تصمیمسازی پویا؛ پیشنیاز حکمرانی سایبری
حکمرانی مطلوب سایبری باید قدرت بالا بردن سواد رسانهای عموم را داشته باشد تا نوعی قدرت پیشگیرانه برای خود ایجاد کند. بهعبارتی حکمرانی در این عرصه باید سیال، پیشگیرانه و پیشدستانه باشد
صفیه رضایی، روزنامهنگار
در گزارش پیشین با عنوان «در ستایش حکمرانی سایبری» به موضوع اهمیت حاکمیت سایبری پرداختیم؛ ضمن اینکه این موضوع اینگونه ساخته و پرداخته شد که باید حکمرانی فضای سایبر به موازات تحولات فناورانه تعمیق شود؛ یعنی جهتگیری که در بسیاری از کشورها پی گرفته شده است و طبیعی خواهد بود که کشور ما نیز از این مسیر نباید غافل شود. با این حساب آنچه در حکمرانی مجازی و تنظیمگری سایبری اهمیت دارد، رویکرد یکپارچهسازی سیاستگذاری و عدمموازیکاری سازمانهای مسئول است؛ به این معنا که اگر حکمرانی جزیرهای و پراکنده بر عرصه مجازی شکل بگیرد، نهتنها نمیتوان بر این حوزه مدیریت کافی را لحاظ کرد که سبب تشتت آرا و نابسامانی تصمیمگیری میشود؛ از اینرو اجماع واحد برای تصمیمگیری نهتنها لازم است که درصورت نبود آن، این عرصه، پیشرفت و توسعه نخواهد داشت؛ بهعبارتی حکمرانی مطلوب سایبری در نتیجه وجود سیاستگذاری و قدرت تنظیمگری هماهنگ محقق میشود؛ بهعنوان نمونه اگر امروز در عرصه دفاعی و نظامی در خاورمیانه و دنیا جایگاه برتر را دارا هستیم به این دلیل است که مرجع سیاستگذاری و اقدام در این حوزه، هماهنگ و یکپارچه است یا در صنعت دارویی که شاهد پیشرفتهای بسیاری هستیم، قطعا این توسعه مدیون نظام یکپارچه سیاستگذاری، اجرا و اقدام است. اما در عرصه مجازی با وجود آنکه عرصه قدرت نرم و بستر تبیینگری فعال محسوب میشود، رویکرد یکپارچهسازی سیاستگذاری به چشم نمیخورد؛ مثال عینی آن طرح صیانت از فضای مجازی است که مدتهاست بر سر چند و چون آن بحث است و در آخر مشخص نیست محتوای کلی آن چه چیزی است و نهاد قطعی تصمیمگذار چهکسی یا کسانی هستند؟ اینگونه است که این طرح در پیچ و خم سیاستزدگی راهروهای مجلس گرفتار شده و در نهایت معلوم نیست کدام نهاد، سیاستگذار است؟ مثال عینی دیگر شورایعالی فضای مجازی است که با وجود تأکید رهبر معظم انقلاب، در عمل نتوانست بستر یکپارچهای از اجماع در این عرصه را فراهم کند؛ زمانی هم که مجلس وارد طرحهای حمایت و صیانت از فضای مجازی شد، مدام این مسئله تکرار شده که متولی اصلی فضای مجازی این شوراست. بهنظر میرسد که قدرت تنظیمگری و حکمرانی فضای مجازی بهدلیل موازیکاری سازمانها و نهادها پایین میآید؛ ضمن اینکه به واسطه موازیکاری میزان خطا و اشتباه نیز زیاد میشود.
سیاستگذاری سیال بستر حکمرانی سایبری
هر آنچه در بالا گفته شد یک روی چالش نبود تصمیمگیری یکپارچه در عرصه سایبری است؛ چراکه این اعتقاد نیز وجود دارد که عرصه سایبری بهدلیل نوظهور بودن در قالب حکمرانی متمرکز نمیگنجد و باید از بستر حکمرانی شناور یا سیال از آن بهره گرفت؛ به این معنا که باید در این حوزه به تناسب رویدادها و تحولات، سیاستگذاری صورت گیرد؛ عباس اسدی، استاد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در این زمینه به همشهری گفت: عرصه مجازی، عرصه تحول است و نمیشود شاکله حکمرانی در آن بهصورت متمرکز باشد؛ بهعبارتی کنترل گری بهخودی خود نمیتواند مؤثر واقع شود، بلکه حکمران واقعی باید قدرت تأثیرگذاری بر فرهنگ عمومی و استفاده از این عرصه را داشته باشد؛ بهعبارتی حکمرانی مطلوب سایبری باید قدرت بالا بردن سواد رسانهای عموم را داشته باشد تا نوعی قدرت پیشگیرانه برای خود ایجاد کند و بهعبارت دیگر حکمرانی در این عرصه باید سیال، پیشگیرانه و پیشدستانه باشد.
