• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
سه شنبه 1 خرداد 1397
کد مطلب : 17226
+
-

هجوم دوباره کودکان کار به خیابان‌های گلستان

 احسان خواجه‌ای | جامعه‌شناس: 

با پایان سال درسی و شروع تعطیلات تابستانی، نزدیک به 2 برابر تعداد کنونی کودکان کار و خیابانی به شهرهای استان هجوم می‌آورند و تعداد آنان در استان بیش از 2 برابر فعلی یعنی حدود 400 کودک و نوجوان خواهد بود. حتی با اقدامات پیشگیرانه و درمانی صورت‌گرفته، این کودکان تمایل زیادی به کار در انظار عمومی دارند. بخشی از این کودکان، بی‌سرپرست و تعداد بیشتری از آنان بدسرپرست هستند. 
خانواده‌های آنان وضعیت اقتصادی مطلوبی ندارند و بیشتر آنان در خانواده‌هایی درگیر با آسیب‌های اجتماعی زندگی می‌کنند و مشکلات اقتصادی در میان این خانواده‌ها عمومیت دارد. جامعه باید تکلیف خود را در برابر این مشکل روشن کند که آیا کودکان کار سیمای شهری را مخدوش می‌کنند یا دغدغه جامعه کیفیت زندگی و آینده این کودکان است. 

چون در هریک از این دو صورت، باید روش متفاوتی را به کار گرفت. بیشتر برنامه‌های اجراشده برای راندن این کودکان از خیابان‌ها بوده است بدون روشن کردن این نکته که کجا باید بروند؟ و اگر کار نکنند، نیازهای زندگی‌شان را چگونه تأمین کنند؟ جلوی چشم نباشند بهتر است یا آشکارا فعالیت کنند تا بتوان آسیب‌های ناشی از حضور آنان را کاهش داد؟ مهم این است که با انکار و حذف نمی‌توان معضلات اجتماعی را کاهش داد و به تأمین اجتماعی اندیشید. یعنی باید آموزش، بهداشت و خطرات اجتماعی برای آنان جدی گرفته شود. در این سال‌ها به شهروندان توصیه می‌کنند از کودکان خیابانی خرید نکنند. یعنی وقتی آنان مشکل مالی دارند راه زیست آنان را هم ببندیم در حالی که این اقدام منطقی و مسئولانه به نظر نمی‌رسد. 

حضور کودکان کار بیش از آنکه اجتماعی باشد، اقتصادی است. وقتی تعریف ما از کودک کار مطابق با قانون کار باشد، باید بخشی از کودکانی را که بدون نیاز فوری مالی برای حرفه‌آموزی، شاگردی مکانیکی، نانوایی و شاگردی در مغازه‌ها کار می‌کنند در این زمره بیاوریم. براساس قانون کار، کار اشخاص زیر 15 سال ممنوع است. نیاز مالی اما آنان را در خیابان یا محل کار نگه می‌دارد به ویژه وقتی به کودکی عنوان نان‌آور خانه اطلاق می‌شود. از سوی دیگر گروهی از این کودکان در شرایطی زندگی می‌کنند که هرکس در آن شرایط قرار گیرد، حاضر است در خیابان بخوابد اما به خانه برنگردد. فضای آن خانه‌ها چنان پر از کودک‌آزاری‌های جسمی و جنسی است که آنان سختی‌های خیابان را تحمل می‌کنند تا به خانه نروند. 
موضوع مهم این است که ریشه‌های کار کودکان در جامعه را باید خشکاند. فقر و آسیب‌های اجتماعی، پایین بودن اطلاعات شهروندان به معنای فقر فرهنگ عمومی فقط به خود آنان آسیب نمی‌زند، بلکه سبب آسیب‌های دیگری می‌شود که یکی از آنها کار کودکان است. محبت دیدن از مردم، دیده شدن و جلب توجه رهگذران موجب می‌شود نتوانیم این کودکان را از خیابان جدا کنیم. خیابان برای آنان به معنای گروه همسالانی است که با آنان تعامل می‌کنند، چون همه هدف مشترکی دارند و در هنگام درگیری‌ها از هم حمایت می‌کنند. آنها مانند یک شبکه هم حضور پلیس را به یکدیگر اطلاع می‌دهند و هم حضور قلدر محله را. 

اگر رهگذری از یک کودک کار خرید کند، فوری کودکان دستفروش دیگر خبردار می‌شوند و هجوم می‌آورند. آنان برای خود شبکه‌ای حمایتی ساخته‌اند. از سوی دیگر این کودکان که بیشترشان تجربه آغوش مادر یا مهر پدر را نداشته‌اند، چون محبت کردن به شیوه‌ای که در بسیاری از خانواده‌ها مرسوم است برای آنان وجود ندارد، اغلب با ترحم اجتماعی و محبت ناشیانه خانم‌های میانسال یا دختران جوان مواجه می‌شوند. آن شهروندان شاید ندانند که خیابان به خلأهای روانی و عاطفی آنان پاسخ می‌دهد و بدین‌ترتیب دست کشیدن از خیابان برایشان کار ساده‌ای نخواهد بود. 

این خبر را به اشتراک بگذارید