انتشار عکس فرامرز صدیقی با واکنشهای بسیاری روبهرو شد
بگذار بهار در چشمانت جوانه بزند
روز دوشنبه که پرویز پرستویی عکسی از فرامرز صدیقی در صفحه شخصیاش در فضای مجازی منتشر کرد، کسانی که صدیقی را میشناختند، از دیدن قامت تکیده و چهره پر چینوچروک و نگاه بیفروغش شوکه شدند. این عکس هیچ به آن بازیگری نمیماند که او را به صدای پرطنین و قد رعنا و حرکات باطمأنینهاش میشناختیم. آن حشمت و یالوکوپالِ آشنا پاک رنگباخته و جای خود را به درد و درماندگی و ویرانی داده بود. تا پیش از انتشار این تصویر، کسانی که از وجود بازیگری به نام فرامرز صدیقی آگاهی داشتند، هر گاه عکسی از او میدیدند، اول از همه صدای قدرتمند و مردانهاش در گوششان زنگ میزد.
اما در عکسی که پرستویی از صدیقی منتشر کرد، فقط صدای زوزه باد یغماگر به گوش میرسید؛ بادی توفنده که روزگاری زندگی انسانی را زیر و رو کرده و همهچیزش را به غارت برده بود و حالا که فرونشسته و دست از گردوخاک کردن برداشته، صدای موذی و زشتش هنوز از گوشه و کنار تصویر شنیده میشود. البته نه خیال کنید که دیدن پیری و فرتوتی اسباب حیرت و تأسف است؛ موضوع تنها دیدن چهره مرد بازیگر در سالخوردگی نبود. سالخوردگی، هر قدر هم غیرمنتظره و غیرواقعی و دور از انتظار، بالاخره ناگزیر زمانی از راه میرسد و اغلب افراد هم برای کنارآمدن با آن راه و روش خود را دارند. آنچه دریغ و تعجب و آشفتگی نظارهکنندگان این عکس را سبب شده، بیوفایی دوران و فراموشکاری آدمیزاد است. بودوباش صدیقی برای همه آنهایی که او را فراموش کرده بودند، فقط محدود به زمانی بود که او در چشم بود؛ روی صحنه حضور داشت و زیر نور پروژکتورها میدرخشید. وقتی که پرده افتاد ـ حالا یا به خواست خودش یا به جبر ایام ـ دیگر کسی او را به یاد نداشت. کسی برایش سؤال پیش نیامد که بر سر «رضا»ی «دندان مار» (مسعود کیمیایی، 1368) یا «حاج ابراهیمِ» «مارال» (مهدی صباغزاده، 1379) چه آمد. گویا صدیقی خودخواسته از دیگران بریده و گوشه عزلت برگزیده، اما حالا که معلوم شده در چه حال و روزی است، بر هر که دستش میرسد، فرض است به سراغش برود و حالی از او بپرسد و قدری از غبار دل غمگرفتهاش را بروبد.
دیگر نباید دست دست کرد؛ وقت تنگ است و غم دور این مرد خسته چنبره زده و زهرش را به جانش دوانده است. اما شاید معجزه دوستی اثر کند و زمین بیبار دلش را نرم کند و باز در این زمستان سرد، بهار در نگاهش جوانه بزند.
واکنش وزیر ارشاد به عکس صدیقی
محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، در واکنش به عکس صدیقی در فضای مجازی نوشت: «به رئیس سازمان سینمایی و مدیرعامل صندوق اعتباری هنر دستور رسیدگی داده شد. انشاءالله در اسرع وقت پیگیری خواهد شد.»
مهدی صباغزاده: با دیدن این عکس، گریهام گرفت
مهدی صباغزاده، کارگردان فیلم تحسینشده «خانه خلوت» (1370)، 3بار در فیلمهای «عشق کافی نیست» (۱۳۷۷)، «مارال» (۱۳۷۹)، و «خاک و آتش» (۱۳۸۹) با فرامرز صدیقی همکاری کرده است. با او تماس گرفتیم تا ببینیم چه نظری درباره عکس جدید صدیقی و وضع و حال او دارد. صباغزاده گفت: «ببینید سر بازیگر پرقدرت «خاک و آتش» چه آمده و به چه حال و روزی افتاده. واقعا وقتی عکسش را دیدم، گریهام گرفت. وظیفه ما بوده که به سراغش برویم و از او حالش را بپرسیم. البته گویا بعضی دوستان به در خانهاش رفته بودند، اما صدیقی در را باز نکرده بوده. من خودم سهچهارسال بود که از او خبری نداشتم. نمیدانستم کجا هست و چه میکند. چرا باید وقتی سراغش برویم که در این وضع و حال است؟ ما باید زودتر جویای حالش میشدیم. مسئولان هم وظیفه داشتند از وضعیت او باخبر شوند. وظیفهشان است که به او رسیدگی کنند.» این کارگردان سینما در ادامه افزود: «خیلیها هستند که در چنین وضعیتی قرار دارند. بازیگران و کارگردانان زیادی هستند که فراموش شدهاند و در وضعیت اسفناکی قرار دارند. خانه سینما باید به این افراد رسیدگی کند اما مدام میشنویم که خانه سینما فقط خبر مرگومیر سینماگران یا ابتلایشان به کرونا را منتشر میکند. نمیدانم چرا خانه سینما به وظایفش عمل نمیکند!»
روزگار غمبار سالخوردگان
آخرین روزهای ثریا حکمت
این بار اول نیست که مشخص میشود سینماگر، هنرمند یا نویسندهای در کهولت و سالخوردگی روزگار خوشی ندارد و به سختی افتاده است. سال1393خبر رسید که ثریا حکمت، بازیگر سینما و تلویزیون که سالها کسی از او خبری نداشت، به سختی گذران معاش میکند و در تامین سقف بالای سر یا هزینه درمان دندانهایش وامانده و بهگفته خودش در چادر زندگی میکند؛ سرنوشتی دردناک نه فقط برای یک بازیگر بلکه برای هر انسانی. در نمونهای دیگر، سال1389، برنامه «هفت» گزارشی از فریماه فرجامی پخش کرد که نشان میداد این بازیگر در وضعیت خوبی بهسر نمیبرد و سلامتی و زیبایی دوره جوانی را از کف داده و از همصنفانش نیز گلایههای زیادی داشت. میشود هر انسانی را مسئول زندگی خودش دانست و مسئولان و جامعه را بیتقصیر قلمداد کرد. اما این پاککردن صورت مسئله است. هیچ انسانی، نه هنرمند نه فردی عادی، مستحق نیست که در زمان کهولت به سختی بیفتد. شاید لازم است جامعه و مسئولان ما نگاهشان را به سالخوردگان تغییر دهند تا تغییری جدی و عملی در وضع این قشر از جامعه رخ دهد.