با این حال اسدی معتقد است که تصمیمات عرصه سایبری آنجایی میتواند مؤثر باشد که موقتی نباشد؛ ضمن اینکه نباید تصمیمات و سیاستگذاریها جنبه سلبی داشته باشند که نوعی ضدتبلیغ تلقی شود و مردم را نسبت به روند کار بدبین کند.
این استاد دانشگاه بر این نکته تأکید کرد که در عرصه تصمیمگیری سایبری نباید تنها به افرادی اتکا کرد که سمت دولتی دارند، بلکه میتوان از اتاق فکرها، مجامع علمی و دانشگاهی بهره برد؛ درواقع باید عرصه حکمرانی مطلوب سایبری عرصه تصمیمگیری مؤثری باشد که راهکار برای حل چالشها بدهد؛ نه اینکه افرادی متولی باشند که قادر به درست کردن یک ایمیل شخصی هم نیستند!
حکمرانی خلاق و پویا
به باور اسدی عرصه حکمرانی سایبری عرصه سیالیت و تحول روزبهروز است و بنابراین نیازمند ایده و خلاقیت برای مدیریت است؛ از اینرو چالشهای این حوزه نباید بهگونهای بین مردم مطرح شود که ساختاری سلبی و منفی را منعکس کند. همچنین نباید تصمیمات این عرصه بهگونهای منتشر شود که واکنش اعتراضی و سیاسی مردم را در پی داشته باشد.
در ادامه صحبتهای اسدی میتوان اینگونه برداشت کرد که نهاد تصمیمسازی سایبری چه مجلس باشد، چه شورایعالی فضای مجازی یا نهادهای متولی دیگر باید ضمن همسویی، بتوانند نوظهور بودن این عرصه را درک کنند؛ بهعبارتی باید بتوانند مسئله یا مسئلههای این حوزه را بفهمند تا بتوانند تصمیمسازی کنند. این به معنای آن نیست که نباید چارچوب مدون تدوین کرد و بر فضای مجازی حاکمیت داشت، بلکه باید اصول کلی بهدرستی تدوین و یکپارچگی تصمیمسازی نیز درنظر گرفته شود. بهنظر میرسد باید مجلس، قوانین زیرساختی و پایه را متناسب با فهم عمومی و فرهنگ مردمی تدوین کند و راهبردها و تاکتیکهای تصمیمگیری را یک نهاد متخصص انجام دهد؛ چراکه همه نمایندگان مجلس تخصص حاکمیت سایبری ندارند؛ در غیراین صورت عرصه نوظهور سایبری عرصه غافلگیری میشود و تبعات آن کل جامعه را تهدید میکند.
نکته دیگر اینکه تهدیدات نرم در حوزه سایبری آنقدر زیاد است که نهاد اجرایی و قانونگذاری باید بخشی را با عنوان ستاد حاکمیت سایبری یا حکمرانی نرم یا حکمرانی سیال ایجاد کند که کار آن در عین اجرای قوانین کلی و کلان مجلس، اجرای طرحهای حاکمیتی باشد که جلوی تهدیدات را بگیرد و فرصتها را شناسایی و تبدیل به نقطه قوت کند؛ بهعبارتی تصمیمگیریهای جزیرهای در این عرصه فایدهای ندارد و تنها به غلبه مشی سیاسی بر تصمیمگیریهای ملی میانجامد؛ این موضوع تنها نگاه عمومی را به قوانین و مقررات منفی و مسیر توسعه، هدایت و بهرهگیری صحیح از فضای مجازی را ناهموار میکند؛ طبیعی است که در این شرایط دست دولت بسته میماند.
نکته دیگر اینکه مجلس باید قوانینی برای توسعه بالا بردن سواد رسانهای در جامعه تدوین کند؛ چراکه در این صورت حاکمیت بهخوبی میتواند بر عرصه سایبر مسلط شود؛ درواقع بار سنگین تهدیدات از دوش حاکمیت برداشته میشود؛ بنابراین پیشنهاد میشود که به جای تدوین قوانین کنترلگر، قوانینی در راستای آموزش و فرهنگسازی و بالا بردن سواد رسانهای تدوین شود تا دست دولت در حکمرانی سایبری بازتر شود؛ ضمن اینکه قدرت نظارت و ارزیابی نیز بالاتر میرود. باید توجه داشت که عرصههای نوظهور همچون فناوریها و فضای مجازی نیازمند سیاستگذاریهای پویا هستند که دارای قدرت همزمان پیدا کردن مسئله و چالش، تدوین راهبرد، ارزیابی و نظارت بر آن باشند. این عرصه قطعا تصمیمسازان و تصمیمگیران یکپارچهای میخواهد که سریع فکر و پیشبینی میکنند و راهحل میسازند؛ بنابراین عرصه حکمرانی در این حوزه حساس باید آیندهنگرانه و جهادی باشد.