• شنبه 29 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 10 ذی القعده 1445
  • 2024 May 18
چهار شنبه 4 خرداد 1401
کد مطلب : 161629
+
-

داستان جاوید

مسئله قهرمان هدفمند «یاغی» در قسمت اول اثبات هویت است

گزارش
داستان جاوید

مهرنوش سلماسی-روزنامه‌نگار

  اقتباس از رمان «سالتو» نوشته مهدی افروزمنش، حضور پرتعداد بازیگران شاخص، فضاهای شلوغ و التهاب برخاسته از حاشیه شهر و آدم‌های زخم خورده‌اش و دوربینی که متمرکز بر شخصیت محوری جاوید (علی شادمان) است و پسر جوانی که دنبال گرفتن شناسنامه‌اش است؛ قسمت اول سریال «یاغی» با همین دستمایه پیش می‌رود، در تداوم تجربه‌های قبلی سازنده‌اش که آنها روایت‌هایی مستند و داستانی از خیابان‌های پایان شهر بودند‌. علاقه کارگردان به نمایش دربه‌دری کاراکترهایی که لمپن بودن جزو ویژگی‌های شخصیتی‌شان است سریال یاغی را هم ‌ محلی برای اجتماع این لمپن‌ها کرده است؛ گویی بخشی از وجودشان است. اسی (امیر جعفری) به‌عنوان پدرخوانده گروهی از حاشیه‌نشین‌ها برای آدم‌هایش برنامه می‌چیند (مثل سرقت اوایل سریال)، عروسی می‌گیرد (که بدون التهاب به پایان نمی‌رسد و پسری که قبلاً خواستگار و دوستدار عروس بوده خودسوزی می‌کند) و ترتیب مسابقه کشتی، شرط‌بندی و قمار می‌دهد.
در قسمت اول سریال بین شخصیت‌های پرتعدادش، جاوید را به‌عنوان کاراکتر برگزیده‌اش در قامت جوانی سمپاتیک به تصویر می‌کشد؛ جوانی که مسئله اصلی قسمت اول یاغی هم حل مشکل او است: گرفتن شناسنامه و همه خلاف‌هایی هم که از او در قسمت اول می‌بینیم برای جور کردن پول وکیل است. بعد از شروع پرتنش سریال در فصل سرقت شبانه، کارگردان ترجیح می‌دهد برای مقدمه شخصیت‌ها را به مخاطبان معرفی کند و فضا بسازد. در واقع همه‌‌چیز را در قسمت اول حول محور جاوید و مسئله‌اش (گرفتن شناسنامه) می‌بینیم.
 سریال در قسمت اول در لحظاتی آثار آمریکای لاتین را به یاد می‌آورد؛ مثل سکانس‌های کشتی که در فضا و حال و هوا، فیلم‌ها و سریال‌های آمریکای لاتین را در ذهن تداعی می‌کند. نقطه‌تمایز باید شخصیت‌ها باشند که در قسمت اول فقط امکان آشنایی نسبی با آنها را می‌یابیم. نقش و اهمیت محله که محل سکونت آدم‌های حاشیه‌نشین یاغی است و لیانگ شانپو نامیده می‌شود احتمالا در قسمت‌های بعدی باید بیشتر به چشم ‌آید. در قسمت اول محله چنان که باید جغرافیا ندارد. دوربینی که بیشتر از هر چیز دلمشغول جاوید است و جز در لحظاتی گذرا چشم از او برنمی‌دارد‌‌، مهارت محمد کارت در پرورش شخصیتی دوست‌داشتنی را نمایان می‌کند. فیلمساز در صحنه‌های شلوغ موفق‌تر است تا سکانس‌های عاطفی دو نفره. انگار با تنش بیشتر سازگار است تا آرامش. و از همین قسمت اول پیداست که در یاغی قرار است بیشتر شاهد تنش باشیم تا آرامش. هرچند سریال در شروع آن خشونت و سبعیت کارهای قبلی سازنده‌اش را کمتر دارد.‌ در فضای مردانه پایین شهری، زن‌ها بیشتر حکم کاتالیزور ماجرا را ایفا می‌کنند و این مردان هستند که داستان را پیش می‌برند.
 بعد از «زخم کاری» این دومین سریال متاخری است که براساس داستانی ایرانی ساخته شده است؛ اقتباس از ادبیات معاصر ایران و داستانی که حال و هوای پایین‌شهری و التهابش هماهنگ با سلیقه محمد کارت است که فیلمنامه را با 2فیلمنامه‌نویس شنای پروانه نوشته است. انتظار مصالح داستانی بیشتر و روایت پر‌و‌پیمان‌تر، از چنین ترکیبی توقع غریبی نیست.
 علی شادمان غافلگیر‌کننده و امیر جعفری متفاوت و پارسا پیروزفری که حضور کوتاهش در قسمت اول تأثیر‌گذار است هم نمی‌توانند، مشکل اصلی قسمت اول یاغی را پوشش دهند؛ اینکه چنین شروعی برای سریالی شلوغ و احتمالا ملتهب، قدری کند و طولانی است. قسمت اول یاغی، مشکل ضرباهنگ دارد. چنین داستانی قاعدتاً باید پرخون‌تر و جان‌دار‌تر روایت شود؛ اتفاقی که شاید در قسمت‌های بعدی رخ دهد.‌
 

این خبر را به اشتراک بگذارید