منصور ضابطیان
از همان پیچ اول که عبور میکنیم، بساطی را میبینم که دورش چند زن و مرد حلقه زدهاند و چیزی را با اشتها میخورند. یک مایع قهوهای رنگ، توی کاسههای کوچک سفالیِ رنگی. از دور فکر میکنم باقلا پخته خودمان است، اما بویش شبیه باقلا نیست. بوییست که تا به حال تجربهاش نکردهام. قبل از آنکه بو و رنگ آنچه میخورند را درک کنم، صدای آنچه به آنها فروخته میشود توجهم را جلب میکند. وقتی پیرمرد فروشنده، آنچه در دیگ بخار میکند را به هم میزند، چرق چرق عجیبی به گوش میرسد. پس باید چیز سفت و سختی بفروشد! و آن چیزهای سفت، حلزونهای درشت آبپز شدهاند.
شنبه 24 مهر 1400
کد مطلب :
143009
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/rk4jE
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved