• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
شنبه 16 مهر 1401
کد مطلب : 173165
+
-

پیشروی ناآرام

سیدمیثم میرتاج‌الدینی

«علمای علم منطق بر این باورند که آگاهی حاصل تمایز و طبقه‌بندی است. به این معنی که تا وقتی محیطی را که می‌خواهید بشناسید به طبقات و دسته‌های متمایز تقسیم نکنید، شناختی که می‌توانید از آن حاصل کنید از حد کلیاتی اندک فراتر نخواهد رفت. در واقع، آگاهی بر اثر مقایسه چیزها با یکدیگر است که در ذهن بسط می‌یابد. اما نکته مهم این است که هر تقسیم‌بندی آگاهی ویژه خود را به‌وجود می‌آورد.»
به‌عنوان مثال اگر کسی بخواهد فضای اربعین را روایت کند، بسته به آنکه ابتدائاً چه تقسیم‌بندی را در گزارش خود اتخاذ می‌کند، روایت او جهت می‌یابد. یعنی اگر بخواهد با معیار جنسیت اربعین را روایت کند به ما می‌گوید در این فضا زن و مرد حضور داشتند و فضا بیشتر مردانه بود و زیرساخت‌ها برای زنان نقص داشت و... . یا اگر بخواهد معیار ملیت را اتخاذ نماید در روایت خود تمام آنچه مرتبط با ملیت‌هاست را گزارش می‌کند.
در نهایت نیز برایند روایت، این نکته اساسی را گوشزد می‌کند که تقسیم‌بندی اولیه در گزارش کردن هرچیزی، در توصیف همه جزئیات مرتبط تأثیرگذار بوده است.
اکنون با این مقدمه برویم سراغ حوادث روزهای اخیر که نوعی اعتراض و سپس آشوب را در پی داشت. برای فهم میدان و اصطلاح «کف خیابان»، ما نیازمند تقسیم و تمایزات مختلفی هستیم. بنابر معیارهای متعدد می‌توان این تقسیم‌ها را صورت داد و آگاهی ویژه خود را پدید آورد. لکن تکرار این نکته الزامی است که نوع تقسیم‌بندی در تمام روایت ما از صحنه اثرگذار است.
مطابق یک تقسیم‌بندی مرسوم، افراد حاضر در کف میدان به 2گروه موافق و مخالف تقسیم می‌شوند؛ موافقان نظام مستقر و مخالفان آن. سپس این روایت جبهه درگیری را دارای دو سویه دیده و تمام مخالفان صورتی برانداز و آشوبگر به‌خود گرفته که بایستی توسط نیروهای امنیتی شناسایی و دستگیر و سپس در فرایند قضایی محاکمه شوند. روی دیگر سکه اینگونه روایت نیز، گزارشی تماما متفاوت ارائه می‌کند. این روایت موافقان نظام را به عناصری تشبیه کرده که در دفاع و حمایت از ظلم به سبب بهره مندی‌ها و برخورداری‌ها، مقابل صف مخالفان ظلم می‌ایستند. درنتیجه بایستی با سخت‌ترین برخوردها از سد این موانع هرگونه تغییر عبور  کرد.
لکن می‌توان از این تقسیم‌بندی دوگانه و رسانه‌ای که درصدد تحلیل‌هایی غیرواقعی و غیردقیق است، عبور کرد و با یک طبقه‌بندی بهتر، میدان و حوادث آن را فهم کرد.
برای گشودن زاویه‌ای نو می‌توان معیار تقسیم‌بندی را سنخ پیشروی و سرعت و شدت مطالبه تغییر قرار داد و سپس به تحلیل دوگونه از تغییرخواهی پرداخت. در مواجهه با وضعیت کنونی ما با یک «پیشروی ناآرام» روبه‌رو هستیم. طبعا «پیشروی ناآرام» در مقابل «پیشروی آرام» است. امتداد عینی پیشروی آرام در جامعه، آن طبقه فرودستی است که تعین در حاشیه‌نشینانی عموما مهاجر و محروم دارد؛ فرودستانی که به شکل غیرقانونی و غیرموجه در اراضی دولت یا اماکن شخصی دیگران تصرف کرده‌اند و با تئوری «ضرورت» سعی در توجیه و مشروع‌سازی اعمال خود دارند. در این تئوری که در زبان عامیانه با عبارت «چاره‌ای نیست» زیاد آن را شنیده‌ایم، مفهومی از عدالت وجود دارد که فرد برای حفظ بقای خود و همچنین صیانت از آبرو، خود را ناچار از هرگونه عمل غیرقانونی می‌بیند. نوعی ضرورت که البته فرهنگ خاصی آن را پشتیبانی می‌کند اما در عین حال از علنی شدن آن پرهیز دارد. این طبقه به لحاظ آنکه اعمالی غیرقانونی و غیرموجه مرتکب شده است، تلاش دارد که به مرز لبریز شدن کاسه صبر دولت و حاکمیت نزدیک نشود. درنتیجه از هرگونه تجمعی دوری می‌گزیند تا حساسیت‌برانگیز نباشد. اما این دوری به‌معنای عدم‌دخالت در تغییر نیست. این طبقه یک پیشروی آرام، صبورانه، زمان‌دار و عموما فردی در جهت رهایی از دشواری‌ها و بهبود زندگی شخصی دارد.
اما امتداد عینی سوی دیگر ماجرا که درصدد پیشروی ناآرام (دفعی و غیرمدنی) است را می‌توان در اعتراضات و آشوب‌های اخیر دنبال کرد. چرا که در حوادث پیرامون فوت مهسا امینی، ما شاهد اعتراض فرودستانی از این سنخ نبوده و نیستیم. سوای از آنکه مسئله محوری که حول آن تجمعات اعتراضی شکل گرفت، مسئله‌ای غیرمرتبط با عرصه ضرورت (بقا و آبرو) بود، ماهیت این تغییرخواهی، نوعی پیشروی ناآرام بوده و هست.
این نوع از اعتراض می‌تواند دو هدف را دارا باشد: الف) غیرقابل تحمل نشان دادن خود به‌منظور ایجاد رعب تا سرعت پیشروی مکرر افزایش یابد. ب) غیرقابل تحمل نشان دادن نظم موجود و نظام مستقر تا پیام ناکارآمدی حاکمیت مخابره شود.
همچنین این تحرکات درضمن خود نوعی مشروعیت واضح برای خود قائل است که از تجمع علنی نه‌تنها هراسی ندارد بلکه با بیشتر نشان دادن افراد حاضر در تجمعات، سعی بر افزایش میزان مشروعیت خود دارد.
این در حالی است که اساسا طبقات فرودست در تغییرخواهی هرگز تمایلی به غیرقابل تحمل نشان دادن خود ندارد تا آنکه امکان حفظ خود را از دست ندهد. به‌ویژه آنکه هیچ‌گونه امکانی برای قدرت‌نمایی و مختل کردن نظم در خود نمی‌بیند. همچنین فرودستان در پیشروی آرام در عین تلاش برای رسیدن به خواسته‌های خود و ایجاد تغییرات جزئی و غیراساسی، هرگز مسئله شخصی خود را عمومی نمی‌کنند. اما در پیشروی ناآرام، فرادستان با عمومی کردن مسئله خویش سعی دارند آن را به روزنه‌ای برای تغییرات اساسی تبدیل کنند. مقایسه این دو پیشروی در ایجاد تغییر بر روشن شدن میدان و اخذ سیاست‌های درست و اصلاح سیاست‌های غلط تأثیرگذار است. به‌ویژه آنکه «تغییر» ضرورتی است غیرقابل گریز.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید