نبرد نابرابر برای یک لقمهنان
روایت هایی از زندگی و سرگذشت کارگرانی که برای درآمدحداقلی باید با خطر حادثه و احتمال جراحت و مرگ، دست و پنجه نرم کنند
فهیمه طباطبایی- روزنامهنگار
قرقره نخ گونی که در ارتفاع 10متری سوله کارگاه نصب است، خراب شده بود. با نردبان صنعتی میرود بالا که درستش کند، برق دستگاه قرقره میگیردش و از نردبان پرتش میکند پایین. همه استخوانهای کوچک کف پایش خرد میشود و یکماه در بیمارستان درد میکشد. چند جور عملش میکنند اما پای راست، دیگر برای او پا نمیشود. حالا 3سال است که درگیر جراحیهای مختلف از این دکتر به آن دکتر و عصایی که دیگر عضوی از بدنش شده؛ «از نردبانافتادن زود پیرم کرد.» مینیبوس ترمینال خاوران ساعت 5صبح سرد پاییزی پر میشود از مردان پیر و جوانی که تنهای خسته و رنجورشان را میکشانند تا قرچک، پویینک، عباسآباد و خیرآباد ورامین و آنجا پخش میشوند در کارگاههای کوچک و بزرگ صنعتی. کارگاه تولید رنگ و رزین، تولید صنایع پلاستیک، فایبرگلاس، چرم و سالامبور، تجهیزات آب و فاضلاب، ورق پلاستیکی پی ویسی، تولید ماشین آلات صنعتی وکشاورزی، هواکش، تراشکاری و.... با همان لباسهای تنشان و کفشهای پایشان، صبحانه خورده یا نخورده میایستند پشت دستگاهها و تا جایی که کار باشد، تا زمانی که کارفرما بخواهد، کار میکنند؛ 5بعدازظهر، 7شب و 10شب. برای لقمه نانی و حقوق آخر برجی که بشود با آن زندگی امروز را به فردا رساند؛ « تا فردا خدا بزرگ است».
به آنی انگشتش له شد
کارگاه توکل، 6دستگاه تزریق پلاستیک دارد و 7کارگر که یکی از آنها چهارم مهر امسال دستش میرود لای دستگاه تزریق و دو بند انگشت سبابهاش له میشود. «آن دو بند را قطع کردند. بعد هم دیه و بیمه بیکاریاش را گرفت و رفت. خیلی ترسیده بود.»؛ اینها را سلمان میگوید؛ کارگر دیگری که قوطیهای آزمایشگاهی که از دستگاه تزریق پلاستیک ریختهشده پایین را در گونی میریزد. او حالا خودش هم میترسد پشت دستگاه بایستد و کار کند؛ «دستگاهها ایمن هستند اما وقتی بدن خسته باشد و تو ساعتها آن پشت روی پایت ایستاده باشی، امکان اینکه حواست پرت شود، خیلی زیاد است. بعد میبینی که مثل عباس، انگشتات را به آنی از دست دادهای.» مرتضی که از نردبان صنعتی افتاده، خودش کارفرماست. قبول دارد که خطر، جان کارگران در کارگاههای کوچک صنعتی را بیشتر تهدید میکند اما میگوید چارهای برای حل آن نیست؛ «کارگری که آموزش کار با دستگاههای تزریق پلاستیک دیده باشد در بازار نیست، یعنی جایی مثل مرکز فنی و حرفهای نداریم که چنین آموزشی داشته باشد. ما مجبوریم خودمان به کارگر یاد بدهیم که چطور با دستگاه کار کند که تهش مشخص نیست درست یاد گرفته باشد یا نه. از طرفی قیمت تجهیزات ایمنی مثل کلاه، دستکش صنعتی و کفش صنعتی خیلی گران است و اگر خوبش را بخواهی بخری اصلا نیست. تعداد کارگرها را هم بخواهیم زیاد کنیم که دچار خستگی نشوند، قیمت کالای تمامشده برایمان گران در میآید و ضرر میکنیم. تازه ترجیح خود کارگرها هم این است که بیشتر کار کنند که دستمزد بهتری بگیرند. به همینخاطر مجبوریم کجدار و مریز سر کنیم تا تولیدمان آسیب نخورد.»
