوط قرمز عبور کنید، به‌سختی تنبیه خواهید شد. شما می‌توانید یک فوق‎ستاره باشید اما همین که تیم را زیر سؤال ببرید و از مربی سرپیچی کنید، کوچک و کوچک‌تر خواهید شد. این همان روحیه‌ای است که باید به فوتبال ایران هم سرایت کند. این همان چارچوبی است که باید در لیگ برتر ایران هم ساخته شود. مدارای همیشگی با سازهای مخالف، جایگاه مربیان در فوتبال ایران را متزلزل کرده است. مربیانی که شاید حتی خودشان هم نمی‌دانند چه قدرتی دارند. اگر آنها نخستین و آخرین تصمیم‌گیرنده در تیم نباشند، هرج و مرج مطلق به راه خواهد افتاد؛ ماجرایی که در تیم ملی ایران رقم خورد و تصویر بسیار زشتی از این تیم برای جامعه ساخت.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید