امیدوار بود و ساده
برای جای خالی عطاالله امیدوار
سعید برآبادی
قریبِ یک هفته از مرگِ عطاالله امیدوار میگذرد؛ مرگی ساکت و کمجان در میانِ روزمرگی این روزها. خبرِ درگذشت این هنرمندِ مولف ایرانی هم اما درست مثل جایگاهی که در میان همنسلانش داشت، لابهلای اخبار و اتفاقات این هفته، ماند برای سهشنبه روزی مثلِ امروز.
عطاالله امیدوار یکی از آخرین هنرمندانِ باقی مانده از مکتبِ فکری و ذهنی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود که تواناییاش به یک رشته هنری خاص محدود نمیشد. او که در کودکی، میخواست هنرمندِ موسیقی شود. صدای خوبی هم داشت و توانست با مهاجرت از بافق کرمان به تهران و حضور در دارالفنون، آن را بپروراند. امیدوار در هنرهای زیبا معماری خواند و همچنان با استاد سعید هرمزی و استاد سلیمخان حشر و نشر داشت؛ دو قطبِ تکنیکال موسیقی و آواز آن زمان و از همین رهگذر بود که توانست اذانی در دستگاه چهارگاه بخواند و به یادگار بگذارد. او را از نزدیک میشناختم. در حوالی سال 1394که موضوع تغییرات و بازسازی ها در معماری حرم امام راحل رسانهای شد، فرصت این را پیدا کردم که در آتلیهاش دیداری تازه کنیم. مردی با چشمهای تراخمی، دلشکستگی از دوستان و بیبها ماندنِ آثاری که در 3 حوزه موسیقی، هنرهای تجسمی و معماری خلق کرده بود، انتظارم را میکشید. دیدار با او بهانهای شد برای آشنایی با شیوه فکری و عملی این هنرمند و دریافت این واقعیت که او از نسل هنرمندانی بود که میتوان به راحتی برایش از واژه «هنرمند مولف» استفاده کرد.
در دنیای هنر، استفاده اختصاصی از کلمه «آرتیست» یا معادل فارسی آن یعنی «هنرمند» برای هر که با جنبههایی از هنر، زلفی گره زده باشد امکان پذیر نیست. به بیان ساده ما به کسی میگوییم هنرمند و خصوصا هنرمندِ مولف که ذائقهای در کلمات داشته باشد و با عینک خلاقیت به هر جنبه از هنر بنگرد. پذیرایی سادهاش همراه شد با درک این واقعیت که برخلاف آن سبیلهای از بناگوش دررفته، کرواتی که همیشه به گردن داشت و...، امیدوار، مردِ درویش مسلک و سادهدلی بود. این سادگی را بهمعنای دمِ دستی نگیرید. سادگی برای او در آوازی که میخواند، در آثار سینمایی و نقاشیهای دیجیتالی که میساخت و از همه مهمتر در نوع نگاهش به رابطه انسان و هنر پیدا بود. مثلا همان روز درباره حرم مطهر امام راحل، جملهای گفت که این را باید یک جایی نگه داشت و ثبت کرد برای نسلهای بعدی. عطاالله امیدوار در کارنامه خود، طراحی پاویون مرقد امام را داشت و از نخستین معمارانی بود که در جریانِ طرح اولیه حرم امام (ره) قرار گرفت و تا مدتها و در نبودِ دکتر محمد تهرانی (معمارِ اثر)، زبانِ گویای تاریخچه معماری این بنا بود: «میدانید، من در پاریس امام را ملاقات کرده بودم و بهعنوان یک معمار میگویم آنچه برای ایشان اهمیت داشت، خودِ آدمها بود و نه معماری». چنین اظهارنظر صریح و شفافی، بخش دیگری از ویژگیهای شخصیتی امیدوار را نشان میدهد که جای خالیاش در میان هنرمندان ایرانی نسلهای بعد، نتیجهای نداشته، جز پذیرشِ صددرصدی نظرِ کارفرما به جای توجه به نیازهای مخاطب اثر. این ویژگی در میانِ هنرمندانِ دهه 40 و 50 هنرهای زیبا به چشم میخورد، هنرمندانی که به جای یادگیری صرفِ هنر، در محضر استادانی چون سیحون و بعدها فلامکی، به شهرهای مختلف ایران سفر کردند و خود را وارثانِ میراث فرهنگی این کشور میدانستند.