دردهایی که دیده نمیشود
قالبهای آهنی 500کیلویی دستگاه هر 20ثانیه یکبار بههم میخورد و صدای مهیبی در سوله میپیچد؛ هنوز چند ثانیه نشده دستگاه دیگر و دستگاه بعدی و این تا دستگاه هفتم ادامه دارد و همین شده که صدای فریاد عباس را وقتی دستش لای قالب گیر کرده، کسی نشنیده است. «گوش ما پر است از صدا. صبح تا شب و کار که زیاد باشد شب تا صبح. وقتی از کارگاه میآییم بیرون گوشمان زنگ میخورد. بارها شده که با صدای مهیب برخورد دو قالب روی یکدیگر از خواب پریدم.»؛ ستار کارگر 12ساله کارگاه توکل این را میگوید و درهای قرمز نوشابه را از دهان باز شده قالبهای دستگاه برمیدارد و دوباره دکمه بستهشدن را میزند؛ «توی همه این کارگاهها خطر هست. شما در شهرک بگرد، ببین کارگر و حتی کارفرمای باسابقه که آسیبدیده نباشد پیدا میکنی؟ از بهداشت حرفهای هم که میآیند بیشتر نگاهشان به بهداشت محیط است تا نظارت بر امنیت کارگاه. بحث خرید تجهیزات ایمنی هم که میشود، خودشان میدانند که آنقدر گران است که زور کارگاههای تولیدی کوچک به آن نمیرسد.»
کارگران شرایط را پذیرفتهاند؛ اینکه خطر هست و باید خودشان حواسشان را جمع کنند، اینکه اگر اتفاقی افتاد باید بسوزند و بسازند و دوباره کار کنند. ستار که حالا 20سال است در کارگاههای مختلف ورامین کار کرده، میگوید: «صدمههایی هم هست که ما خوردیم و هنوز دردش توی تنمان است اما وزارت کار و کارفرما نمیبینند. خیلی از کارگرها بهخاطر بلندکردن بارهای سنگین کارگاه، کمر و دستشان آسیب دیده، یا کارگر داریم که در جوشکاری چشمش را هر بار برق میزند ولی باز مجبور است این کار را بکند.»
دنیای سخت فلزات و تراشهها
گوشه و کنار شهرک، کارگاههای کوچک تراشکاری هست که بیشتر نقش آچارفرانسه کارگاههای تولید ماشین آلات کشاورزی، قالبسازی و... را بازی میکنند؛ کارگاههایی با تراکم صدای بالا که ایستادن پشت دستگاههای غولپیکرش کار کارگر ساده و روزمزد نیست. احمدآقا کارفرمای تراشکاری است و مشغول فرمدادن به فلزی است که بعدا قرار است قطعه یک ماشین صنعتی شود. خودش میگوید: مشغول «شیارتراشی» هستم.
فلز را که با سطح دستگاه، مماس میکند، برادههای آهن از چپ و راست صورتش، مانند گلولهای که از لوله تفنگ شلیک شده باشد، رد شده و با شتاب میخورند به دیوارهای سیاه و گریسی پشت سرش. اما او بدون توجه به هجوم برادههای ریز و درشت مشغول تراشیدن بیشتر است. کارگری هم پشت به او مشغول شستن یک رینگ فلزی در پیت حلبی پر از آب است و صورتش را اصلا به سمت احمدآقا بر نمیگرداند. «اگر براده برود در چشم، قرنیه را نابود میکند؛ خیلیها در تراشکاری چشمشان همینطوری آسیب دیده و کارشان به بیمارستان و جراحی کشیده شده.» مصطفی، شاگرد 30ساله مغازه تراشکاری، یکبار دستش را با دستگاه بریده، دقیقا مثل احمدآقا استادش که 10سال پیش انگشتش را در این کار گذاشته است؛ جای زخمهای بزرگ و کهنه هنوز روی دستان هردویشان هست؛ «تراشکاری کار هر کسی نیست، یعنی اگر یک روز دل بهکار ندهی و حواست تا سر کوچه برود، کار دست خودت دادی. کمتر کسی هست که در این کار سالم مانده باشد و بلایی سر خودش نیاورده باشد. آنقدر که این دستگاه چموش و وحشی است.»
گوشهایی که دیگر نمیشنوند
نان سفره احمد و شاگردش مصطفی از قطعاتی است که با دستگاه تراشکاری برای کارگاههای دیگر تولید میکنند اما گاهی باید این لقمه را در خون دستهایشان فرو کنند و به دهان بگذارند. «هیچ دستکش صنعتیای نیست که از دست تراشکار در مقابل دستگاه محافظت کند، فقط تجربه و حواس جمع میتواند پشت و پناه کارگر باشد.»
گوشهای اوستا احمد 47ساله مثل یک پیرمرد 80ساله سنگین است، شاگردش باید داد بزند تا او چند کلمه را بشنود؛ «از 14سالگی پای این دستگاهها بزرگ شدم. هوارهوار صدایش وقتی روشنش میکنی و میخواهی فلزی را بتراشی باعث شد کمکم گوشم کر شود. اینها را چهکسی میبیند؟ تامین اجتماعی یا وزارت کار؟ چطور این آسیبها را که مثل زخم دست یا چشم نیست با ما حساب میکند؟ همین ایستادن مداوم پشت دستگاه برای ما زانو نگذاشته، شبها هزار جور روغن باید بزنیم و قرص بخوریم تا بتونیم بخوابیم.»
اوستا احمد، به اسم کارفرمای کارگاهش است اما میگوید در اصل خودش هم کارگری بیش نیست؛ «ایمنی کار را تا جایی که بشود و بتوانیم رعایت میکنیم، مثلا عینک میزنیم که براده فلز وارد چشممان نشود یا دستکش میپوشیم که تیزیاش دستمان را نگیرد. اما برای ایستادن مداوم، بازرس بهداشت حرفهای آمده و میگوید که روی صندلی بنشین. چطور میشود کنار دستگاهی که باید دور آن دائم چرخید، نشست.
کارگری در کارگاه کوچک که امکاناتش کم است، فرق دارد با یک کارخانه بزرگ دولتی که پول تجهیزات ایمنی و فنیاش را دولت میدهد.» در شهرک و حوالیاش که میچرخی کمتر کسی را میبینی که بیکار، آسوده و لیوان چای بهدست گوشهای نشسته باشد تا ساعت کاریاش به سرآید، کارگران جوان و میانسال میان دستگاههایی که بعضا نامشان سخت است و به گوش رهگذران ناآشناست سخت مشغول کارند تا از قسط و قرض و اجاره خانه عقب نیفتند. یکی کارگر کابینتساز است وامدیاف برش میدهد، دیگری در کارگاه کانالسازی کولر با ورقهای گالوانیزه سر و کله میزند و آنها را بههم چفت و بست میکند. بعضیها هم کارگر باربرند و کمر زیر بار هر چیزی باید ببرند. اینجا همیشه خطر در کمین است و همه آن را با چشم میبینند اما باکی از آن ندارند. ترس وقتی است که شب شود و سفره خانواده خالی بماند، برای درد بالاخره چارهای پیدا میشود.
