
صدای تهران

«فرهنگ گفتاری در موسیقی (1) ایران، استان تهران» کتابی است درباره نقش موسیقی، ترانه، ریتم و ابزارآلات در زندگی مردم تهران قدیم به قلم «کیوان پهلوان». در این کتاب بهطور مفصل به انواع ترانههای رایج میان عامه مردم در مناسبتها و مراسم مختلف مثل جشن عروسی، عزا، محرم، ماه مبارک رمضان و... پرداخته شده است.
نویسنده در بخشی از این کتاب به نحوه شکلگیری ترانهها در میان مردم میپردازد: «ترانههای عامیانه را میتوان مرحله ابتدایی شعر و موسیقی دانست. گویا مردمان اولیه که حس الحان و اوزان را داشتهاند برای بیان احساسات خود این سبک ساده و بیتکلف را اختیارنمودهاند. برای مللی که هنوز پرورش کامل نیافتهاند ترانههای عامیانه در عین حال وظیفه دوگانه شعر و موسیقی را انجام میدهد. هرچند این دو هنر نزد بعضی ملتها از ترقی و پیشرفت فوقالعادهای که در کشورهای متمدن نموده محروم مانده است. لکن میتوان ثابت کردکه ملت یا قبیلهای وجود ندارد که لااقل از تراوش ابتدایی هنری بیبهرهباشد.»
این کتاب در 479 صفحه توسط انتشارات آورن به چاپ رسیده است و خواندن آن برای علاقهمندان به تحقیق و مطالعه در دنیای شعر، ترانه و موسیقی طهران قدیم پیشنهاد خوبی است.
فرهنگ بر و بچههای ترون
برگرفته از کتاب فرهنگ بروبچه های ترون
نوشته مرتضی احمدی
فلزش خرده شیشه دارد: بدجنس است، بد ذات است، ناباب است.
فواره پیزی: فوقالعاده تنبل و بیحال.
فیش و فوش: با ناز و ادا راه رفتن، با عشوهگری جلب توجه کردن.
قاتی ور قاتی: مخلوط شده، داخل هم، درهم، غیرقابل تفکیک.
قاراشمیش: به هم ریخته، درهم و برهم، بیسر و سامان (همچنین: هرکی هرکی، شلم شوروا، بلبشو).
قالتاق: شارلاتان، شیّاد، کلاهبردار، متقلب.
کِبره: جرم و کثافت کهنه شده کف دستها و پاها و سایر اجزای بدن.
کَتری پَتری: حرف مهمل، مزخرفات، پرت و پلا، دری وری.
کجدار مریز: با احتیاط و مدارا.
یکی به نعل یکی به میخ زدن: دورویی، دودوزه بازی کردن، دورنگی، بوقلمون صفتی.
یه تخته کسی کم بودن: کمعقل بودن، عقل درست و حسابی نداشتن، گاهی به سرش میزند (همچنین: عقلش پارسنگ میبرد، یک کمی از مخ راحته).
یه رنگی: صمیمیت، همدلی، یگانگی، بیکلک، بیاشکال، بیشیله پیله، ظاهر و باطن یکی.
یه سر سوزن: بسیار اندک، خیلی کم، ناچیز.