• چهار شنبه 6 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 19 ذی الحجه 1445
  • 2024 Jun 26
سه شنبه 22 خرداد 1403
کد مطلب : 227153
+
-

یک لقمه نان از سبزی‌

قرمه، آش، کوکو و قصه‌های سبز روستایی که سبزی‌هایش مشتری‌های فراوانی دارد

زندگی
یک لقمه نان از سبزی‌

سحر جعفریان- روزنامه نگار

زمانه برند و برندبازی است؛ آنقدر که حتی سبزی‌های خوراکی هم که یا دورچین سفره‌اند یا یکی و چند ترکیب اصلی از غذاهایی خوش‌عطر و طعم، می‌توانند نام و نشانی از یک برند مرغوب داشته باشند. مانند انواع سبزی‌ها از خوردن، پلویی، آشی و سوپی تا قرمه، کرفس، دلمه و کوکو که در خاک روستایی در نزدیکی تهران می‌رویند و سال‌هاست که با نام «سبزی آلوئک» مشتری و خریدارانی وفادار دارند؛ مشتریانی زنبیل‌به‌دست یا خریدارانی گاری‌کش و وانت‌ران یا حجره‌دارانی از میادین میوه‌وتره‌بار دور و نزدیک که هر روز پی ‌تر و تازگی و ارگانیک بودن سبزی‌ها تا سر زمین می‌آیند و کیلو کیلو بار می‌خرند تا لقمه‌هایی به سلامت بخورند. قصه سبزی‌های آلوئک و کارگرانی که به آن مشغولند، خواندنی و دیدنی ا‌ست.

شمیم حاشیه‌
حدود 50کیلومتر بعد از تهران شلوغ به سمت جنوب شرق، جایی‌ بین پاکدشت و شریف‌آباد که بزرگراه امام رضا(ع) از میانه‌اش امتداد یافته، شمیم انواع سبزی از ریحان‌های سبز و شاهی‌های پهن و ترخون‌های تازه به مشام می‌رسد. عنبر این شمیم دلپذیر، مزارع سبزی اطراف همان جاده و بزرگراه است که کارگرانش همه از اهالی روستای آلوئک سخت مشغول کاشت، داشت و برداشت محصولند. سر هر زمین کشاورزی که مساحت‌شان از یک گره تا چندده‌هکتار است اتاقکی کاهگلی، حصیری ‌یا آجری بالا رفته که محلی‌ها اسمش را «دکه» گذاشته‌اند. دکه‌های سبزی‌فروشی که قدیمی‌ترین‌شان (میان بیش از 130زمیندار و کشاورز) به حاج‌رضا و برادران تعلق دارد. دکه را 50سال پیش پدرشان بنا کرده تا هم دست جوان‌های فامیل و همسایه را به‌کار بند کند و هم بار زمینش را به قیمت بفروشد. هر صبح که خروس‌ها خبر از طلیعه آفتاب می‌دهند مشتریان سبزی‌های ارگانیک آلوئک و حاج رضا و برادران از راه می‌رسند؛ مشتریانی از سبزی‌فروشان دوره‌گرد، مغازه‌داران و بارفروشان میدان میوه‌وتره‌بار تا کدبانوهای خانه‌دار و آنها که کسب‌وکار خانگی سبزی خشک‌کنی و خردکنی راه انداخته‌اند.
 
رنگینه، نعناع و ترخون
پیش از مشتریان ارگانیک‌خور، این کارگران مزارع که غالب‌شان زنان افغان با چادرهایی به کمربسته و پره‌های چارقد به گردن گره‌زده هستند که از راه می‌رسند، برای بذرپاشی، وجین‌کاری، کوددهی، آبیاری، سبزی‌چینی، پاک‌کنی، خردکنی، خشک‌کنی و حتی سرخ‌کنی آن هم به فراخور هر فصل از سال. حاج رضا می‌گوید:« در آلوئک برای آدم کاری، کار زیاد است؛ چه آن وقت که نقلی شایع دهان به دهان می‌چرخید که سبزی‌های مزارع و دشت‌های پایین‌دست تهران با فاضلاب خام سیراب می‌شود و چه حالا که خیال مردم از آبیاری سالم با ساخت حلقه‌های چاه آلوئک راحت شده.» رنگینه‌خانم، 51ساله یکی از همین کارگرهای سختکوش است که با دست‌های پینه‌بسته و گاهی هم چاک‌خورده از تندی نعناع و تلخی ترخون برای مشتریانی که اغلب قرمه‌سبزی می‌پسندند تره، گشنیز، چغندر، شنبلیله، کمی هم اسفناج و سیر دسته می‌کند و شوی‌اش هم چند پا آن‌طرف‌تر سر زمین حاج کاظم یا ریحان می‌چیند و یا به کشاورزان شهریار ترخون سفارش می‌دهد (در خاک آلوئک، ترخون عمل نمی‌آید).
 
بار مارکت‌
در صف پرازدحام مشتریان سبزی‌، افرادی با لیستی کاغذی و بلندبالا در دست دیده می‌شوند؛ لیستی که با خرید هر دسته از سبزی مورد نظر، تیکی در آن ثبت می‌شود. آنها، مسئول سبزی مارکت‌های شهر یا محل هستند که هر چند روز در میان از دکه حاج رضا و باقی دکه‌داران سر در می‌آورند. کارشان این است که با حوصله میز سبزی‌ها را بگردند و آن دسته که پرتر و تازه‌تر است بیرون بکشند. کارگر دکه هم وردستشان می‌چرخد تا به‌هنگام راهنمایی‌شان کند:«اسفناج‌های خوب اگه می‌خوای برو سر میز بعدی». «ریحون سبز و بنفش می‌خوای باید توی صف وایستی چون ریحون، مشتری زیاد داره» و «تعجب نداره عمو؛ قیمتش تا بوده همین بوده؛ ترخون از همه گرون‌تره.» کارگری دیگر، پای باسکول به رنگ سبز درآمده‌ای ایستاده و به نوبت کیسه‌های انباشته را وزن‌گیری می‌کند و به مشتری‌هایی که می‌شناسد طنازانه تذکر می‌دهد: «حالا که ارزون خریدید، به بهانه فرآوری‌شدن‌های شیک و لوکس، گرون نفروشیدها!»  

 

این خبر را به اشتراک بگذارید