• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
چهار شنبه 6 بهمن 1400
کد مطلب : 151957
+
-

پای صحبت‌های سمیه عظیمی، نویسنده زندگینامه شهید حاج‌حمید تقوی‌فر

عاشقانه‌های حاج حمید و پری در «سرزمین بی‌فصل»

گپ
عاشقانه‌های حاج حمید و پری در «سرزمین بی‌فصل»

مهناز عباسیان- خبرنگار

همین چند وقت پیش بود که رونمایی شد؛ کتاب «سرزمین بی‌فصل». سرزمین بی‌فصل، روایت عاشقانه پروین مرادی از 35سال زندگی با سیدحمید تقوی‌فر است. روایت زندگی دخترخاله و پسرخاله‌ای که عاشقانه ازدواج می‌کنند، عاشقانه زندگی می‌کنند و حالا پری تنها اما باز هم عاشقانه، زندگی را ادامه می‌دهد. این جملاتی است که سمیه عظیمی ستوده انتخاب کرده تا پشت جلد کتابی که نوشته، بنشیند. برای این خوش‌نشستن هم دلیل دارد. او توضیح می‌دهد که «اول قرار بود برای حاج‌حمید بنویسم، اما پری همان دفعه اول، سر به گریبان گرفت و اشک ریخت. آن‌قدر که نفسش به شماره افتاد. بعد هم که رفت، زنگ زد و گفت که دیگر نمی‌آید.
قصه شروع نشده، تمام شد. شیفته حمید و پری شده بودم و حالا داشتم توی خودم مچاله می‌شدم؛ از این نیامدن، از این نشنیدن، از این ننوشتن. حتی نام کتابم را انتخاب کرده بودم، «حمیدِ پری»، چون حمید، همه جان و دل پری است. خسته و کلافه، توسل کردم، به حاج‌حمید.
خواستم خودش کاری کند. و او کار خودش را کرد، هفته بعد، پری خودش زنگ زد و آمد. هربار که پری می‌رفت دل از دست بدهد و چشمش به اشک بیفتد، مسیر گفت‌وگو را عوض می‌کردم، می‌خواستم قدری درباره خودش بگوید؛ از کودکی‌اش، از پدرش، از مادرش، از کلاس و درس و مدرسه‌اش.  تمام هفته‌های بعد، تلاش می‌کردم پای حمید مستقیم به گفت‌وگو باز نشود، اما پری از هر طرف که می‌رفت به حمید می‌رسید، حتی در دورترین و غریب‌ترین خاطره‌هایش. میانه گفت‌وگوها دیدم پری از هر طرف که می‌رود به حمید می‌رسد و من از هر طرف که می‌روم به پری می‌رسم. حس کردم خواست حمید، نه آن چیزی است که من پی‌اش می‌گردم. او می‌خواست من از پری بنویسم. گفت‌وگوها که تمام شد، مطلبی دیدم از رهبری.
عین جمله را یادم نیست اما آقا جایی گفته یا نوشته بودند که باید زحمت و رنج همسران شهدا هم روایت شود. و من انگار حمید را جلوی چشمانم می‌دیدم که هربار دست پری را می‌گرفت و توجهم را به رنج‌ها، مشقت‌ها، فداکاری‌ها، صبوری‌ها و تحمل‌هایش جلب می‌کرد. یک‌بار بی‌مقدمه، به پری گفتم می‌خواهم داستان شما را روایت کنم. لحظاتی عمیق چشم در چشم‌ام دوخت و انگار ناگفته فهمید، آنچه را تنها در یک جمله کوتاه گفته بودم. پذیرفت و من داستان پری را نوشتم. آن روز خیال می‌کردم، اما حالا مطمئنم سرزمین بی‌فصل، ادای دین حمید به پری است؛ برای سال‌ها فداکاری و صبوری. پری یک زن است، زنی که از پانزده سالگی، دل به حمید تقوی‌فر داده و عاشقانه با او زندگی کرده است. پری هنوز هم عاشق است، او حالا تنها اما باز هم عاشقانه، به زندگی ادامه می‌دهد.»

نویسنده، برخلاف بیشتر زندگینامه‌ها، سرزمین بی‌فصل را خطی و تقویمی روایت نکرده، او تلاش کرده، داستان‌های دراماتیک و البته مهم از نگاه پری را انتخاب و قصه پری و حمید را لابه‌لای وقایع تعریف کند؛ وقایعی که به «راه» و «قرار» تقسیم شده‌اند.  راه، روایت سفرهای پری است، سفرهایی کوتاه یا بلند، در مینی‌بوسی در شادگان یا اتوبوس ایلام. پری می‌رود که حمید را ببیند. و قرار، روایت‌هایی است از حوادث تلخ و شیرین زندگی حمید و پری، آنجا که حمید بیشتر حضور داشته یا خاطره‌ای با نقش‌آفرینی و اثرگذاری او عجین شده است. راه و قرار، پابه‌پای هم قصه یک زندگی را روایت می‌کنند.
سرزمین بی‌فصل، فرصتی است برای آشنایی با کسی که فرمانده اطلاعات نیروی قدس سپاه بود اما برای مقابله با داعش، درخواست بازنشستگی کرد و به عراق رفت. او بر سر پیمان ماند و نگذاشت پای داعش به کربلا برسد. دی‌ماه سال 1393، چند روز مانده به راهپیمایی بزرگ اربعین، وقتی داعش را در منطقه عزیزبلد زمینگیر کرده بود، سیدحمید به آرزوی شهادتش رسید. این کتاب به همت انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی در 222صفحه چاپ و با قیمت 45هزارتومان روانه بازار نشر شده است.

این خبر را به اشتراک بگذارید