حجاب؛ فریضهای واجب ولی غفلتشده
حسن رشوند؛ دبیر گروه سیاسی
اوایل دهه70بود که رئیس بنیاد «هریتیج» که یک اندیشکده محافظهکار آمریکایی است، گفته بود که «اکنون دیگر تسخیر زمین ارزش ندارد بلکه تسخیر فاصله بین دو گوش انسان یعنی مغز انسانها مهم است، چراکه با تسخیر آن میتوان بر کشورها و مردمان آن مسلط شد». 24تیرماه 71هنوز بیشتر از 3سال از زعامت حکیم فرزانه انقلاب نگذشته بود که معظمله درخصوص تهاجم فرهنگی که کمتر علائمی از تغییر ذائقه و نفوذ فرهنگ غرب در آن مقطع در جامعه دیده میشد، فرمودند: «دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط – فرهنگ فساد و فحشا – سعی میکند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی میکند، یک تهاجم فرهنگی، بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی» یک «غارت فرهنگی» و یک «قتلعام فرهنگی» است. امروز دشمن این کار را با ما میکند.»
این درحالی بود که در آن مقطع هنوز کشور حال و هوای دوران دفاعمقدس را داشت و ارزشهای آن دوران در جامعه حاکم بود. مگر چه اتفاقی در کشور رخ داده بود یا چه علائمی از حرکت دشمن در حوزه فرهنگ را رهبرانقلاب رصد کرده بودند که طراحی دشمن را برای آینده کشور چنین خطرناک میدیدند و هشدار میدادند. گوشهای مسئولان اجرایی و فرهنگی کشور در دولت سازندگی آنچنان درگیر نسخههای پیچیدهشده توسعه عاریتی غرب شده بود که نمیتوانست رخنه دشمن در حوزه فرهنگ را که به آرامی درحال تسخیر ذهن مردم و تغییر ذائقه فرهنگی جامعه بود، ببیند. تازه در تریبونهای رسمی با وقاحت تمام نسخهای را برای فرهنگ جامعه میپیچیدند که نتیجهای جز بیهویتی در فرهنگ اصیل دینی و انقلابی نداشت.
یک سال پس از این هشدار در سال72بود که رهبرانقلاب به اتفاقی که در دوران تلألو مسلمانان در آندلس افتاد، اشاره کردند و بار دیگر فرمودند: «تهاجم فرهنگی، مثل خود کار فرهنگی، اقدام آرام و بیسر و صدایی است. یکی از راههای تهاجم فرهنگی، این بوده است که سعی کنند جوانان مؤمن را از پایبندیهای متعصبانه به ایمان که همان عواملی است که یک تمدن را نگه میدارد، منصرف کنند. همان کاری را که در اندلس، در قرنهای گذشته کردند؛ یعنی جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانی و میگساری و این چیزها مشغول کردند. این کار، حالا هم انجام میگیرد.» امروز که وضعیت فرهنگی کشور، بهویژه در حوزه حجاب را میبینیم، مسئولان برای این همه تغافلی که داشتهاند نهتنها باید خود را سرزنش کنند، بلکه اگر انصاف داشته باشند، آنهایی که زندهاند باید خویش را برای این همه غفلت محاکمه کنند و آنهایی هم که دستشان از این دنیا کوتاه شده امیدواریم بتوانند پاسخی در پیشگاه الهی داشته باشند.
فرانتس فانون در کتاب «الجزایر و مسئله حجاب» مینویسد: «هنوز رؤیای رامکردن جامعه الجزایری به کمک زنان بیحجاب که شریک جرم اشغالگرند، بیرون نرفته است. هربار که زن الجزایری کشف حجاب میکند، در واقع، به این معناست که الجزایر انکار وجود خویش را از جانب اشغالگر پذیرفته است.» دراین کتاب، تعبیرهایی بهکار رفته که نقش زن در جامعههای دینی را نشان میدهد. در واقع میتوان گفت جامعه دینی را با نوع پوشش زنان آن میتوان شناخت.
