از صفر تا ششم
پیمان شوقی - منتقد سینما
ظاهراً چینش فیلمهای اکرانهای آغاز سال تا امروز، یکی از مطالبات همیشگی علاقهمندان سینمای ایران را برآورده میکند که عبارت است از؛ ایجاد تنوع در مجموعه فیلمهایی که همزمان روی پردهاند؛ آرزویی که تحققش دشوار بهنظر نمیرسید، ولی نیاز به درک و همکاری کارگروههای متولی اکران داشت و نگاهی فراتر از سود و زیان آنی را میطلبد. البته فروش عمومی فیلمهای بهاره اصلاً مطلوب نبود، ولی در میان هزار و یک مشکل آشکار و نهان هوارشده بر سر اقتصاد و سینما، دستکم یکی از موانع جذب مخاطب برطرف شده و میشود سایر ایرادات و کاستیها را رصد کرد و راه چارهای برایشان اندیشید.
مثلاً درحالیکه در همه جای دنیا اقتصاد سینما عمدتاً بر شانههای 2ژانر محبوب جوانان یعنی عاشقانه و اکشن است، در میان انواع فیلمهای تولید داخل، همین دوتا از همه مظلومتر و کمتعدادترند؛ چراکه تصویر کردن عاشقانهها محذوراتی مبتنی بر سلیقه ممیزان دارد و ساختن اکشن هم پول میخواهد؛ درحالیکه فیلمهای عاشقانه صرفنظر از همخوانی با حال و هوای عاطفی عموم مخاطبان جوان بهخصوص دختران و بانوان، بهدلیل فضای لطیفی که لازمه این داستانهاست، فضای عمومی جامعه را هم تلطیف میکنند و طراوت میدهند. فیلمهای اکشن اگرچه این خاصیت را ندارند، ولی بهدلیل ریتم تند و حرکت و هیجانآفرینیشان برای قشرهای مختلف بینندگان جذابند و بهویژه اگر از دستاوردهای فنی سینمای روز دنیا بهره ببرند، تماشایشان روی پرده بزرگ فینفسه یک جذابیت است.
این روزها 2اکشن ایرانی یکی در سینماها و دیگری در شبکه نمایش خانگی در دسترس هستند که از قضا هر دو نخستین ساخته کارگردانانی هستند که سالها در سینمای حرفهای و سریالهای تلویزیونی استخوان خرد کرده و نامشان پای برخی از ماندگارترین آثار پرمخاطب این دو رسانه خورده است. هر دو فیلم محصول سالهای پیش از همهگیری هستند و چند سال معطل اکران ماندهاند. هر دو مبتنی بر فیلمنامههای بسیار کارشده و پر جزئیات هستند و در استاندارد همپای فیلمهای روز جهان تولید شدهاند که این ویژگی در میان اکثر تولیدات سینمای وطنی بهشدت چشمگیر است. هردو فیلمهایی «قهرمان»محور هستند و بالاخره اینکه کلمه «روز» در اسم هر دویشان مشترک است: «روز صفر» و «روز ششم»!
فیلم اول با پایان اکران سینماییاش حالا چند روزیاست که به شبکه نمایش خانگی آمده، ولی بهنظر میرسد تماشای آن روی پرده بزرگ و صدای چند باندی سینما تجربه دیگری بوده که هرکس ندیده ضرر کرده باشد.
«روز ششم» هم که بهتازگی مهمان سینماها شده، جدا از جاذبههای عمومی اکشنها از شمایل و نشانههای فیلم نوآر هم بهره میبرد که در تمرکز فضای تاریک سینما بهتر میشود پازلهای داستانش را کشف کرد و لذت برد. «روز ششم» یک قهرمان خاکستری و در عین حال باهوش و تا حدودی روشنفکر دارد که برای نجات از مخمصه علاوه بر قدرت جسم، نیروی مغز و بزرگی روح را نیز بهکار میگیرد و میشود گفت در کنار آدم اصلی «روز صفر»، نمونه جدیدی از «شخصیت اصلی» در فیلم ایرانی را معرفی میکند که فرزند خلف این دوران است. راز جذابیت چند لایه فیلم هم همین است. این روزها تماشاگر فیلم اکشن دیگر مجذوب حادثهپردازی و قهرمانبازی آدم خوبهای بزن بهادر نمیشود؛ چون کاملاً با پیچیدگیهای ماهیت «شر» در زمانه ما آشناست و نمونههای واقعی آن را هم در پیش چشم دارد. میداند جنگ با این اژدها کار سلحشور پاکسرشت قصههای پریان نیست و برای قطع کردن بازوهای متعدد این اختاپوس باید گاهی ابلیسی بود در قامت قدیس؛ بنابراین سازندگان اکشنهای ایرانی بعد از این برای جذب تماشاگر باید در کنار پرداخت حرفهای و جاذبههای بصری، این اصل کلیدی را در شخصیتپردازی قهرمان/ضدقهرمانهایشان رعایت کنند و مظاهر شری بیافرینند چند لایه و باهوش و حتی بهظاهر تواناتر از قهرمانها؛ چه تروریست یک بیگ پروداکشن پرخرج مثل «روز صفر» باشد و چه موجودی پلید و زیادهخواه در یک نوآر استاندارد شهری باشد مثل «روز ششم.»