بازرسی هر 5سال یکبار از کارگاههای صنعتی
سید ابوالفضل اشرف منصوری؛ رئیس هیأت مدیره کانون سراسری انجمنهای صنفی مسئولین حفاظت فنی، ایمنی و بهداشت کار کشور: عواملی مانند اشتباهات فردی، بیتوجهی کارفرما به نکات ایمنی و اجرانشدن قوانین و دستورالعملها ، ضریب حوادث را در کشور بالا میبرند و جان کارگر را به خطر میاندازند. از سال ۱۳۸۵ که تعداد بازرسان کار حدود ۳۵۰ نفر بود تا به امروز که تعداد آنها به هزار و ۱۰۰ نفر رسیده است تغییری در آمار حوادث بهوجود نیامده است. تناسب کارگاههای فعال در کشور با تعداد بازرسان حال حاضر اینگونه است که هر ۵ سال یکبار کارگاهی میتواند بازرسی شود. در کشور ما یک میلیون و ۳۴۰ هزار کارگاه در تامین اجتماعی ثبت شده است و جمعیتی که مسئولیت ایمنی را بر عهده دارند حدود ۳۰ هزار نفر هستند. بنابراین به جای اینکه بخواهیم تعداد بازرسان را اضافه کنیم تعداد مسئولان ایمنی در کارگاهها را باید بالا ببریم چون بازرسان کار، شرح وظایف وسیعی دارند؛ از شکایات کارگر و کارفرما گرفته تا گزارش حادثه و مشکلات مشاغل سخت و زیانآور؛ پس آنطور که باید و شاید نمیتوانند بازرسی از کارگاهها را انجام دهند. چندین عامل بزرگ، کارگران را در محیط کار تحتالشعاع قرار میدهد، حوادث کار در بین کارگرهای مجرب و ماهر نرخ بالایی دارد، چون به تسلط خود بر کار غره میشوند و این اطمینان بیش از حد بهکار باعث بروز حادثه میشود. همچنین فقر شدیدآموزشی، ایمنی و ضعف فرهنگ ایمنی کار باعث بروز خطای انسانی میشود. آموزش نیروی کار طبق ماده ۹۱ قانون کار برای همه کارفرماها الزامی است، با وجود این در بحث آموزش در کشور عقب هستیم.
13هزار حادثه کاری و 700کشته
حوادث کارگری از غمانگیزترین وجوه توسعه صنعتی و افزایش کارگاههای مختلف در سراسر جهان است؛ حوادثی که بهدنبال گسترش روزافزون کارگاهها و رعایتنکردن استانداردهای ایمنی برای کارگران رخ میدهد و رهاورد آن جراحت، نقص عضو و مرگ برای این قشر است. حادثه شغلی یا حادثه کارگری به حادثهای اطلاق میشود که حین انجام وظایف حرفهای برای کارگر رخ میدهد. آمارهای جهانی نشان میدهد که در جهان سالانه بیش از یک میلیون نفر بر اثر حوادث ناشی از کار جان خود را از دست میدهند و عده بسیاری دچار آسیبهای جدی میشوند. در ایران مثل خیلی از موارد دیگر آمار رسمی قابل اعتنایی از سوی مراجع رسمی در این زمینه منتشر نشده است. اما برخی اظهارنظرهای مسئولان میتواند در تخمین وضع حوادث کارگری و شغلی در ایران مفید باشد. بهعنوان مثال معاون وزیر کار در آبانماه امسال به رسانهها گفته است که سالانه ۱۳هزار حادثه ناشی از کار در ایران رخ میدهد که ۷۰۰ تا ۸۰۰ مورد آن به فوت منجر میشود. براساس اعلام مسئولان وزارت کار، بیشترین حوادث کارگری در کارگاههای زیر ۲۰ نفر بهویژه کارگاههای ساختمانی رخ میدهد و مهمترین دلایل بروز این اتفاقات، رعایتنکردن استانداردهای ایمنی، نظارت سست مراجع دولتی و ضعف آموزش نیروی کار است. 11آذر امسال یک کارگر زن در استان قم بر اثر سقوط بالابر در کارگاه، جان باخت.