آن چیزی که دشمن همواره در کشورهای اسلامی از گذشته تاکنون دنبال کرده، این بوده که بیحجابی را در این کشورها نهادینه کند. این همان اتفاقی است که اکنون در کشورهای تونس، الجزایر، ترکیه و دهها کشور مسلمان دیگر دیده میشود. برای نهادینهسازی، گسترش و حفظ فرهنگ عفاف و حجاب باید از همه تواناییها، اختیارات و امکانات موجود در نهادهای کشور بهره گرفت و این وظیفهای است که آموزش و پرورش، حوزهها، دانشگاهها، نهادهای فرهنگی و حتی اقتصادی کشور در آن نقش بسزایی دارند. دشمن برای اینکه بتواند فرهنگ برهنگی خود را بر کشورهای دیگر غلبه دهد، 2گام مهم «گسترش و رواج مفاهیم فرهنگی که ترویجدهنده بیبندوباری در جامعه باشد و مرزهای محرم و نامحرم را جابهجا کند و الگوی جدیدی را به جامعه معرفی کند» و همچنین «نهادینهسازی فرهنگ دلخواه از طریق به خدمتگرفتن همه ابزارها و روشها با نفوذ به نهادهای تأثیرگذار فرهنگی یک جامعه که آغاز این حرکت از مراکز آموزشی و تغییر در نگاه تصمیمسازان فرهنگی صورت میگیرد» را دنبال میکند و جالب اینکه در نقطه مقابل برای اینکه یک جامعه بتواند فرهنگ اصیل دینی و حجاب خود را حفظ یا گسترش دهد، لزوما باید همین راهها و گامها را طی کند.
با بررسی ماجرای «کشف حجاب» که حکومت پهلوی با بهکارگیری همه نهادها و سازمانهای دولتی و مردمی این حرکت ضدفرهنگی را در سال1314اجرا کرد، روند حرکت و برنامهریزی مسئولان آن دوران را برای دستیابی به موقعیت یادشده میتوان به خوبی تحلیل کرد. در کتاب «تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد»، به سندی درباره کشف حجاب اشاره شده که قابل توجه است. جلوگیری از ورود خانمهای باحجاب به مکانهای عمومی، ممنوعبودن همسران افسران در استفاده از چادر در مهمانیها و پرداخت مساعده به افسران برای تهیه لباسهای مخصوص برای خانوادههای آنان، بخشی از این سند است.
نکته قابل توجه در این زمینه، هماهنگی نهادهای مهم کشوری و لشکری برای ساماندهی این حرکت ضدفرهنگی است. وزارت کشور پهلوی برای جلوگیری از استفاده چادر، بخشنامه صادر میکرد و کارمندان مجبور بودند این قانون را بپذیرند. وزارت جنگ به ستاد ارتش درباره جلوگیری از ورود زنان باحجاب به مکانهای عمومی نامه میفرستاد. در مجلس شورای ملی نیز برای کشف حجاب، جشن برپا میشد و زنان بدون حجاب در آن شرکت میکردند و حکومت پهلوی برای رسیدن به هدفهای باطل و ضددینی خود، از هر ابزاری بهره میگرفت.
سؤال اینجاست؛ رژیمی که بهخود جرأت میداد با وجود 98درصد مسلمان در کشور و بیش از 90درصد جامعه شیعی، دستورالعمل صادر کند که زنان در اماکن دولتی و حتی عمومی حجاب ازسر بردارند، چگونه است در نظامی که انقلاب کرده و حکومت ضددینی مغایر با ارزشهای ذاتی مردم را ساقط کرده و نظام دینی متأثر از ارزشهای انقلاب را جایگزین کرده، نمیتواند رعایت حجاب در مراکز دولتی، نهادهای آموزشی، شرکتهای وابسته و حتی مجامع عمومی را الزامآور کند. امروز 21تیرماه بهعنوان «روز حجاب و عفاف» در تقویم کشور نامگذاری شدهاست. میتوانیم همچون سنوات گذشته به یک نامگذاری صرف بسنده کرده و مسئولان کشور باز هم خود را به غفلت زده و با حضور در همایشهایی با نام حجاب و برگزاری چند برنامه کلیشهای، احساس کنند تکلیف خود را انجام دادهاند یا این روز را مبنای همه کارهای نکرده خویش در طول این 43سال قرار دهند و از «آندولسیکردن» جامعه ایران تا دیرتر از این نشده، جلوگیری کنند.